آئين ها و مراسم هاي فردي در گيلان و اشكورات[عقد؛حنابندان؛عروسي  و...]

 

 

آئینها و مراسمی که در طول زندگی یک فرد انسانی انجام می‌شود

      درست است انسان يك موجود اجتماعي بوده و معمولاً تمامي مطالب در علوم بصورت اجتماع و جمع انسانها مورد بررسي قرار مي گيرد . مسائل مذهبي و ملي افراد بصورت جمعي مورد بررسي قرار مي گيرد اما آيا انسان فقط يك موجود اجتماعي است و بحث در مورد امور فردي او را بايد كنار گذاشت ؟ . مسلم است پاسخ خير است . اين فرد است كه با ازدواج و توليد مثل خانواده را تشكيل مي دهد و از اين خانواده هاست كه جامعه بوجود مي آيد .

        آنهايي كه فقط به مسائل كلي و اجتماعي افراد كار دارند و از مسائل فردي انسانها غافلند سخت در اشتباهند . در اين نوشتار مطالبي را از كتاب استاد بزرگوار اصلان عرباني نويسنده كتاب گيلان گردآوري نموده ايم كه اميدوارم مورد استقبال دوستان قرار بگيرد .

       در گيلان هم مثل ساير نقاط ايران مردم مراسمها و آئينهاي را از تولد تا مرگ يك فرد برگزار مي كنند كه شامل : دعا براي فرزند خواستن و رسوماتي در اين خصوص ، مراسم دندان درآورد كودك ؛ مراسم جشن تولد ؛ مراسم ختنه سوران ؛   عقد كنان   ؛ حنا بندان ؛ عروسي و بردن عروس به خانه داماد[گيشه بري] ؛مراسم روز دوم عروسي يا عروس تماشا ... و  در آخر آداب و رسوم خاك سپاري و عزاداري فرد.در اين محور انجام امور فرد انساني است .

       باينكه تمدن غرب و ماهواره تركيب مراسمات سنتي را در گيلان و ساير نقاط بهم زده است اما هنوز نقاطي هستند كه مراسمات فوق الذكر را اجرا مي كنند از جمله اين مناطق اشكورات مي باشد . مراسمات هنوز به شيوه قدما برگزار مي شود رقص هاي محلي ؛ بردن جهيزيه توسط زنان  كه بصورت صف منظم جهيزيه را بالاي سرخودشان مي گذارند و به خانه داماد مي برند .بازي هاي مختلفي را در هنگام عروسي انجام مي دهند مثل كشتي و بازي با چوب و اسب سواري و ... . معمولاً عروسي را در فضاي باز برگزار مي كنند مثل شهر   تالار و رستوراني در كار نيست . مراسمات انها بسيار ساده و بي آلايش است .

       مردم اشكور نهايت سادگي و صداقت در مراسمات و آئين هاي مختلف بجا مي آورند و اصلا در فكر تحميل مهريه    و شيربها  و جهيزيه  سنگين به خانواده ي داماد نيستند . با بررسي بعمل آمده توسط حقير كمترين آمار طلاق را در روستاهاي اشكور داريم و گاهاٌ بعضي از روستاها اصلا طلاقي صورت نمي پذيرد . زن و شوهر با نهايت سادگي و صداقت كنارهم زندگي مي كنند . بنظر حقير علل طلاق  تجمل گرايي و مهريه سنگين و چشم هم چشمي هست كه مردم روستاي من سپارده و ساير نقاط اشكور از آن دورند .

 

                                                   [نويسنده : اسماعيل اشكور كيايي 29 بهمن 94]

 

 

 

فرزندخواهی و آداب و رسمهای تولد

به سبب نقش فعال بچه‌ها در خانواده‌های سنتی و به‌ویژه روستائی، و به لحاظ اهمیت تداوم نسل، باروری و فرزندآوری، از جایگاه خاصی برخوردار است. چندانکه نازائی برای زن عیب بزرگی به‌شمار می‌آید و اغلب جدائی و فرو ریختن بنیان خانواده را در پی دارد. ازاین‌رو زنان برای بارور شدن به تمهیدات گوناگونی می‌پردازند، که مبتنی بر تجربیات پیشینیان است و معمولا پیرزنان و ماماهای محل، کارآشنای آن هستند. همچنین بقعه‌ها و مکانهای نظرکرده نقطه‌های امید زنان حاجتمندی هستند که خواهان فرزند می‌باشند.

 
       برای بقعه‌ها شمع و قربانی نذر می‌کنند، به آنها دخیل می‌بندند و از آنها حاجت می‌طلبند، یا نذر می‌کنند که فرزندشان را به زیارت امام رضا ببرند و بخصوص اگر پسر باشد او را غلام یکی از امامان می‌کنند و نامش را بر حسب نذرشان، غلامعلی، غلامحسین، غلامرضا و مانند آن می‌گذارند. در مواردی گوش بچه را هم سوراخ می‌کنند و به نشانه غلامی حلقه‌ای از گوشش می‌آویزند. بسیاری از درختان نظرکرده در گوشه‌وکنار گیلان پارچه‌های دخیل زنان حاجتمند را بر شاخه‌های خود دارند، از جمله در روستای اصطلخ‌جان در دره سپیدرود رسم است که زنان «آلالو» یا گهواره‌ای کوچک از شاخه‌های نازک درخت نظر کرده‌ای که در کنار رودخانه است، درست می‌کنند، آن را به درخت می‌آویزند، تکه چوب کوچکی هم به نشانه نوزاد در آن قرار می‌دهند و به این امید دل می‌بندند که آلالوی کوچکی که به درخت آویخته‌اند، جنبش گهواره‌ای و بانگ نوزادی را در خانه‌شان در پی داشته باشد.
        علاوه بر فرزندخواهی، پسر داشتن نیز به لحاظ پایگاه بااهمیت مرد در جامعه، برای همه آرزوئی است که به صورتهای مختلف در آداب و مراسم عروسی و در باورها و اعتقادات مربوط به دوران بارداری و زمان تولد نوزاد، به چشم می‌خورد. سرخ‌روئی، زرنگی و چابکی و همه نیکوئیهای زن باردار را نشانه این می‌دانند که فرزند پسر به دنیا خواهد آورد. در سالهای پیش که عروس را با اسب به خانه داماد می‌بردند وقتی موکب عروس به خانه داماد می‌رسید، قبل از آنکه پیاده شود، یک پسربچه جلوی اسب سوار می‌کردند.   

        این رسم که در منطقه هشتپر و از جمله در روستای «نومندان» معمول بود، با تفاوتهائی در سایر نقاط گیلان هم وجود داشت و در یکی از مراحل مراسم عروسی پسربچه کوچکی را به نیت پسردار شدن عروس در کنار او می‌نشاندند. همچنین رسم است که برای پسردار شدن نذر می‌کنند به فرزند خود در روزهای محرم لباس سیاه پوشانده به سقائی وادارند و یا چنانکه گفته شد او را غلام یکی از امامان بنامند و بسیار موارد دیگر ...

        در هر صورت تولد نوزاد در همه جای گیلان و در میان قشرها و گروههای مختلف، به تناسب امکانات و بر حسب رسم هر محل با آداب و تشریفاتی همراه است. به دیدن می‌آیند، هدیه می‌آورند و به هر ترتیب قدم نورسیده را مبارک‌باد می‌گویند؛ در واقع تولد و حضور یک انسان دیگر را در جمع خود گرامی می‌دارند. ششمین و دهمین شب تولد نوزاد معمولا با جشن و سرور برگزار می‌شود. شب شش شب نامگذاری است و اگر نوزاد فرزند یا پسر اول باشد، مجلس با تفصیل بیشتری برگزار می‌شود. در دهمین شب تولد نیز نوزاد و مادرش را به حمام می‌برند و از آن شب او را در گهواره می‌خوابانند.

 

گازفورشان (دندون فروشون، گازویشون

     برای دندان درآوردن بچه در همه جای گیلان به تناسب بضاعت مالی خانواده مجلس میهمانی برقرار می‌کنند. این رسم علاوه بر گیلان تقریبا در تمام نقاط ایران معمول است. برای این میهمانی دانه‌هائی مانند گندم، برنج، نخود، لوبیا، عدس و غیره یعنی موادّ اصلی غذای مردم را می‌پزند و با آنها از میهمانان پذیرائی می‌کنند؛ مقداری نیز برای همسایگان می‌فرستند. جشن و میهمانی دندان درآوردن بچه در حوزه تالش به نامهای «گازویشون» و «گازفروشون» و در شرق گیلان به نام «دندون فروشون» موسوم است. مفهوم آن در هر سه ترکیب نثار کردن و فروپاشیدن دانه، به خاطر دندان درآوردن می‌باشد، و به نظر می‌رسد بن‌مایه آن‌گونه‌ای شکرانه و نثار فدیه باشد به مناسبت این‌که آن طفل توان غذا خوردن و تأمین نیروی جسمانی خود را به دست آورده است.


       در ماسال و شاندرمن و روستاها و آبادیهای آن منطقه برای «گازویشون» برنج و نخود را برشته می‌کنند و بچه را در میان میهمانان وسط حیاط یا اتاق روی سفره‌ای می‌نشانند و دانه‌های برشته را با نقل و کشمش و گردو و نظایر آنها در یک سینی یا طبق مخلوط می‌کنند و روی سرش می‌ریزند. خانواده‌های کم‌بضاعت در حیاط خانه مقداری برنج روی سر بچه می‌ریزند تا مرغ و خروسها بخورند.

        در دیلمان و روستاها و آبادیهای واقع در کوهستانهای شرق گیلان[ از جمله اشكورات ]، گندم، باقلی، عدس و لوبیا را می‌پزند و همراه با گردو و کشمش و تنقلات دیگر به میهمانان می‌دهند. خانواده‌های تهی‌دست این منطقه مقداری گندم می‌پزند و روی بام می‌ریزند که پرندگان بخورند. در کلشتر و گلدیان، گندم و نخود و لوبیا را با هم می‌پزند و آن را گندم‌پزه می‌نامند. مقداری از گندم‌پزه را به ماکیان می‌دهند و مقداری نیز برای همسایگان می‌فرستند. در برخی نقاط منطقه تالش برای گازویشونی آش شیر و برنج درست می‌کنند.

 

ختنه‌سوران‌

     ختنه‌سوران ترکیبی است از دو کلمه ختنه و سوران به معنی جشنی که برای سنت ختنه کردن برپا می‌شود. ختنه بریدگی غلاف سر آلت تناسلی پسران است و از نشانه‌های مسلمانی است. «در قاموس کتاب مقدس آمده، یکی از رسوم مشهور دین یهود می‌باشد و آن بریدگی گوشت غلفه هر فرزند نرینه است که هشت روز از تولدش گذشته باشد و این مطلب نشانه عهدی است که خداوند در میانه ابراهیم و ذریّه او گذارده، فورا خود و همگی اهل بیتش ختنه شدند.»[544]
       در گیلان ختنه‌سوران معمولا در صورت توانائی مالی خانواده و متناسب با آن طی تشریفات و جشن و میهمانی برگزار می‌شود. این مراسم در تمام نقاط گیلان بلکه تقریبا در تمام مناطق ایران عمومیت دارد.
ترکیب کلمه «ختنه‌سوران» و به زبان گیلکی «ختنه‌سورئون» خود حاکی از آن است که ختنه کودک همیشه با جشن و سور و سرور همراه بوده است. در ماسال و شاندرمن و آبادیهای اطراف آنها برخی کسان که در سنین پیری صاحب پسری می‌شوند، به خاطر اینکه شاید در عروسی فرزندشان زنده نباشند، در ختنه‌سوران به اصطلاح عروسی می‌گیرند، یعنی آن را با تفصیل یک عروسی برگزار می‌کنند. در جشنهای ختنه‌سوران نوازنده خبر می‌کنند و شام و ناهار می‌دهند و کسانی که به دیدن بچه می‌آیند معمولا هدیه‌ای هم می‌آورند.
گاهی برای بچه دوران هم می‌زنند یعنی پول جمع می‌کنند. تا قبل از گسترش شبکه راهها و توسعه درمانگاهها و بیمارستانها، کارهای درمانی و طبابت و از جمله ختنه کردن، در روستاها و شهرهای کوچک با سلمانیها بود. هنوز هم در دهکده‌ها و آبادیهائی که ارتباط کمتری با شهر دارند سلمانیها این وظیفه سنتی را بر عهده دارند.

       سلمانی بچه را در خانه ختنه می‌کند و اگر بخواهند بیش از یک بچه را همزمان در یک خانه ختنه کنند باید تعداد بچه‌ها فرد باشد. در غیر این صورت خروسی می‌کشند و سر تاج خروس را می‌برند. خارج از گیلان در برخی نقاط کشور تاق بودن سالهای عمر کودک نیز رعایت می‌شود؛ مثلا بچه را در پنج یا هفت سالگی ختنه می‌کنند. همچنین گفتنی است که سابقا پوست بریده شده را به حیاط مکتب‌خانه و مدرسه می‌انداختند تا بچه به درس و مشق و مدرسه علاقمند شود. اکنون در شهرها و حتی بسیاری از روستاهای گیلان کودک را در نخستین روزهای تولد ختنه می‌کنند و جشن و سروری به این مناسبت برگزار نمی‌شود.

 

آئین ازدواج‌

اشاره

خانواده هسته اصلی جامعه انسانی است و مراسم ازدواج در واقع جشن تولد یک خانواده و یک واحد جدید اجتماع می‌باشد. به همین سبب پیوند دو تن همیشه و در همه‌جا از حرمت و اهمیت خاصی برخوردار بوده است.

  
       عروسی بزرگترین و پرهیجان‌ترین مراسمی است که در طول زندگی یک فرد برگزار می‌شود و در شمار مراسم همه‌گیر جامعه است. مراسم عروسی در حقیقت جشن ورود یک زوج به مرحله‌ای از زندگی است که در آن عملا صاحب مسئولیتهای کامل اجتماعی می‌شوند. در روستاها و شهرهای کوچک معمولا همه افراد در مراسم عروسی شرکت می‌کنند. و حتی اگر در مراسم خاص آن مانند عقدکنان، عده خاصی دعوت شده باشند، باز هم قسمتهایی است که عمومیت دارد. در شهرهای بزرگ که شرایط و مقتضیّات خاص، پیوندهای خویشاوندی، طایفه‌ای و محلی را نسبتا سست کرده است، باز هم، عروسی در یک محدوده معین و کوچکتری نسبت به روستا همه را به خود می‌کشد و شور و شوقی برمی‌انگیزد.


         مراسم عروسی قسمتهای مختلفی را شامل می‌شود که ترتیب و کیفیت آن ممکن است در همه‌جا یکسان نباشد، همچنین در هرجا ممکن است آداب و رسمهای ویژه همان محل وجود داشته باشد؛ اما به هرحال مراحلی از مجموعه مراسم عروسی در شمار مشترکات یک حوزه فرهنگی است.


        انتخاب همسر، نخستین و اساسی‌ترین مرحله ازدواج است. در روستاها و حتی در شهرهای کوچک گیلان، که اغلب دارای ساخت کشاورزی- دامداری هستند، و زن و مرد در جریان کار روزانه مشارکت دارند، دختران و پسران، یکدیگر را خوب می‌شناسند و اغلب همسران خود را در جریان همین برخوردها و در مراسم عمومی همچون نوروز و محرم و عروسیها و در بازارهای هفتگی انتخاب می‌کنند.


      پسر در انتخاب همسر همیشه نقش اساسی دارد و معمولا دلبستگی به دختر مورد نظرش را با مادر خود درمیان می‌گذارد و از این طریق موضوع را به اطلاع پدر می‌رساند. ممکن است پدر و مادر، به دلایلی از جمله ناهماهنگی شأن و منزلت دو خانواده، اختلافات خانوادگی و طایفه‌ای، نامناسب تشخیص دادن دختر و یا به سبب اینکه دختر دیگری از خویشاوندان را برای فرزند خود در نظر گرفته‌اند با انتخاب او مخالفت کنند. اما کمتر اتفاق می‌افتد که پدر و مادر بتوانند نظرشان را بقبولانند، بخصوص طی یکی دو دهه اخیر به سبب تغییراتی که در وضع جامعه و خانواده‌ها پدید آمده است، از میزان وابستگی پسران به خانواده کاسته شده و استقلال رأی بیشتری در انتخاب همسر پیدا کرده‌اند.

 
        در مورد دختران هم وضع تقریبا به همین منوال است. و به‌هرحال پدر و مادر در انتخاب همسر برای فرزندانشان بیشتر نقش مشاور و تأییدکننده و نه تعیین‌کننده داشته و دارند. قابل توجه است که در منطقه تالش تا دو سه دهه پیش در صورت مخالفت پدر و مادر هریک از طرفین، پسر دختر را وادار به فرار از خانه می‌کرد و او را به خانه دائی یا یکی از نزدیکانش می‌برد و با هم ازدواج می‌کردند و پس از مدتی که گاه تا چند سال طول می‌کشید پدر و مادر آنها را بازمی‌خواندند. این‌گونه ازدواجها بخصوص در مناطق جنگلی تالش هر سال چند مورد اتفاق می‌افتاد.


این نکته نیز گفتنی است که قبلا در شهرهای بزرگتر که خانواده‌ها برای یکدیگر شناخته شده نبودند، پیشنهاد و شناسائی دختران غریبه معمولا توسط واسطه‌هایی انجام می‌شد که بیشتر مشاطگان، سلمانی‌ها و کارگران حمام بودند. و امروزه هم با کم‌وبیش تفاوتهایی، به اقتضای روز، وضع به همین ترتیب است.


از نکات جالب مربوط به ازدواج در غالب نقاط گیلان به‌ویژه در مناطق روستایی یکی آن است که پیوند دو خانواده اصولا با یاری و همکاری در کار و زندگی آغاز می‌شود. تأملی در قسمتهای مختلف این مراسم نشان می‌دهد که اگرچه از جهت مالی دادوستدهائی در قالب هدایای مختلف بین دو خانواده صورت می‌گیرد، که البته بخش عمده آن جنبه کمک به عروس و داماد را دارد، اما همکاریهای مختلف بسیار چشمگیر است.


پسران در شالیکاری، دروی شالی، کلش ریختن بام خانه‌ها، دروی گندم و سایر کارهای کشاورزی و باغداری، دامداری، نوغان‌داری و غیره که بر عهده مردان است به کمک پدر نامزد خود و به اصطلاح به «یاوری» می‌روند. دامادها معمولا این کار را بعد از ازدواج نیز ادامه می‌دهند. در ماسال و روستاهای اطراف آن، هنگام دروی شالی، پسر عده‌ای از دوستانش را جمع می‌کند و به یاوری پدرزنش می‌برد. برای دختران نیز رسم یاوری دادن به خانواده داماد، در برخی کارها از جمله در شالیکاری و چای‌چینی معمول است که «گیشه یاوری» نامیده می‌شود. دختری که نامزد دارد هنگام شالیکاری به اتفاق چند تن از دوستان و همسالانش به یاوری مادر نامزدش می‌رود؛ معمولا مادر برای این روز هدیه‌ای هم تهیه دیده است که به عروسش می‌دهد. یاوری رفتن عروس اغلب با دایره زدن و ترانه‌خوانی و آوازهای دسته‌جمعی دختران همراه است.
جوکول‌کشی  نیز   از کارهائی است که یاوری دختران را می‌طلبد.

     هیزم آوردن برای شام عروسی از جمله رسمهائی است که همکاری جمعی را موجب می‌شود و به جشن یک تعلق جمعی می‌دهد. 


خوشه نیمه‌رس شالی است که تازه دانه بسته است. سنبله‌هایش را از غلاف ساقه می‌کشند، دسته می‌کنند و دانه‌اش را روی آتش برشته می‌کنند و به آن شکر و ادویه می‌زنند، تحفه‌ای است که قدیم برای اربابان می‌بردند و نوعروسان و دختران نامزددار برای خانواده شوهرشان تهیه می‌دیدند.


جوکول‌کشی نوعروسان در روستاهای اطراف لاهیجان و شرق گیلان تفصیل بیشتری دارد. در روستاهای بالامحله و پایین‌محله پاشاکی سیاهکل، جوکول‌کشی که «جوکول قندزنی» نامیده می‌شود، با یاوری زنان هردو خانواده انجام می‌گیرد. به این ترتیب که کار چیدن خوشه‌ها با عروس و همراهانش می‌باشد و برشته کردن و درست کردن آن با زنان خانواده داماد است؛ برای این کار قبلا خبر می‌دهند و به خانه عروس می‌روند.


تهیه هیزم و به اصطلاح «هیمه‌بار» برای مجلس عروسی، از جمله مواردی است که در تمام مناطق گیلان با همکاری جمعی انجام می‌شود. معمولا دوستان داماد و در بسیاری روستاها، همه جوانان محل الاغها و قاطرهایشان را راه می‌اندازند و به اتفاق برای تهیه هیزم به جنگل می‌روند. بخشی از هیزم را به خانه عروس و بخشی را هم به خانه داماد می‌برند، در نقاط کوهستانی، جوانان همه روستاها و آبادیهای نزدیک که با یکدیگر ارتباط دارند، برای هیمه‌بار عروسی به یاوری می‌روند. زنگهای پرسروصدائی که برای هیمه‌بار به گردن حیوانات می‌بندند، ورود آنها را به آبادی با شور و شادی همراه می‌کند.
کارهای زنانه مجلس عروسی مانند پاک کردن برنج نیز معمولا با یاری دختران و زنان دو خانواده و خویشان و همسایه‌ها و اهل محله و آبادی انجام می‌گیرد.


از جمله شنیدنی‌ترین رسمهائی که با یاوری ارتباط پیدا می‌کند رسمی است که در گوری محله لیشک از روستاهای نزدیک سیاهکل معمول است. در این روستا ممر معاش مردم کشاورزی و گاوداری است. در فصلی که درختان برگ دارند، کشاورزان هرروز صبح گاوهایشان را از خانه بیرون می‌کنند و برای خوراک آنها سرشاخه‌های درختان را با داس می‌زنند و به زمین می‌ریزند. این کار را در اصطلاح محل «ایجین زئن» می‌نامند. تا سالیانی پیش در این روستا رسم بود که اگر پسری دل به مهر دختری می‌بست، سحرگاه وقتی خانواده دختر گاوهایشان را بیرون می‌فرستادند، بالای درختی می‌رفت و برای گاوها ایجین می‌زد. وقتی پدر دختر به سرکشی گاوهایش می‌رفت با دیدن او پی به موضوع می‌برد. به خانه می‌رفت و به زنش می‌گفت که فلان پسر برای.


دخترمان «پیش‌ایجین» آمده است و در صورت موافقت، زن خانه همان روز غذائی تهیه می‌دید و کسی را سراغ پسر می‌فرستاد و او را برای ناهار دعوت می‌کرد. دختر اگر گوشه چشمی به پسر داشت با بیرون رفتن از خانه موافقت خود را اعلام می‌کرد.[545]
پس از مرحله انتخاب و تأیید، خواستگاری به‌طور رسمی انجام می‌شود.
خواستگاری را در گیلان «زن‌خواهی» می‌نامند. در برخی نقاط اصطلاحات دیگری هم برای آن به‌کار می‌برند، مانند «ایلچی» در نومندان تالش و «قاصد» در دیلمان. در مجلس خواستگاری معمولا بزرگتران و ریش‌سفیدان شرکت دارند. تعیین مقدار شیربها و مهریه، قرار مجلس عقد و تهیه صورت لوازم آن و سایر قرارهای مربوط به انجام مراسم، در همین مجلس مطرح و درباره آن تصمیم‌گیری می‌شود. در بعضی نقاط خواستگاری در دو مرحله انجام می‌گیرد.
در مرحله اول زنان برای نظرخواهی می‌روند و در صورت توافق خواستگاری رسمی انجام می‌شود.

 

 

عقدکنان:

مجلس عقد در خانه عروس برگزار می‌شود. لوازم مجلس عقد را معمولا در خوانچه می‌چینند و به خانه عروس می‌فرستند. در روستاهای کوهستانی دیلمان آنچه را که برای عقد خرید کرده‌اند، بار چند قاطر می‌کنند و قاطرها را زنگ می‌بندند و با ساز و نقاره همراه می‌کنند. کفش و لباس عروس، آئینه و چراغ، کله‌قند و شیرینی، عسل و نبات و برنج و روغن و غیره و نیز قرآن مجید، از جمله لوازمی است که برای مجلس عقد فرستاده می‌شود.
روز عقد باید حتما یک روز خوب باشد، وقت آن را قبلا تعیین می‌کنند.
علاوه بر آن رواها و نارواهای بسیار برای لحظه عقد رعایت می‌شود. سفره عقد را باید زنی خوشبخت بچیند، گره زدن پارچه و نخ، بستن چاقو و کارهایی نظیر آن، در لحظه‌ای که خطبه عقد خوانده می‌شود، ممکن است پیامدهای ناخوشایندی داشته باشد. بنابراین با دقت حضور افراد را در مجلس عقد مراقبت می‌کنند. بخصوص اگر زمینه‌های اختلافی هم وجود داشته باشد.
عروس هم فورا بله نمی‌گوید. معمولا زنان حاضر در مجلس به جای او به عاقد جواب می‌دهند که عروس رفته درو، رفته صحرا، رفته گل بچیند و پاسخهائی نظیر اینها، پس از سه یا پنج بار، بله می‌گوید و صدایش در هلهله و کف‌زدنها
و مبارک‌باد زنان گم می‌شود. رسمها و اعتقادات و باورهای مربوط به مجلس عقد تقریبا در تمام گیلان همانند است.
بعد از عقد نوبت مجلس شیرینی‌خوران است که ممکن است در همان روز، فردا یا دو سه روز دیگر و یا مدتی بعد باشد. مجلس شیرینی‌خوران هم در خانه عروس برگزار می‌شود و معمولا شب شیرینی‌خوران داماد در خانه عروس می‌ماند. در برخی نقاط، ماندن داماد در خانه عروس موکول به مجلس دیگری است که «پاکشون» یا «دومازن‌مارون» نامیده می‌شود و قبل از برگزاری این مجلس داماد حق رفتن و ماندن در خانه نامزدش را ندارد. در این مجلس برای ماندن داماد بنابر رسم باید بهانه‌ای پیدا شود. معمولا همراهان داماد یکی‌یکی می‌روند و او تنها می‌ماند. در ماسال آخر شب یک نفر کفش داماد را در جائی پنهان می‌کند. گم شدن کفش گفت‌وشنودها و شوخی‌های شیرینی را به دنبال دارد و سرانجام داماد شب را در خانه عروس می‌گذراند و به این ترتیب پای او به خانه نامزد عقدکرده‌اش باز می‌شود.
فاصله زمان عقد تا عروسی، که دوران نامزدی هم نامیده می‌شود، ممکن است زمان کوتاهی باشد و یا تا حدود یک سال یا بیشتر طول بکشد. طی این دوران خانواده عروس به تهیه جهاز می‌پردازند و در مراسم نوروز و عید قربان و شب چله زمستان و غیره دو خانواده هدایائی برای یکدیگر می‌فرستند و در کارها به یاری هم می‌روند، بخصوص داماد در این مدت یار و همکار جدی پدرزن است.

 

 

 

 

حنابندان:

حنا بستن نشانه شادی است و به همین لحاظ عمده‌ترین نشانه سوگواری خودداری از حنا بستن است و کسی را که بخواهند از عزا درآورند برایش حنا می‌برند، حتی گوسفندی را که برای روز عید قربان و یا شب چهارشنبه‌سوری به خانه عروس می‌فرستند حنا می‌بندند تا خوش‌شگون باشد و شادی به همراه برد. حنابندان یکی از مهمترین مراسم عروسی است که به تفاوت در تمام نقاط گیلان انجام می‌شود و معمولا شب قبل از عروسی صورت می‌گیرد.


در روستاهای اطراف رودبار، از جمله در گلدیان، از خانه داماد مجمعه‌ای حاوی حنا و شیرینی و نان و آینه و آب و شمع و میوه به خانه عروس می‌فرستند و به همین ترتیب مجمعه‌ای هم از خانه عروس به منزل داماد می‌برند و دست و پای داماد و کف دست عروس را حنا می‌گذارند. در ماسال و روستاهای اطراف آن در خانه عروس حنا را در ظرفی خیس می‌کنند، دست و پای عروس را حنا می‌گذارند و دستمالی را هم که مقداری حنا در آن گذاشته‌اند، کف دست داماد قرار می‌دهند. حاضران نیت می‌کنند و از حنای کف دست داماد برمی‌دارند. در نومندان هشتپر شب حنابندان سر و صورت داماد را اصلاح می‌کنند، انگشتش را حنا می‌گذارند و سپس شمعی روشن در ظرف حنا قرار می‌دهند و آن را دور می‌گردانند و برای داماد پول جمع می‌کنند.

در دیلمان زن آرایشگر کف دست عروس را حنا می‌بندد و برایش شعرهای حناسری می‌خواند و در هر بند آن زنان مبارکباد می‌گویند. در منطقه شرق گیلان و در نقاط کوهستانی رسم است که هنگام حنابندان شخصی پشت سر داماد می‌ایستد و اشعار حناسری را به آهنگ مخصوص می‌خواند. این اشعار معمولا به زبان فارسی است. و نمونه‌هائی از آنها به شرح زیر است:
ابتدا از کوری چشم عزازیل رجیم‌می‌گشایم لب به بسم الله رحمان رحیم
اول به تو ای مرشد فرزانه سلام‌من بعد به ساکنان این خانه سلام
اول ز همه مردم دانا رخصت‌وز اهل کمال و اهل معنا رخصت
بی‌رخصت اهل معرفت دم نزنم‌از صحن ثری تا به ثریا رخصت
-*-
ز حسن نیم‌رنگ یار بزمم روشن است امشب‌اگر مجنون شوم منعم مکن حق با من است امشب
ز ناوکهای مژگانت فکندی زان کمان‌ابرودلم چون خانه زنبور روزن روزن است امشب
جفا کردم شکستم شیشه حب رفیقان راتو هم ظرف گلی بشکن که بشکن‌بشکن است امشب
به فرقم تیر اگر بارد، سپر بر سر نیاندازم‌مرا دست تو بر گردن دعای جوشن است امشب
چنانم رخصتم دادی که بر دستت حنا بندم‌به دل گفتم که یا رب موسم گل چیدن است امشب

چه خوش بینم حنا را در میان مجمع زرین‌یقین دانم حنابندان آن سیمین‌تن است امشب
-*-
یا رب که تو را فرصت الّاهی بادبدخواه تو را تیر سحرگاهی باد
هرکس که تو را بیند و شادی نکندبر روی زمین تپیده چون ماهی باد
یا رب که تو را تاج به تارک باداهمراه تو یاسین و تبارک بادا
در عرش برین فرشته‌ها می‌گویندایام عروسیت مبارک بادا
شعرهای حناسری در میان کف زدن و مبارک‌باد و هلهله و شادی اهل مجلس به پایان می‌رسد.

 

گیشه‌بری [ بردن عروس به خانه داماد ]:

بردن عروس به خانه داماد و به اصطلاح «گیشه‌بری» پرهیجان‌ترین قسمت از مراسم عروسی و نقطه اوج این مراسم است. هنگام بردن عروس صدای ساز و نقاره و کف زدنها و بانگ شادی و ترانه‌خوانی و مبارکباد همه فضا را پر می‌کند. اگرچه امروزه در شهرهای گیلان هم صدای بوق ماشینها جای اینها را گرفته است، اما در برخی روستاها هنوز عروس را با همین تشریفات به خانه داماد می‌برند. برای این کار عده‌ای از خویشان نزدیک داماد به خانه عروس می‌روند و عروس را که آرایش کرده‌اند، موهایش را چتر- زلفی زده و لباس عروسی پوشانده‌اند، پارچه‌ای توری روی سرش می‌اندازند و در میان هلهله و شادی زنان و دختران، پدرش او را از زیر قرآن می‌گذراند.


خارج شدن عروس از خانه پدری اغلب با گریه و ناراحتی او و مادر و خواهرانش همراه است. برای عروس این لحظه، لحظه خداحافظی با دوران نوجوانی و شادیها و غمهای دخترانه است. دورانی که برایش سرشار از خاطرات بوده است؛ خاطرات تلخ و شیرین، در هرصورت خداحافظی با این یادها، برای لحظاتی شادیهای جشن عروسی را از یاد او می‌برد، که البته چندان نمی‌پاید و وقتی پا از خانه بیرون می‌گذارد، در میان صلوات و هلهله و کف زدنهای مردم و صدای ساز و نقاره و شادی ترانه‌های عروسی محو می‌شود. اما گوئی در ضمیر فرهنگ جامعه نیز این شادی با دل‌نگرانی و تشویش همراه است و بنابر رسم به انحاء مختلف برای عروس بخت و اقبال آرزو می‌کنند؛ در شرق گیلان نهالی را که از خانه پدرش کنده‌اند، همراهش می‌کنند و این نهال را عروس و داماد با هم در حیاط خانه داماد می‌نشانند؛ در برخی روستاها مادر عروس پای خروسی را که از مادر داماد گرفته با رشته‌های رنگین ابریشمین به پای مرغی می‌بندد و آن مرغ و خروس را با عروس همراه می‌کنند تا در خانه داماد بند از پای آنها برگیرند و در لانه‌ای که آماده کرده‌اند جایشان دهند؛ در خیلی از نقاط نان و آرد در سفره‌ای به کمر عروس می‌بندند، تا با خود خیر و برکت به همراه داشته باشد. به این ترتیب عروس عازم خانه بخت می‌شود. اما قبل از آنکه پا از خانه بیرون بگذارد، در هرجا بنابر رسم برادر یا دائی عروس جلوی در را می‌گیرند و در سری (در ماسال) و دائیانه (در نومندان و شرق گیلان) می‌گیرند، و این مبلغ پولی است به تناسب شرایط مالی و بر حسب روابط خانواده‌ها، که متقابلا آنها را هم به بردن هدیه‌ای موظّف می‌کند. عروس زیر باران شاباش نقل و پول و گل، پا از خانه بیرون می‌گذارد و آبی که زیر پایش می‌ریزند، بدرقه راهش می‌شود.


اگر راه خانه داماد نزدیک باشد، عروس را پیاده می‌برند و اگر راه دور باشد، مرکبش اسبی خواهد بود مزیّن و آراسته که البته باید نر و اخته نکرده باشد. در مسیر راه آینه و چراغ جلوی عروس می‌برند، اسفند دود می‌کنند، می‌رقصند، مبارکباد می‌خوانند و نوازندگان هم با صدای ساز و نقاره جمع را همراهی می‌کنند. جلوی خانه هرخویش و آشنایی که بر سند اهل خانه شربت و شیرینی می‌دهند، برنج و نقل و پول شاباش می‌کنند و آب زیر پای عروس می‌ریزند، در برخی نقاط شمع و چراغ جلوی عروس می‌آورند، قربانی می‌کنند و در تمام مسیر نوازندگان با صدای سرنا و نقاره جمع را همراهی می‌کنند. در مناطق شرقی گیلان و در آبادیها و روستاهای کوهستانی دیلمان، عروس از هرجوی آب روان که بگذرد، بخشی از مهریه‌اش را به حضرت فاطمه زهرا می‌بخشد و جمع این بخششها را از مهریه او کسر می‌کنند. در نیمه راه داماد با دو تن همراهش، ساقدوش و سلدوش، به پیشباز عروس می‌آیند و داماد یک نارنج، پرتقال، سیب و یا تکه‌ای قند به طرف عروس پرتاب می‌کند که هم برکت‌خواهی و طلب نیکبختی در آن نهفته است و هم سایه‌ای محو از جدالها و کشمکشهای معمول در این مراسم، در زمانهای کهن را در خود دارد.


نمودهای دیگری از این موضوع در مراسم عروسی در نقاط مختلف گیلان و در سایر مناطق ایران دیده می‌شود. از جمله در اغلب نقاط گیلان رسم است که هنگام بردن عروس، کسانی که از خانه داماد آمده‌اند سعی می‌کنند چیزی از خانه عروس بدزدند و متقابلا خانواده عروس با دقت مراقبند تا کسی به این کار موفق نشود و اینها در حاشیه مراسم عروس‌بران (گیشه‌بری) لطف و شیرینی و هیجان خاصی به آن می‌دهد و گهگاه بگومگوهائی را هم در پی دارد.


در بیشتر نقاط گیلان هنگام رسیدن عروس به خانه داماد رسمی داشتند که امروزه حتی در جاهائی که آئین عروسی را با تشریفات سنتی آن برگزار می‌کنند، انجام نمی‌شود. رسم چنین بود که مادر داماد وقتی عروسش به در خانه می‌رسید، با دو قاشق چوبی جلوی عروس شروع به رقص چوب می‌کرد و این رقص را آنقدر ادامه می‌داد و آنقدر قاشقها را بر هم می‌کوفت تا یکی از دو قاشق بشکند و آنوقت قاشق شکسته را از بالای سر عروس به پشت‌بام خانه پرتاب می‌کرد و هنگامی که او مشغول رقصیدن بود جوانان آرد به صورتش می‌پاشیدند.


قاشق چوبی را جای‌جای در مراسم سنتی گیلان و نیز سایر مناطق ایران می‌بینیم. و هرجا هست، یا مسئله آب است و یا برکت‌خواهی و به هرصورت با زنان مربوط می‌شود. در روستای ناصرکیاده لاهیجان، وقتی عروس از جلوی خانه خویشان نزدیک عبور می‌کرد، علاوه بر شاباش و پذیرایی با نقل و شیرینی یک قاشق چوبی هم در دستمالی که به کمر عروس بسته شده بود قرار می‌دادند و در روستاها و آبادیهای اطراف رودبار از جمله مراسمی که برای باران‌خواهی دارند ساختن و گرداندن عروسک باران است که آن را با قاشق چوبی درست می‌کنند و در بعضی از روستاها آن را «کتراگلین» می‌نامند و «کترا» به معنی قاشق و ملاقه چوبی است و گلین به زبان ترکی عروس را
گویند. عروسک باران را زنان درست می‌کنند و زنها و بچه‌ها در کوچه‌ها می‌گردانند.


دور از ذهن نیست که قاشق چوبی در اصل و بنیاد خود عروسکی چوبی بوده باشد؛ عروسکی نمادین؛ نماد وجودی والا و منشأ خیر و برکت. قاشق چوبی را در رسم عروس‌بران ناصرکیاده لاهیجان به دستمالی که به کمر عروس بسته است فرومی‌کنند و این دستمال در اغلب نقاط حاوی نان یا آرد است. در «نومندان» در آن خیرچورک (نان برکتی) قرار می‌دهند. و آنجا که مادر داماد عروسش را با رقص چوب استقبال می‌کند، اگرچه قاشق می‌شکند، که اگر شیئی متبرک بوده باشد، نباید بشکنند، امّا همراهی آن با آردپاشی قابل توجه است. آرد را هم بر سر و صورت آن مادری که به‌کار آئینی مشغول است می‌پاشند. اگرچه آرد هم حرمت دارد و نباید زیر پا ریخته شود و تکّه نان پخته- شده از آن را اگر بر زمین افتاده باشد برمی‌دارند، بر دیده می‌نهند و به کناری می‌گذارند تا پای بر آن نهاده نشود. در واقع در اینجا شکستن آن قاشق- و احتمالا عروسک- و پاشیدن آرد، نه حرمت‌شکنی، که گونه‌ای نیازخواهی است که به هرحال تغییر شکل پذیرفته است. همچنین قاشق یا «کترا» ئی که با آن عروسک باران می‌سازند، وسیله تمنای باران و برکت است و در تمام موارد یادشده، زنان و دختران دست‌اندرکار ساختن و پرداختن آن هستند که با توجه به برخی نشانه‌های دیگر در همین مراسم، قابل ملاحظه است.


ورود عروس به خانه داماد آداب و رسمهای گوناگونی دارد که در همه آنها از عروس خانواده با دادن هدیه‌ای استقبال می‌شود و در اغلب نقاط پس از پا نهادن به درون خانه بخت، عروس و داماد به اتفاق دور حوض یا چاه آب خانه می‌گردند، و عروس سکه‌ای نثار آن می‌کند. اگر در خانه‌ای حوض نداشته باشند، طشت آبی در میان می‌گذارند و آن را بدل از حوض و چاه آب قرار می‌دهند.


همزمان با بردن عروس و یا پیش از آن جهاز (جهیزیه) را نیز در خوانچه‌هائی که بر سر می‌گیرند به خانه داماد می‌برند و هرچیز را در جای خود می‌چینند و اگر راه دور باشد، با الاغ و قاطر حمل می‌کنند. در بعضی نقاط قبل از بردن جهیزیه آن را به تماشا می‌گذارند و زنان و دختران به «جهاز تماشا» می‌آیند. معمولا اقلام جهیزیه را قبل از بردن صورت می‌گیرند.

 

 

   

 

  مراسم جشن عروسي روح الله حسين نيا اشكوري و يادآوري از سنت هاي زيباي ما در روستاي بورچاله گوشه اي زيبا در اشكور   [از وبلاك  اشكوركياسه eshkvar-kiaseh.oldblog.ir

 

 

 

مراسم روز دوم يا سوم ديدن عروس و داماد[عروس تماشا]


پس از برگزاری مراسم شب عروسی، روز دوم یا سوم همه به دیدن عروس و داماد و به اصطلاح «عروس تماشا» می‌روند و بین عروس و نزدیکان دو خانواده، به تفاوت رسم در هرجا هدایایی ردوبدل می‌شود.
در ماسال سابقا دختران عرقچینی به سر می‌گذاشتند که وجه تمایز دختران و زنان بود و دختری که عروس می‌شد، با همین عرقچین به خانه داماد می‌رفت و در آنجا در روز دوم یا سوم عروسی، مادر یا خواهر داماد آن را از سرش برمی‌داشت و هدیه‌ای به او می‌داد. در شرق گیلان تفاوت دختران و زنان از چتر زلف معلوم می‌شد و مشاطه شب قبل از عروسی زلف عروس را چتری می‌زد.

 

آداب و مراسم مرگ و سوگواری‌

بنابر اعتقاد به وجود جهانی دیگر و زندگی پس از مرگ که به اشکال مختلف در تمام ادیان جهان وجود دارد، در هرجا آئینها و رسمهای خاصی در مرگ افراد برگزار می‌شود. این آئینها مبتنی بر اعتقادات و دستورات دین و مذهب رایج و متأثر از باورهای بازمانده از ادیان و مذاهب پیشین هستند. در برگزاری این مراسم دو هدف مورد نظر است؛ یکی طلب آمرزش و آرامش برای روان شخص درگذشته (جنبه اعتقادی) و دیگر همراهی و همدردی با بازماندگان و حفظ احترام و رعایت شئون خانواده (جنبه اجتماعی).
در گیلان نیز آئینها و رسمهای سوگواری خارج از اصول یادشده نیست.


همگونی نسبی مبانی اعتقادی در بعد زمانی و در گستره مکانی و پیشینه تقریبا مشترک، موجب شده است که همه نقاط گیلان سنتهای همانندی در برگزاری این مراسم داشته باشند.


در گیلان بخصوص در شهرهای کوچک و روستاها، هنوز خبر مرگ از آن هرکس و در هر موقعیتی باشد، گرد غم بر محلّه‌ای از شهر و یا تمام یک روستا می‌پاشد و همه را به همدردی و یاری سوگواران فرامی‌خواند. همه در برداشتن و تشییع و به خاک‌سپاری همکاری و همراهی می‌کنند. مرده را که به خاک سپردند با سوگواران تا خانه همراه می‌شوند؛ نزدیکان می‌مانند و بقیه خداحافظی می‌کنند. در منطقه تالش بالای سر مرده یک درخت و معمولا درخت «آزاد» می‌کارند. آزاد درخت مورد احترامی است و آزادهای کهنسال در این منطقه احترامی آمیخته به تقدس دارند. به‌جز آزاد، درخت کیش (شمشاد) و انار هم بالای گور کاشته می‌شود. روی گور را با قلوه‌سنگهای رودخانه‌ای سنگ‌چین می‌کنند و تخته‌سنگی کوتاه به حالت قائم بر بالای گور قرار می‌دهند. در دیلمان پیش جنازه به گورستان می‌فرستند، که معمولا نان و حلوا است و پس از به خاک‌سپاری در غروب همان روز به عنوان خیرات پلو می‌پزند و پخش می‌کنند. این پلو را «شب غرب» می‌نامند. در ماسال در جائی که مرده را شسته‌اند تا سه شب چراغ روشن می‌کنند. دیلمانیها سه تا نه شب سر قبر چراغ می‌گذارند و در نومندان سابقا بر سر مزار چادر می‌زدند و یک نفر سه روز در آنجا قرآن می‌خواند.


به هرحال در همه‌جا پس از به خاک‌سپاری به تدارک مجلس سوگواری که تا سه روز به طول می‌انجامد و نیز تهیه مقدمات برگزاری مجلس ختم مشغول می‌شوند. مجلس ختم مردانه است و در مسجد برگزار می‌شود؛ اما در برخی نقاط در خانه هم ختم می‌گیرند. در سالهای اخیر ختم زنانه نیز بخصوص در شهرها کم‌وبیش معمول شده است. امروزه در شهرها وقت و محل مجلس ختم را با اعلامیه‌هائی که به درودیوار می‌چسبانند به اطلاع مردم می‌رسانند. مجلس ختم را معمولا در روز سوم می‌گیرند. در این مدت آشنایان و نزدیکان برای همدردی و گفتن تسلیت و سرسلامتی به دیدن صاحبان عزا می‌روند، وابستگان و دوستان نزدیکتر شبها نیز در آنجا می‌مانند و می‌کوشند تا خانواده عزادار جای خالی ازدست‌رفته خود را کمتر احساس کند. سابقا تا سه روز مجلس ترحیم می‌گرفتند و روز سوم روز ختم آن بود. هنوز هم در برخی روستاها به همین ترتیب عمل می‌کنند.

ختم با اجازه بزرگتر مجلس و با تلاوت آیاتی از سوره الرحمن پایان می‌گیرد و پس از روضه و فاتحه‌خوانی عده‌ای، خانواده عزادار را تا خانه همراهی می‌کنند و در آنجا با چای و خرما پذیرائی می‌شوند.
روز سوم به اصطلاح «خرج» می‌دهند و بر حسب استطاعت خانواده عده‌ای و یا همه را برای ناهار نگهمیدارند یا از قبل دعوت می‌کنند. در صورتی که توانائی مالی نداشته باشند به همان مجلس ختم اکتفا می‌شود. گرفتن مجالس هفتم، چهلم و سال هم مرسوم است و از این میان چهلم نسبتا عمومیت دارد.
این مجالس سر قبر برگزار می‌شود. در دیلمان سابقا بعضی خانواده‌ها پنجم و نهم هم می‌گرفتند.
امروزه نشانه عزاداری در شهرها و به‌ویژه در شهرهای بزرگتر مثل رشت و لاهیجان، بیشتر پوشیدن لباس سیاه و شرکت نکردن در مجالس عروسی و شادی است. مدت سوگواری به تناسب قرابت بازماندگان با مرده تفاوت می‌کند. معمولا مدت مزبور برای زنان از چهل روز تا یک سال و برای مردان از یک هفته تا چهل روز است. اما در جامعه سنتی گیلان پوشیدن لباس سیاه چندان رسم نبود، و عمومیت نداشت. در روستاها فقط یک تکه لباس سیاه می‌پوشیدند و یا تنها از پوشیدن جامه‌هائی به رنگهای سرخ و شاد پرهیز می‌کردند. عمده‌ترین نشانه سوگوار بودن خودداری از حنا بستن و اجتناب از حضور در مجالس عروسی و شادی بود. مردان عزادار دگمه یقه خود را باز می‌گذاشتند و سر و صورت را اصلاح نمی‌کردند. پس از برگزاری مجالس ختم بزرگترها و ریش‌سفیدان به آنها تکلیف می‌کردند که دگمه یقه خود را ببندند. برای زنان سوگوار در پایان مدت عزاداری حنا می‌فرستادند و یا آنها را به حمام می‌بردند و برایشان حنا می‌گذاشتند؛ همچنین در روز عید برای خانواده عزادار حنا می‌بردند که از سوگ درآیند. در ماسال در پایان مجلس عزاداری بزرگترها پارچه‌ای رنگی روی شانه زنان صاحب‌عزا می‌انداختند.


بسیاری از این آداب و رسمها هنوز هم رعایت می‌شود.
به احترام خانواده سوگوار اهالی محل تا مدتی و معمولا تا چهلم از برگزاری مجالس عروسی و شادمانی خودداری می‌نمایند و اگر اتفاقا مقدمات مجلس عروسی از قبل آماده شده باشد با اجازه صاحب‌عزا و بدون سروصدا آن را برگزار می‌کنند. به نسبت شأن و منزلت اجتماعی مرده و خانواده او ممکن است یک یا چند محله یا روستا موارد بالا را رعایت کنند. اما حتی اگر مرده از پائینترین قشرهای جامعه هم باشد دست‌کم همسایگان و آشنایان و اهل محل در سوگ او شرکت می‌کنند.

منابع :

-- كتاب گيلان جلد سوم نوشته اصلان عرباني

--- eshkvar-kiaseh.oldblog.ir--وبلاگ اشكور كياسه

 

 

تهيه و تنظيم : اسماعيل اشكور كيايي م 1348 سپارده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آئين ها ي سنتی شرق گیلان( عيد نوروز ، نوروزخوانی ؛ عروس گوله ؛ پیربابو و غول آتش باز )

     

آئين ها ي سنتی شرق گیــــلان( عيد نوروز ، نوروز خوانی ؛ عروس گوله ؛ پیربابو و غول آتش باز )

در گیلان علاوه بر سال رسمی خورشیدی، که از فروردین‌ماه در آغاز بهار شروع می‌شود و در اسفندماه و آخر زمستان پایان می‌یابد، تقویم دیگری در میان روستائیان معمول است که آن هم مبتنی بر گردش خورشیدی و شامل دوازده ماه است که از نیمه تابستان آغاز می‌شود. مطالب این قسمت، هردو تقویم را دربر می‌گیرد.


منظور از آئین‌ها و مراسمی که در گردش یک سال خورشیدی برگزار می‌شود، آن آئین‌ها و مراسمی است که انجام آن به روز یا روزهای معینی از گردش سال خورشیدی وابسته است.

مانند نوروز در اولین روز بهار، تیرماسیزه، در سیزدهمین روز از تیرماه محلی، شب چله، در شب پیش از نخستین روز زمستان و مانند آنها. رسمها و آئینهای وابسته به فعالیتهای تولید کشاورزی و دامداری، مانند جشن خرمن، اگرچه در محدوده معینی از سال خورشیدی برگزار می‌شود، اما انجام آن به روز معینی از این تقویم بستگی ندارد و به عبارت دیگر محور انجام آن، روز معینی از این تقویم نیست. از این رو در این قسمت به آنها نمی‌پردازیم.

***********************************************************

 

نوروز و مراسم آن‌
 

 

از نوروز که بزرگترین و فراگیرترین مراسم سال خورشیدی است شروع می‌کنیم، و از رسمهای مقدمه نوروز، که قبل از آغاز بهار و در آخرین ماه زمستان انجام می‌شوند و از نوروزی‌خوانها که تا چند سال قبل پیشآهنگان نوروز و بهار بودند.


لباس عيد
در گذشته در سرزمين گيل و ديلم، از فرا رسيدن عيد نوروز معمولاً مردم لباسهاي نو تهيه مي كردند و هنگام تحويل سال نو، لباس نو مي پوشيدند. زنان ثروتمند، بزاز مورد نظر خود را خبر مي كردند و بزاز انواع پارچه ها را در چند بقچه مي بست و به خانه ي آنان مي رفت تا زنان پولداران و بزرگان شهر، هر چه را كه مي خواهند انتخاب كنند. ولي پدران فرزندان خود را به بازار مي بردند و لباس دوخته و چاروق (كفش دوخته شده) براي آنان مي خريدند. آنها سعي مي كردند «تازه رخت دكونن» يعني لباس نو بپوشند.


كاشتن سبزه

ماه اسفند، ماه كاشتن دانه، غله هاست.در استان سر سبز گيلان همانند ساير استانهاي كشور، كاشتن سبزه صورتي نمادين دارد امروزه در تمامي خانه ها رسم است كه ده يا پانزده روز مانده به نوروز، در ظرف هاي كوچك و بزرگ و كاسه ها و بشقاب و كوزه ها، ابتدا گندم يا عدس و تخم شاهي و . . . را در ظرفي خيس مي كنند. پس از آنكه اين دانه ها جوانه زد، آن را در ظرف جداگانه اي مي ريزند و روي آن را با پارچه هاي نازكي مي پو شانند و اعتقاد دارند كه اگر چشم ناپاكي بر آن افتد، سبزه رشد نمي كند و سبز نمي شود. سبزه هنگام تحويل سال نو به خوبي رشد كرده و به سفره ي «هفت سين زيبايي و طراوت خاصي مي بخشد. مردمان سرزمين گيل و ديلم همانند ساير هموطنان كشورمان سبزه را تا آخرين روزهاي تعطيلات نوروز (يعني سيزده بدر) نگه مي دارند و بعد آن را به آب روان رودخانه مي سپارند.


سفره ي هفت سين


يكي از آيين هاي نوروزي گيلان گسترده ي سفره ي هفت سين است. درباره ي اين كه چرا عدد «هفت» و همچنين حرف «سين» براي سفره ي نوروز انتخاب شده سخن بسيار گفته شده است.
بطور كلي عدد «هفت» عددي است مقدس به همين دليل از اين عدد در سفره ي نوروز استفاده مي كنند. در سفره ي «هفت سين» هفت نوع رويدني و فرا ورده هاي كشاورزي مي گذارند و اعتقاد دارند گذاشتن روييدنيها بر سر سفره بركت را زياد مي كند و در واقع نوعي تبرك است. اين فراورده ها با حرف سين آغاز مي شود. مانند: سيب، سركه، سبزه، سير، سكه، سمنو، سماق، علاوه بر اينها، قرآن كريم، آينه، شمع، تخم مرغ رنگ كرده، شيريني، نقل، ماهي قرمز را نيز دور سفره مي چينند.معمولاً اين سفره در خانه هاي مردم گيل و ديلم، تا روز سيزده بدر گسترده است.
اهالي ماسال و تالش بر سر سفره ي هفت سين «قيچي» هم مي گذارند. در اين مناطق هر كس كه به ديدن اقوام و آشنايان ديگر مي روند، قدري از سر سبزه ي سفره ي نوروزي را مي چيند تا بركت زياد كند و هنگام چيدن اعتقاد دارند كه آن نين برآورده مي شود. در ميان خانواده هاي عزادار، رسم است كه سفره ي هفت سين نمي چينند؛ بلكه از مهمانان با چاي و خرما پذيرايي مي كنند.
معمولاً در گيلان (بخصوص در منطقه ي تالش) حنا و لوازم سفره ي ختم را به عنوان هديه اي براي سوگواران مي برند و بر سر سفره شمع روشن مي كنند تا سوگواران را از عزا در بياورند.

 



تحويل سال

در سرزمين گيل و ديلم هنگام تحويل سال مردم بيشتر در زيارتگاه ها و مكانهاي مقدس و مساجد جمع مي شوند و بعضي برسر مزار عزيزان خود مي مانند تا حضور آنها را در زمان تحويل سال احساس كنند و با خواندن قرآن به استقبال نوروز بروند معمولاً كساني كه جواني از دست داده باشند بر سر مزار جوان سفره ي هفت سين مي چينند.
مردم گيلان هنگام تحويل سال لباس نو مي پوشند. اگر تحويل سال در شب بود معمولاً افراد خانواده در داخل خانه مي مانند و زن خانه با پارچ آب و شاخه ي درخت شمشاد و قرآن به دست در ايوان خانه منتظر تحويل سال مي شود و بعد از اينكه سال تحويل شد، آياتي از كلام ا. . . مجيد مي خواند بعد روي تمامي پاشنه ي درهاي خانه شاخه اي از درخت شمشاد و مقداري آب مي ريزد كه اين نشان دهنده ي سلامت و پاكيزگي است. اين رسم بيشتر در مناطق كوهستاني اشكورات رودسر، كجيد املش و نواحي لنگرود و لاهيجان بوده است.
در هنگام تحويل سال، تمامي چراغهاي منزل و شمع سفره ي «هفت سين» روشن است و در بسياري از نقاط گيلان اعتقاد به خوشقدم و «سبك پا» دارند و از قبل شخصي را كه مي شناسند انتخاب مي كنند و آن شخص پس از تحويل سال اولين فردي است كه با گل و شكوفه و شاخه اي از شمشاد و آينه قرآن و آب به خانه ي تك تك روستاييان مي رود و گل شكوفه را بر طاقچه اي از خانه مي گذارد و شمشاد را بر در خانه نصب مي كند و آبي نيز در كنار در مي ريزد و قرآن و آينه و آب را بر سر سفره ي هفت سين مي گذارد.
اگر تحويل سال در نيمه ي شب باشد، همه بيدار مي نشينند و اگر تحويل سال نزديك صبح شد، معمولاً بچه ها با لباس نو مي خوابند. مردم گيل و ديلم اعتقاد دارند كه در موقع تحويل سال بايد از غم و اندوه دور بود تا تمام سال غم و اندوه از آنها دور باشد.

 

 

                                                     لحظه تحويل سال حرم رضوي

 

ديد و بازديد در نوروز


ديدارهاي نوروزي در سرزمين گيل و ديلم، از صبح اولين روز بهار آغاز مي شود. در مناطق شرق گيلان در اولين روز معمولاً كودكان به طور دسته جمعي به ديدن بزرگان مي روند. البته در حدود چهل و پنجاه سال پيش، هر كودكي كيسه اي (بمنظور جمع آوري هدايا) به گردن مي انداخت و با چوبدستي كه در دست داشت با دوستان ديگر به خانه ي بزرگان مي رفت و عيد را تبريك مي گفت و هدايايي نظير تخم مرغ رنگ كرده، شيريني، نقل، پول عيدي مي گرفت و در كيسه اي كه به اين منظور، مادر يا خواهر او برايش دوخته بودند به گردن مي انداخت. كودكان معمولاً پس از گرفتن تخم مرغهاي رنگي با يكديگر بازي مي كردند و هر كس برنده مي شد، تخم مرغ ديگري را مي گرفت بازي با تخم مرغ از رونق خوبي برخوردار بود. ( اين رسم همچنان در برخي روستاهاي جنوب گيلان و حتي مركز اين استان پا بر جاست.) هنگام نوروز، مردان در روز اول و زنان در روز دوم به ديدن بزرگان مي رفتند. معمولاً سفره ي ناهار در تمام خانه ها آماده ي پذيرايي از مهمانان است كه اگر هنگام ساعت ظهر به خانه اي مي رسند، (همان جا مهمان اند) و چون دسته جمعي به ديدن بزرگان مي روند، عده اي بسيار به عنوان مهمان در خانه ي همسايه اي براي صرف ناهار جمع مي شوند.
معمولاً در اولين روز عيد بزرگان محل و اكثر مردان بطور دسته جمعي به تك تك خانه ها سركشي مي كردند و در هر خانه حدود 5 الي 30 دقيقه توقف داشتند در سرزمين گيل و ديلم اگر افراد با همديگر كدورت و كينه اي به دل داشته باشند معمولاً كينه و كدورت را كنار مي گذارند و با هم آشتي مي كنند. در ايام عيد مردم به زيارت امامزاده ها هم مي روند و ديد و بازديدهاي نوروز، نوعي صميميت و يكرنگي را در ميان آنان ايجاد مي كند، كدورت ها را از بين مي برد و باعث مي شود افرادي را كه نيز طي سال به ديدن هم نمي روند، حداقل سال نو (يك بار) هم ديگر را ببينند. تازه عروسها نيز در صبح نوروز براي ديدن پدر و مادر همسر آينده خود مي روند و عيد را تبريك مي گويند. اهل خانه در اين هنگام، گلاب مي پاشند و تازه عروس عيدي خود را مي گيرد و با هم سن و سالهاي خود راهي مي شود.


 

                                       ديد و بازديد نوروزي

 

*******************************************************

 

نوروزی‌خوانها:
 

 

در اولین روزهای اسفندماه از راه می‌رسیدند و تا یکی دو روز به عید مانده کارشان ادامه داشت. آنها معمولا شب‌هنگام حرکت می‌کردند، یک چراغ و یک چماق برای دیدن راه و زدن سگها، همراه داشتند.


در کوچه‌ها می‌گردیدند، به هر خانه‌ای سر می‌زدند، می‌رقصیدند، شعر می‌خواندند و شیرین‌زبانی می‌کردند. گروه نوروزی‌خوانها غالبا از سه نفر تشکیل می‌شد: یکی از آنها «سرخوان» بود، شعر می‌خواند و بیشتر شعر نوروز و نوسال را که اینطور شروع می‌شد:


فصل بهاران آمده‌گل در گلستان آمده

مژده دهید ای دوستان‌نوروز سلطان آمده


و آن دو نفر دیگر تکرار می‌کردند. یک نفرشان کولباری هم بر دوش داشت که هدیه‌های مردم را در آن جمع می‌کرد. شاخه‌هائی از درخت همیشه سبز کیش (شمشاد) نیز به همراه داشتند که به صاحبخانه‌ها می‌دادند و برایشان دعا می‌کردند. مردم آمدن نوروزی‌خوانها را به خانه خود خوش‌شگون می‌دانستند و به آنها برنج و تخم‌مرغ و شیرینی و پول و چیزهای دیگر هدیه می‌دادند.


نوروزی‌خوانهای هر شهر و روستا، معمولا اهل همان محل یا آبادیهای نزدیک بودند. آنها مردمان فقیری بودند که با این کار هم مردم را شادی می‌بخشیدند و هم سوروسات نوروزی خانواده خود را مهیا می‌نمودند.

شعرهایشان معمولا فارسی بود، اما در هرجا بیتهایی هم به زبان آن محل، گیلکی، تالشی و غیره، به شعرهایشان می‌افزودند. مضمون شعرهای محلی بیشتر درباره وضعیت کسب و کار، سختی برنجکاری و ستم ارباب و مباشر، و زبان حال روستائیان بود.


گهگاه هم مضمونی عاشقانه داشت و سرانجام هم دعا و آرزوی سال خوش و سلامتی برای اهل خانه.

از این‌گونه:
به حق سوره یاسین و عمران‌به حق حرمت آیات قرآن
به حق آن تن شاه شهیدان‌بلا را دور از این خانه بگردان
نوروزی‌خوانها که غالبا محلی بودند، اهل هر خانه و محله را خوب می‌شناختند و در قالب شعرهای دعائی و موزون و آهنگین که خودشان در حال می‌سرودند نام یک‌یک پسران هر خانه را می‌آوردند، برایشان آرزوی دامادی و خیر و برکت می‌نمودند و برای بزرگترهای خانواده هم دعا می‌کردند که سعادت زیارت نصیبشان شود، و به این ترتیب صاحبخانه را به دادن هدیه بیشتر ترغیب می‌نمودند.

 

برای صاحبخانه‌ای هم که ناخن‌خشکی می‌کرد، شعرهایی مناسب حال داشتند. نوروزی‌خوانها را معمولا گروهی از کودکان محل شادمانه و با شور و اشتیاق همراهی می‌نمودند.

 

 

 

 

 

نوروزخاني در كوهستان هاي ديلم و اشكورات [بالا اشكور؛پائين اشكور؛كجيد؛سمام؛شوئيل و كليشم...

نخستين روزهاي اسفند ماه نوروزخوانها به در حالي كه خسته هستند، ولي با چهره ي گشاد و روحيه ي بسيار خوب. اينان بيشتر از مناطق رودبار به ويژه( جلگه ي سرسبز گيلان و مناطق كوهستاني ديلم مي روند و لهجه ي خاص خود را دارند كه اين لهجه شباهت بيشتر به لهجه ي مردمان مناطق «شهر خورشيد»(خورگام)، ديلمان، سمام ؛ كجيد، شوييل، كليشم، اشكور بالا و پايين، سيار ستاق دارد كه در كوچه ها شنيده مي شود. نوروزخوانها سراسر خاك سرزمين گيل و ديلم را زير پا مي گذارند و نيز نيمي از بخش هاي مناطق كوهستاني و جنگلي استان مازندران را، بخش هاي عمارلو و تا مناطق كجور را كه از لحاظ فرهنگي در يك خطه قرار گرفته اند درمي نوردند.آنها به ترجيع كه مي رسند، آن را دو نفري تكرار مي كنند مي خوانند.
در نوروزخواني، كه ترجيعش با باد بهاران آمده آغاز مي شود، سطرهايي در ستايش يا نكوهش «صاحبخانه » مي سرايند و گاه مقداري پول برنج، چاي يا تخم مرغي را كه مي خواهند در شعر قيد مي كنند و چنين مي خوانند:


«بخوانم من امام اولين را شه كشور اميرالمؤمنين را
وصي جانشين يعني علي را به ياسين و الف لام و به فيروز
دهيد مژده كه آمد عيد نوروز امام دومين هم دسته ي گل
شفاعت مي كند او بر سر پل اما سومين شاه جهان است
بود نامش حسين شاه يگانه و . . . . »
آنها اين اشعار را تا امام دوازدهم تكرار مي كنند.
«امام دوازدهم مهديش نام است تمامي كل عالم را امام است
بدانيد حضرت صاحب الزمان است به ياسين و الف و لام و به فيروز
دهيد مژده كه آمد عيد نوروز خدايا صاحبخانه را خوشحال گردان
جوانان را داماد گردان عروسش صاحب اولاد گردان
به ياسين و الف و لام و فيروز دهيد مژده كه آمد عيد نوروز
هوا سرد است و بگرفته صدايم كه چند تا تخم مرغ باشد دوايم
ايا همشيره ي فرخ لقايم بكش زحمت بيار عيدي برايم
جوانب خير ببينيد از دعايم و . . . . »


    نوروزخوانها كه در گذشته خبردهندگان و پيام آوردن نوروز بودند، امروزه در بسياري از مناطق روستايي و كوهستاني گيل و ديلم كار خود را ادامه مي دهند. نوروزخوانها معمولاً در شب حركت مي كنند و فانوس و چراغي همراه دارند.

    از فانوس براي ديدن راه و از چماق براي زدن حيواناتي نظير سگها و شغالها استفاده مي كردند و از محله اي به محله ي ديگر و از خانه اي به خانه ي ديگر سر مي زدند بنابراين نوروزخوانها در جلوي هر خانه شعرهايي براي خوشامد صاحبخانه مي خواندند. مثلاً دعا مي كردند پسرهاي خانه داماد شوند و روزي سعادت و نيكبختي براي اهل خانه آرزو مي كردند كه صاحب خانه ها هم هديه اي مانند تخم مرغ، برنج، شيريني، پول و . . . به نوروزخوانها مي دادند.

 

 

 

**********************************************************

 

 

عروس‌گوله:
 

 

گروه عروس‌گوله یا عروسی‌گوله نیز از جمله پیشاهنگان نوروز بودند. عروس‌گوله نمایشگونه‌ای بود که ایفاگران نقشهای اصلی آن عبارت بودند از غول، پیربابو و نازخانم. غول کلاهی از کلش (ساقه‌های خشک شالی) بر سر می‌نهاد، زنگ و زنگوله‌هائی به خود می‌آویخت و چماقی هم به دست می‌گرفت. پیربابو، خود را به هیأت پیرمردی می‌آراست (این نقش را در مناطق غربی گیلان کوسه و در کوهستانهای شرق گیلان پیربابو می‌نامیدند) و نقش نازخانم را هم یکی از جوانان که لباس زنانه می‌پوشید، بازی می‌کرد.


     موضوع نمایش، دعوای غول و پیربابو بر سر نازخانم بود. سرانجام قرار می‌شد کشتی بگیرند. غول پیروز می‌شد و همراه نازخانم، رقص‌کنان بازی را به پایان می‌برد. گروه عروس‌گوله شامل شش هفت نفر می‌شد و بقیه عبارت بودند از فانوس‌دار، بارکش، نوازنده و گاهی یک نقش زنانه دیگر به نام «کاس خانم».

     این گروه معمولا چند روز پس از نوروزی‌خوانها ظاهر می‌شدند. آنها هم شبها حرکت می‌کردند و در هر خانه که بازی می‌کردند از صاحبخانه هدیه‌هائی می‌گرفتند، که مانند هدایای نوروزی‌خوان‌ها عبارت بود از برنج و تخم‌مرغ و شیرینی و گاهی پول. نمایش عروس‌گوله ریشه در سنتهای نمایشی اسطوره‌های کهن مربوط به آغاز بهار دارد، که در آنها نمادهای سال کهنه و نو با هم به ستیز برمی‌خیزند.

پیربابو، ريش سفيد، پوستين کلاه در سر و کچکي در دست و دور کمر حمايلي که زنگ و غور به آن آويخته مي‌شود، دارد و همچنين عروس، مردي با لباس محلي است که بر سر، منديل زده و دستمال سفيد تور بر سر و همينطور در يک دست دستمال و در دست ديگر جوالدوز براي دفاع از خود دارد.

کولبارچي‌ها نيز با کيسه در پشت يا در دست گندم با گروه هستند.

غول، تمثيلي از زشتي‌ها و بدي‌ها است و عروس، نماد اخلاق و خوبي‌ها، پاسدار نيکي‌ها و پند و نصيحت راستي و چگونه خوب زيستن را به عروس‌گوله نشان مي‌دهد.

تم داستان، جنگ غول و پيربابو بر سر تصاحب عروس است كه غول و پير بابو كشتي مي‌گيرند و گاهي پيربابو پيروز ميدان است و گاهي غول. بعد از پايان نمايش سرنا‌نواز آهنگ‌هاي شادي را به نوا درمي‌آورد و گروه هلهله‌كنان به خانه‌هاي ديگر مي‌روند و نمايش را از نو شروع مي‌کنند.

در بسياري موارد مشهود است كه در اين مبارزه، آيين پيروزي با غول بوده است، پيروزي غول بر پيربابو مي‌تواند نمادي از پيروزي قهرمان جوان بر قهرمان پير باشد، يا به تعبيري سياهي در اينجا نماد زايش و رنگ گرفتن طبيعت و گرم و جوان‌شدن آن برابر ديو سرما و زمستان باشد و سفيدي پيربابو در واقع نمادي از يخ و برف و پيري، كه مي‌خواهد عروس طبيعت يا بهار را در اسارت خود نگه دارد كه قهرمان جوان و تنومند اين شانس را از او مي‌گيرد.

 

غول در را مي‌زند و صاحب خانه را مي‌خواهد که از خانه بيرون بيايد و پس از رد و بدل شدن صحبتهايي مي‌گويد:

 

اي خانخواه بيرون بيه تي سگ مره گيره، يکي زنم ميره/

 

اي خانخواه بيرون بيه عروس‌گوله بيارديم/

 

 جان دله بيارديم خانخواه تره نيرديم تي پسر بيارديم/

 

 از راه دور بيارديم چه ظرف زور بيارديم /

 

خانخواه تره نيارديم تي پسر بيارديم /

 

آهاي پيربابو تي افسار کهنه وابو، تي پالون پيربابو /

 

 تي جوه چرکم بو عروس‌گوله بيارديم جان دل بيارديم.

 

پيربابو نيز در جواب مي‌گويد:

 

 غول ببين غول کمر بجير توله کمر بجور نقره

 

و غول پاسخ مي دهد:

 

 عروس ميشه مي جان شه مي دلشه سياه کشمشه /

 

 زحمت بکشه آهاي پيربابو تي ريش سفيدابو /

 

عروس گوله بيارديم جان دله بيارديم /

 

 خانخواه تره نيارديم تي پسر بيارديم/

 

غلام بما غلام پير غلام بما شمي محله چربمه براي حاجتر بمه

 

غلام مي گويد: غلام دروغ گونه، غلط کنه عروس ميشه سيا کشمشه.

 

دعوا غول و غلام با کچک شروع مي شود بعد از مدتي همه با هم مي گويند:

 

عروس گوله همينه ببينين چه نازنينه /

 

عروس گوله بيارديم جان دله بيارديم/

 

عروس شب بيارديم بي چادر شب بيارديم/

 

 خانخواه تره نيارديم تي پسر بيارديم/

 

آهاي پير بابو تي کاره وه چه وابو تي ريشه سفيدابو/

 

 عروس کي شه پير بابو شه پير بابو زحمت بکشه /

 

 اي غولک شيرازي يه قدري بکن بازي تا خانخواه ببو راضي/

 

حمام بزار بيارديم چه ظرف زور بيارديم /

 

عروس گوله همينه عروس نازنينه عروس بهار چينه /

 

 اي پيربابو تي افسار کهنه وابو زمستانم بهارابو/

 

 عروس گوله بيارديم جان دله بيارديم خانخواه تره نيارديم تي پسر بيارديم /

 

عروس‌گوله همينه ببين چه نازنينه .

 

فرازهايي از ترانه " عروس گولي " به گويش گيلکي گالشي:

 

 عروس گوله باوارديم /

 

 جانه ديلي باوارديم 

 

خانخواه تره ناوارديم /

 

تي پسره باوارديم 

 

اي خانه دو بر داره !مرغانه دو سر داره !!

 

خانخا زن، پسر داره ! الله تو نگه داره 

 

 پير بابو :

 

اي خانه به او خانه ميرزا ملک خانه

 

مورغانه چهل دانه، اين نقش بزرگانه

 

غول :

 

آهاي پير بابو /

 

تي افسار کهنه وابو /

 

تي پالون پيربابو ...

 

پيربابو :   

 

آن غول ببين غوله /

 

آنه کمر بجير چوله /

 

کمر بجور نقره...     

 

غول :

 

عروس‌گوله مي‌شه  /

 

مي‌جانه شه /

 

 مي‌دلشه /

 

 سياه کشمشه ...

 

پيربابو :

 

رنگا بيدينه رنگانا، ماه فوتوسته دنگه

 

قوربون خدا بوشوم، تي ديل چه مانه؟ سنگه

 

عروس‌گوله باوارديم /

 

جانه ديلي باوارديم  

 

خانخواه تره ناوارديم /

 

 تي پسره باوارديم

 

عروس‌گوله همينه ! ببين چه نازنينه !

 

تي چشم درويش بکن ! عروس خو يارشنه !

 

    ابزارها و لوازم مورد استفاده در اين مراسم عبارتند از: لباس، گالش، کلاه، کچک، جارو، زنگوله، ريسمان، ريش سفيد براي پيربابو، پوستين، منديل براي سرعروس، دستمال سفيد، جوالدوز، کلاه تخم مرغي، کلاه نمدي، کيسه و سبد و..

   این‌گونه نمایش به صورتهای مختلف در اغلب مناطق ایران و حوزه‌های فرهنگی همجوار وجود دارد. نمایش سنتی «عروس‌گوله» را در مناطق کوهستانی شرق گیلان و غرب مازندران «پیربابو» می‌نامند.[ در مناطق اشكورات واقع در شرق گيلان هم پير بابو مي گويند البته از واژه عروس گوله بيشتر استفاده مي شود .اسماعيل كيايي]

 

 

 

           مراسم زيباي عروس گوله ي

******************************************************

 

 

عیّار آتشباز (غول آتشباز):

 

تنها نوروزی‌خوانان و گروههای عروسی گوله نبودند که در مقدم بهار و نوروز شبهای محلات و کوچه‌های گیلان را پر از شادی می‌کردند. آتشبازها هم با صورت سیاه کرده از دوده، در کوی‌وبرزن به آتشبازی می‌پرداختند و در شادی این شبها سهمی داشتند. آتشباز کلاهی بوقی بر سر می‌نهاد، یک ظرف نفت و چند مشعل (میله‌های نازک به طول نیم متر که سر آنها کهنه‌پیچی شده بود) به‌دست می‌گرفت.

مشعلها را آتش می‌زد و در دهان فرومی‌برد و خاموش می‌کرد. نفر همراهش هم خود را به همان هیئت می‌آراست، دو تخته چوب به‌دست می‌گرفت و بر هم می‌کوفت. آنها در کوچه و بازار به راه می‌افتادند و می‌خواندند: «عیار آتشبازم- میل به آتش دارم».


آتشباز گاهی مقداری نفت در دهان می‌ریخت و در حالی‌که آن را به شدت و با مهارت بر روی مشعل آتش می‌پاشید، چنان می‌نمود که انبوهی شعله را از دهان خارج می‌سازد. آتشبازها بیشتر در بازار و جلوی دکانها به هنرنمائی می‌پرداختند و نیازشان را از مغازه‌داران می‌گرفتند.

در هر محله و کوئی گروهی از بچه‌ها نیز جست‌وخیزکنان همراهشان بودند و برایشان شعر می‌خواندند.


علاوه بر اینها، میمون‌بازان که از کولیان اطراف رشت بودند و «خرس بون» ها که معمولا از کوهستانهای تالش و آذربایجان می‌آمدند، و «تکم‌چی» ها که آنها نیز از اردبیل و آذربایجان می‌آمدند و همراه شعر و آواز برای نوروز و بهار عروسک چوبی (تکم) خود را به رقص و بازی درمی‌آوردند، همه و همه موجب می‌شدند تا مردم پنجره‌های خانه‌ها را که بر روی سرمای زمستان بسته بودند، به روی بهار بگشایند.

 

******************************************************

منبع:


-کتاب گیلان، ج‌3، صص: 466-455 نوشته اصلاح عرباني

-http://www.shomalnews.com

http://www.shomalnews.com

vmic.ir  /  موزه معنوی میراث معنوی ایران

 

       بايد عرض كنم اين مراسمات در جاي جاي گيلان به اندكي تفاوت صورت مي پذيرد از جمله در مناطق اشكور كه مراسم نوروز خواني و بخصوص عروس گوله در آن سابقه ديرينه دارد .

      در روستاي ما سپارده هم در ايام كودكي شاهد اين مراسمات بودم كه فرد صورت خود را رنگ مي كرد و بهمراه چند نفر به حالت رقص در خانه ها مي آمدند و مي خواندند و صاحب خانه هم به انها هديه اي مي داد . مراسم چهارشنبه سوري هم با روشن كردن هيزم و گون ... در روستا انجام مي شد و زن و مرد و دختر و پسر از روي آتيش مي پريدند و كلمه گل گل چهارشنبه يا گاهي

       در شب چله هم بايد بگويم كه انواع آجيل روستاهاي اشكور از قبيل فندوق و گردو و آلو خشك و نخود و ... كه مردم دور هم جمع مي شدند و تا نيمه هاي شب قصه تعريف مي كردند نه از تلوزيون خبري بود نه از موبايل . پيرمردو پيرزنها با گفتن افسانه ها و قصه زندگي خودشان بقيه را سرگرم مي كردند . سيزده بدر اشكور هم صفاي ديگر دارد اما گاهي بارش برف در اين ايام لذت آن را از بين مي برد . با اين تفاسير سيزده بدر اشكور هم سرگرمي هاي خاص خود را دارد . روز عيد نوروز رسم است كه مردم از خانه بيرون بروند و يك نفر كه قدمش پاك است و بقول آنها نحس نيست وارد خانه شود .

     معمولا اين ماموريت را بچه ها بعهده مي گيرند . زيباترين صحنه دوران كودكي حقير جمع آوري عيدي از فاميل و همسايگان بود كه با گرفتن پول ؛ جوراب و... بعنوان عيدي خوشحال به خانه بر مي گشتم . يادش بخير[ نويسنده :  اسماعيل اشكور كيايي].

 

 

تحقيق و گردآوري اسماعيل اشكور كيايي م1348سپارده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آئين هاي عيد نوروز و چهارشنبه سوري و سيزده بدر و شب چله ... در گيلان

 

عيد نوروز و چهارشنبه سوري و سيزده بدر و شب چله ... در گيلان

در گیلان علاوه بر سال رسمی خورشیدی، که از فروردین‌ماه در آغاز بهار شروع می‌شود و در اسفندماه و آخر زمستان پایان می‌یابد، تقویم دیگری در میان روستائیان معمول است که آن هم مبتنی بر گردش خورشیدی و شامل دوازده ماه است که از نیمه تابستان آغاز می‌شود. مطالب این قسمت، هردو تقویم را دربر می‌گیرد.


منظور از آئین‌ها و مراسمی که در گردش یک سال خورشیدی برگزار می‌شود، آن آئین‌ها و مراسمی است که انجام آن به روز یا روزهای معینی از گردش سال خورشیدی وابسته است. مانند نوروز در اولین روز بهار، تیرماسیزه، در سیزدهمین روز از تیرماه محلی، شب چله، در شب پیش از نخستین روز زمستان و مانند آنها. رسمها و آئینهای وابسته به فعالیتهای تولید کشاورزی و دامداری، مانند جشن خرمن، اگرچه در محدوده معینی از سال خورشیدی برگزار می‌شود، اما انجام آن به روز معینی از این تقویم بستگی ندارد و به عبارت دیگر محور انجام آن، روز معینی از این تقویم نیست. از این رو در این قسمت به آنها نمی‌پردازیم.

***********************************************************

 

نوروز و مراسم آن‌
 

 

از نوروز که بزرگترین و فراگیرترین مراسم سال خورشیدی است شروع می‌کنیم، و از رسمهای مقدمه نوروز، که قبل از آغاز بهار و در آخرین ماه زمستان انجام می‌شوند و از نوروزی‌خوانها که تا چند سال قبل پیشآهنگان نوروز و بهار بودند.

*******************************************************

 

نوروزی‌خوانها:
 

 

در اولین روزهای اسفندماه از راه می‌رسیدند و تا یکی دو روز به عید مانده کارشان ادامه داشت. آنها معمولا شب‌هنگام حرکت می‌کردند، یک چراغ و یک چماق برای دیدن راه و زدن سگها، همراه داشتند.
در کوچه‌ها می‌گردیدند، به هر خانه‌ای سر می‌زدند، می‌رقصیدند، شعر می‌خواندند و شیرین‌زبانی می‌کردند. گروه نوروزی‌خوانها غالبا از سه نفر تشکیل می‌شد: یکی از آنها «سرخوان» بود، شعر می‌خواند و بیشتر شعر نوروز و نوسال را که اینطور شروع می‌شد:
فصل بهاران آمده‌گل در گلستان آمده

مژده دهید ای دوستان‌نوروز سلطان آمده


و آن دو نفر دیگر تکرار می‌کردند. یک نفرشان کولباری هم بر دوش داشت که هدیه‌های مردم را در آن جمع می‌کرد. شاخه‌هائی از درخت همیشه سبز کیش (شمشاد) نیز به همراه داشتند که به صاحبخانه‌ها می‌دادند و برایشان دعا می‌کردند. مردم آمدن نوروزی‌خوانها را به خانه خود خوش‌شگون می‌دانستند و به آنها برنج و تخم‌مرغ و شیرینی و پول و چیزهای دیگر هدیه می‌دادند.


نوروزی‌خوانهای هر شهر و روستا، معمولا اهل همان محل یا آبادیهای نزدیک بودند. آنها مردمان فقیری بودند که با این کار هم مردم را شادی می‌بخشیدند و هم سوروسات نوروزی خانواده خود را مهیا می‌نمودند.

شعرهایشان معمولا فارسی بود، اما در هرجا بیتهایی هم به زبان آن محل، گیلکی، تالشی و غیره، به شعرهایشان می‌افزودند. مضمون شعرهای محلی بیشتر درباره وضعیت کسب و کار، سختی برنجکاری و ستم ارباب و مباشر، و زبان حال روستائیان بود.
گهگاه هم مضمونی عاشقانه داشت و سرانجام هم دعا و آرزوی سال خوش و سلامتی برای اهل خانه.

از این‌گونه:
به حق سوره یاسین و عمران‌به حق حرمت آیات قرآن
به حق آن تن شاه شهیدان‌بلا را دور از این خانه بگردان
نوروزی‌خوانها که غالبا محلی بودند، اهل هر خانه و محله را خوب می‌شناختند و در قالب شعرهای دعائی و موزون و آهنگین که خودشان در حال می‌سرودند نام یک‌یک پسران هر خانه را می‌آوردند، برایشان آرزوی دامادی و خیر و برکت می‌نمودند و برای بزرگترهای خانواده هم دعا می‌کردند که سعادت زیارت نصیبشان شود، و به این ترتیب صاحبخانه را به دادن هدیه بیشتر ترغیب می‌نمودند.

برای صاحبخانه‌ای هم که ناخن‌خشکی می‌کرد، شعرهایی مناسب حال داشتند. نوروزی‌خوانها را معمولا گروهی از کودکان محل شادمانه و با شور و اشتیاق همراهی می‌نمودند.

**********************************************************

 

 

عروس‌گوله:
 

 

گروه عروس‌گوله یا عروسی‌گوله نیز از جمله پیشاهنگان نوروز بودند. عروس‌گوله نمایشگونه‌ای بود که ایفاگران نقشهای اصلی آن عبارت بودند از غول، پیربابو و نازخانم. غول کلاهی از کلش (ساقه‌های خشک شالی) بر سر می‌نهاد، زنگ و زنگوله‌هائی به خود می‌آویخت و چماقی هم به دست می‌گرفت. پیربابو، خود را به هیأت پیرمردی می‌آراست (این نقش را در مناطق غربی گیلان کوسه و در کوهستانهای شرق گیلان پیربابو می‌نامیدند) و نقش نازخانم را هم یکی از جوانان که لباس زنانه می‌پوشید، بازی می‌کرد.


     موضوع نمایش، دعوای غول و پیربابو بر سر نازخانم بود. سرانجام قرار می‌شد کشتی بگیرند. غول پیروز می‌شد و همراه نازخانم، رقص‌کنان بازی را به پایان می‌برد. گروه عروس‌گوله شامل شش هفت نفر می‌شد و بقیه عبارت بودند از فانوس‌دار، بارکش، نوازنده و گاهی یک نقش زنانه دیگر به نام «کاس خانم».

     این گروه معمولا چند روز پس از نوروزی‌خوانها ظاهر می‌شدند. آنها هم شبها حرکت می‌کردند و در هر خانه که بازی می‌کردند از صاحبخانه هدیه‌هائی می‌گرفتند، که مانند هدایای نوروزی‌خوان‌ها عبارت بود از برنج و تخم‌مرغ و شیرینی و گاهی پول. نمایش عروس‌گوله ریشه در سنتهای نمایشی اسطوره‌های کهن مربوط به آغاز بهار دارد، که در آنها نمادهای سال کهنه و نو با هم به ستیز برمی‌خیزند.

   این‌گونه نمایش به صورتهای مختلف در اغلب مناطق ایران و حوزه‌های فرهنگی همجوار وجود دارد. نمایش سنتی «عروس‌گوله» را در مناطق کوهستانی شرق گیلان و غرب مازندران «پیربابو» می‌نامند.[ در مناطق اشكورات واقع در شرق گيلان هم پير بابو مي گويند البته از واژه عروس گوله بيشتر استفاده مي شود .اسماعيل كيايي]

 

******************************************************

 

 

عیّار آتشباز (غول آتشباز):

 

تنها نوروزی‌خوانان و گروههای عروسی گوله نبودند که در مقدم بهار و نوروز شبهای محلات و کوچه‌های گیلان را پر از شادی می‌کردند. آتشبازها هم با صورت سیاه کرده از دوده، در کوی‌وبرزن به آتشبازی می‌پرداختند و در شادی این شبها سهمی داشتند. آتشباز کلاهی بوقی بر سر می‌نهاد، یک ظرف نفت و چند مشعل (میله‌های نازک به طول نیم متر که سر آنها کهنه‌پیچی شده بود) به‌دست می‌گرفت.

مشعلها را آتش می‌زد و در دهان فرومی‌برد و خاموش می‌کرد. نفر همراهش هم خود را به همان هیئت می‌آراست، دو تخته چوب به‌دست می‌گرفت و بر هم می‌کوفت. آنها در کوچه و بازار به راه می‌افتادند و می‌خواندند: «عیار آتشبازم- میل به آتش دارم».
آتشباز گاهی مقداری نفت در دهان می‌ریخت و در حالی‌که آن را به شدت و با مهارت بر روی مشعل آتش می‌پاشید، چنان می‌نمود که انبوهی شعله را از دهان خارج می‌سازد. آتشبازها بیشتر در بازار و جلوی دکانها به هنرنمائی می‌پرداختند و نیازشان را از مغازه‌داران می‌گرفتند.

در هر محله و کوئی گروهی از بچه‌ها نیز جست‌وخیزکنان همراهشان بودند و برایشان شعر می‌خواندند.
علاوه بر اینها، میمون‌بازان که از کولیان اطراف رشت بودند و «خرس بون» ها که معمولا از کوهستانهای تالش و آذربایجان می‌آمدند، و «تکم‌چی» ها که آنها نیز از اردبیل و آذربایجان می‌آمدند و همراه شعر و آواز برای نوروز و بهار عروسک چوبی (تکم) خود را به رقص و بازی درمی‌آوردند، همه و همه موجب می‌شدند تا مردم پنجره‌های خانه‌ها را که بر روی سرمای زمستان بسته بودند، به روی بهار بگشایند.

*********************************************************

 

 

چهارشنبه‌سوری:
 

 

چهارشنبه‌سوری در گیلان، بلکه در تمامی نقاط ایران برجسته‌ترین و پرشورترین رسم در مجموعه رسمهای مقدمه نوروز می‌باشد و مهمترین عنصرش آتش است و نامش هم از شعله‌های آتش برخاسته. چرا که «سوری» به معنی سرخی است و هم از اینرو در بسیاری از نقاط «چهارشنبه سرخی» نامیده می‌شود.

نام گیلانی این رسم، «کولی‌کولی چارشنبه» هم سرخی گلها و شعله‌های آتش را در خود دارد، زیرا که شکل دیگر آن در نقاطی از جمله بندر انزلی «گوله‌گوله چارشنبه» می‌باشد. به هرحال نام چارشنبه‌سوری ترکیبی است از چهارشنبه به علاوه کلمه «سور» به معنی سرخ و یا «گول» که تلفظ گیلکی گل است به مفهوم گلهای آتش و نیز به تعبیری به معنای چاشت و یا جشن و شادی و سرور. معنای اخیر اگرچه با جشن و شادمانی نوروزی بی‌مناسبت نیست اما در اینجا در جایگاه معنی اول نمی‌نشیند.

     و اما چارشنبه سوری در نقاط مختلف گیلان:
در ماسال و آبادیهای جنگلی اطراف آن و کوهستانهای تالش چهارشنبه سوری را «کولی‌کولی چارشنبه» می‌نامند. اهالی ماسال برای چهارشنبه سوری یا «کولی‌کولی چارشنبه» رسم بخصوصی دارند. شب چارشنبه‌سوری به طرف قبله در هفت جا پشته‌های کاه می‌گذارند و هنگام غروب آتش می‌زنند.
       سپس از روی آتش می‌پرند و می‌گویند «کولی‌کولی چاهارشنبه»[549] همه مردم آن شب شادی کرده و عده‌ای با تفنگ شلیک می‌کنند و بعد در کنار سفره شام گرد می‌آیند. مرسوم است که در این شب در سفره باید هفت قسم خورش و خوردنی باشد.

      در آستارا توده‌هائی از کلش (ساقه‌های خشک شالی) را به تعداد پنج یا هفت یا نه کپه گرد می‌آورند و آتش می‌زنند. اول بزرگترها و بعد جوانترها و بچه‌ها از روی آنها می‌پرند. در دیلمان نیز پنج یا هفت یا نه کپه‌گون می‌گذارند، آتش می‌زنند و از روی آنها می‌پرند و می‌گویند «گل گل چارشنبه، نکبت بشه دولت بیه» در رودبار و روستاهای اطراف آن سه یا پنج یا هفت کپه کاه می‌گذارند و آتش می‌زنند و از آتش سرخ‌روئی می‌خواهند. در بندر انزلی و حول‌وحوش آن هم از روی آتش کلشهای شالی می‌پرند و می‌گویند گول گول چارشنبه، به حق پنشبه، نکبت بشه، شوکت بیه. زردی بشه، سرخی بیه. در نومندان و لیسار و هشتپر، هفت کپه کلش روشن می‌کنند و به زبان ترکی درد و بلایشان را روی شعله‌های آتش می‌ریزند.
      پس از پریدن از روی آتش ظروف شکستنی معیوب را به دور می‌ریزند و دختران دم‌بخت را برای دقایقی از خانه بیرون می‌کنند تا در آن سال به خانه بخت بروند و ظرف آبی را هم که کنار آتشها نهاده‌اند، به زمین می‌پاشند.
     آب، دومین عنصر مهمی است که به اشکال مختلف در مراسم چهارشنبه سوری حضور دارد. در اغلب نقاط شرق گیلان، شب چهارشنبه‌سوری ظرف آبی از رودخانه یا چشمه به خانه می‌برند و بعضی هم هنگام بردن آب هیچ کلامی بر زبان نمی‌آورند و این آب را «لال‌آب» می‌نامند. در علی‌آباد سرای املش پس از پریدن از روی آتش، جوانان کوزه‌ای برمی‌دارند و آن را از آب هفت چشمه پر می‌کنند و این آب را که «آب هفت‌کوثر» می‌نامند به طرف آسمان می‌پاشند تا سال پربارانی داشته باشند، با آن سر و روی می‌شویند تا سلامتی بیاورد و به مزرعه می‌پاشند تا زمین پرمحصول شود و ...
در دیلمان صبح چهارشنبه به حمام می‌رفتند و با چل‌طاس[550] پنج یا هفت یا نه جام آب روی سر خود می‌ریختند. همچنین در تالش، رودبار و شرق گیلان، به‌ویژه در مناطق کوهستانی رسم است که شب چارشنبه از روی آب روان می‌پرند و این کار را موجب دفع بلا و بیماری می‌دانند. در رستم‌آباد رودبار پس از پریدن از روی آب، فرد بزرگ خانواده دو سنگ از داخل آب برمی‌دارد یکی را در انبار برنج و یکی را در انبار آرد می‌گذارد تا برکت بیاورد.
    در تالش عنصری اسطوره‌ای به نام «چارشنبه‌خاتون» وجود دارد که با صفات «گلابتون گیسوی بلند اندام زیبا» و «پری گیسوبلند خوش‌اندام» و این گونه القاب توصیف می‌شود. چارشنبه‌خاتون با آب و برکت پیوند خاص دارد.
     این پری گیسوبلند در شب چهارشنبه‌سوری به هر خانه‌ای سرمی‌زند و از غذاهای خاص چهارشنبه‌سوری که برایش گذاشته‌اند، لقمه‌ای می‌خورد و برای خانواده‌هائی که خانه خود را در آستانه بهار و سال نو پاکیزه کرده‌اند دعا می‌کند و به آنها برکت می‌دهد. در تالش رسم است که شب چهارشنبه‌سوری مقداری از غذاهای خود را در ظرفی می‌گذارند و پشت در خانه یا اتاق قرار می‌دهند، تا چارشنبه خاتون از آن بخورد و برایشان برکت بیاورد. برای دیدن چارشنبه خاتون باید بعد از نیمه‌شب چهارشنبه آخر سال سر کهنه‌ترین چاه آب منطقه بروند، لباس را به تمامی از تن به‌در کنند، سر در چاه فروبرند و چارشنبه‌خاتون را صدا بزنند.

     آنگاه آب چاه می‌جوشد و خاتون بلندبالای گلابتون گیسوی چهارشنبه، از آن بیرون می‌آید و سیلی به گوش کسی که صدایش کرده است می‌زند. اگر او نترسید، نگریخت و یا بیهوش نشد، هرچه از او بخواهد برایش فراهم می‌سازد.
خریدن آینه و اسفند و ماهی سفره هفت‌سین، در شب چهارشنبه‌سوری شگون دارد. به‌ویژه در رشت این کار را با آداب خاصی انجام می‌دهند و معمولا اگر دختر دم‌بخت در خانه داشته باشند، خریدن اسفند بر عهده اوست.


از خانه بیرون می‌رود، و از اولین دکان رو به قبله می‌پرسد: «اسفند داری؟» و بی‌آنکه منتظر جواب بماند به راه می‌افتد و از دکانهای دیگر، تا هفت دکان همین سؤال را می‌کند و سپس به سراغ اولی برمی‌گردد و از او اسفند می‌خرد.
فروشنده هم این شعر را برایش می‌خواند: «عاطیله کون، باطیله کون، اسفن دو کون، چاووش بیه، تی مردمار به هوش بیه» یعنی اسفند دود کن و با آن طلسمها
را باطل کن تا چاووش بیاید و مادر شوهرت به هوش آید.


علاوه بر اسفند و آینه و آجیل و سبزی و ماهی سفره هفت‌سین، بسیاری از لوازم دیگر عید را هم شب چارشنبه‌سوری تهیه می‌کنند. به همین لحاظ بازار فروشندگان و بازارهای هفتگی بسیار گرم است و بازار چهارشنبه‌سوری جلوه و جلای خاصی دارد؛ چراغانی می‌کنند، آذین می‌بندند و هر فروشنده‌ای با شعر و ترانه‌ای به عرضه کالای خود می‌پردازد. بازارهای هفتگی پیش از نوروز را به هر روزی که منسوب باشد، «عیدبازار» می‌نامند.


«شال‌اندازی» هم از رسمهای پرشور و زیبای چهارشنبه‌سوری در گیلان و در اغلب مناطق ایران بود، که امروزه تا آبادیهای دوردست کوهستانی و جنگلی عقب‌نشینی کرده است و در همه‌جا معمول نیست. شب که فرامی‌رسد پسران جوان شال یا دستمالی برمی‌دارند و برای شال‌اندازی و یا دستمال اندازی به خانه‌های همسایگان و اهل محله می‌روند. معمولا سر راه گلی هم می‌چینند و به گوشه شال یا دستمال می‌بندند و آن را آهسته از در اتاق به داخل می‌اندازند و خود در گوشه‌ای پنهان می‌شوند.

صاحبخانه مقداری آجیل چهارشنبه‌سوری و شیرینی و گاهی پول به جای گل در دستمال یا شال می‌بندد و آن را در آستانه در قرار می‌دهد و شال‌اندازان آن را برمی‌دارند و به سرعت دور می‌شوند. شال‌اندازی در منطقه تالش سابقا گونه‌ای خواستگاری هم بود.


پسری که دختری را می‌خواست سعی می‌کرد زودتر از دیگران برای شال اندازی به خانه آن دختر برود؛ چون گاهی صاحبخانه اولین شال‌انداز را به نزد خود می‌خواند و دخترش را نامزد او می‌کرد؛ که البته در این‌گونه موارد، شال انداز چندان ناشناس هم شال نمی‌انداخت.
«بره‌گردانی» سابقا در مناطق کوهپایه‌ای گیلان رسم بود که گالشها برّه سفید سرحال و به اصطلاح شیر مستی را انتخاب نموده، پشتش را با حنا رنگ می‌کردند و دستمال رنگینی به گردنش می‌بستند و به خانه روستائیان می‌رفتند؛ بره را در اطاق نشیمن رها می‌کردند. برّه در اتاق گشتی می‌زد و صاحبخانه یکی دو سکه پول و مقداری آجیل و شیرینی در دستمال گردنش می‌ریخت؛ بچه‌ها هم دستی به سر و گوشش می‌کشیدند و نوازشش می‌کردند.

گالش هم سال نو را مبارکباد می‌گفت و با بره‌اش به خانه‌ای دیگر می‌رفت. بره‌گردانی را گاهی شب اول سال هم انجام می‌دادند و مردم پای بره را خوب و خوش‌شگون می‌دانستند. فال گرفتن و خبرگیری از آینده نیز از جمله رسمهای چهارشنبه سوری است که در همه نقاط گیلان و بیشتر مناطق ایران معمول است. فال گوش ایستادن بر سر چهارراهها و گفتگوی اولین رهگذران را به تناسب نیت خود تأویل کردن و فال کوزه گرفتن، از این‌گونه رسمهاست. رسم دیگر چهارشنبه‌سوری «قاشق‌زنی» است که اگرچه امروزه بیشتر برای بچه‌ها جنبه تفریح و بازی دارد، اما در بنیاد خود نوعی مرادخواهی بوده است. قاشق‌زنها با موادی که ضمن قاشق‌زنی جمع می‌کردند، آش می‌پختند و بین مردم تقسیم می‌کردند تا مرادشان برآورده شود.


چهارشنبه‌سوری بی‌تردید ریشه در آئینهای کهن پایان سال دارد و به احتمال بازمانده جشن «فروردگان»[551] است، که در دوره اسلامی با تغییر تقویم و تقسیم سال به ماه و هفته، با حفظ اغلب عناصر باستانی، در آخرین چهارشنبه سال قرار گرفته است. در مورد این رسم روایتی نیز وجود دارد که آن را به قیام مختار مربوط می‌نماید و از جمله در آستارا و برخی نقاط غربی گیلان اصل و منشأ چهارشنبه‌سوری و جشن و آتش‌افروزی آن را به همین واقعه مربوط می‌دانند. در این مورد می‌گویند هنگامی که مختار به انتقام شهادت امام حسین (ع) قیام کرد، دستور داد تا با افروختن آتش شیعیان را از قیام آگاهی دهند و نیز می‌گویند چون مختار بر قاتلان امام (ع) پیروز شد، به نشانه پیروزی، دستور آتش‌افروزی داد و مردم برای گرامی داشتن آن‌روز و آن قیام هر سال در همان روز آتش می‌افروختند و این رسم را برپا داشتند.

    به نظر می‌رسد، هردو روایت یادشده کوششی بوده است در جهت انطباق رسم کهن آتش‌افروزی با شرایط و آئین جدید. به‌هرحال چهارشنبه‌سوری در فرهنگ گیلان ارج و اعتبار خاصی دارد و نسبت به اغلب مناطق ایران با تفصیل بیشتری انجام می‌شود. شرح تمامی آداب و رسوم آن در نقاط مختلف گیلان در حوصله این مقال نیست.


پس از چهارشنبه‌سوری، دیگر همه در تدارک نوروزند. کهنه کوزه‌های گلین را با خاکستر آتش چهارشنبه‌سوری به دور افکنده‌اند. گردوغبار سال را از در و دیوار خانه زدوده‌اند. دانه‌های گندم، برنج و عدس در کاسه‌های سبز کرده‌اند، تا به نشانه سرسبزی و برکت بر خوان نوروزی نهند، و تخم‌مرغها را رنگ قرمز زده‌اند، تا در بساط هفت‌سین، شادی را و زایندگی و تداوم نسل را نمادی و نشانه‌ای آرمانی باشد و بچه‌ها را عیدانه و بازیچه‌ای دلنشین. کودکان را در حد توان لباس نو پوشانده‌اند و یا جامه تمیز دربر کرده‌اند، و بزرگترها نیز، خانه را به گل و سبزه آراسته و آب‌وجارو کرده‌اند.

    خوشقدمان در راهند تا شاخه‌های شمشاد همیشه‌سبز بر در خانه‌ها ببندند. برگی از دفتر زمانه می‌خواهد ورق بخورد.
در آخرین ساعتهای سال کهنه و در آستانه حلول سال نو، سفره هفت‌سین یا سفره عیدی را در اتاقی از خانه می‌گسترند، با شیرینی و تخم‌مرغهای رنگین و آب و آینه و اسفند و هفت «سین»، سیر و سبزه و سرکه و سماق و سمنو و سیب و سکه، و با قرآن کریم و بعضی با شمایلی از حضرت علی (ع) و شمع و چراغ، بدین‌سان به پیشباز نوروز می‌روند.

کودکان که حکایت ماهی و گاو جابه‌جایی زمین بر شاخ گاو و جنبیدن ماهی را در ظرف آب و یا تکان خوردن سیب و تخم‌مرغ را شنیده‌اند چشمان منتظر را لحظه‌ای از سفره هفت‌سین برنمی‌گیرند؛ سرانجام هم چشمان خیره بر کاسه آب حرکت را احساس می‌کنند و بانگ شادی برمی‌آورند، سال نو شد، ماهی تکان خورد و ...
و اینک نوروز.
جشن آئینی سالهای دراز تاریخ مردمان این سرزمین.
کتاب گیلان، ج‌3، ص: 458
جشن فراگیر همه سرزمینهای حوزه فرهنگ ایرانی.
جشن آفرینش انسان.
جشن نوزائی طبیعت و شکفتن شکوفه‌های درختان.
جشن بنفشه‌های نورسته در گستره‌ی جنگلهای گیلان.
جشن آغاز بهار و جشنی که در آن سالهای سال انسان و طبیعت با هم آفرینش و نوزایی را به نیایش برخاسته‌اند.
یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال.


درباره تحویل سال و به اصطلاح «ساعت تحویل»، باورها، آداب و رسمهای خاصی در گوشه‌وکنار گیلان وجود دارد. در شهرهایی که امامزاده و زیارتگاه معتبری وجود دارد بسیاری از مردم ساعت تحویل را در آنجا جمع می‌شوند.

   هنگام تحویل سال باید چراغهای خانه و شمع و چراغ سفره هفت سین روشن باشد. در برخی از مناطق و از جمله در روستاهای اطراف رودبار، برآنند که در لحظه تحویل سال آبها از حرکت می‌ایستند و هرکس لحظه سکون آب را دریابد، هر مرادی داشته باشد بر آن کامران خواهد شد. لحظه بسته شدن و از حرکت افتادن آبها را در نقاط مختلف به تفاوت در شب عاشورا و یا شبهای قدر نیز می‌دانند و به‌هرحال لحظه‌ای گرامی است و پایگاهی آیینی و اعتقادی دارد. آمدن «سبک‌پا» یا «خوشقدم» در هنگام تحویل سال و یا صبح نوروز، نیز در اغلب نقاط گیلان مرسوم است.

       خوشقدم را از قبل انتخاب می‌کنند و او صبح نوروز با قرآن و آینه و آب و شاخه‌های گل و شکوفه و شمشاد، اولین کسی است که پس از تحویل سال به خانه می‌آید شاخه‌های شمشاد را به چفت در خانه و اتاق می‌آویزد، گل و شکوفه را در طاقچه اتاق می‌گذارد، مقداری آب در پاشنه در می‌ریزد، و قرآن و آب و آینه را روی سفره هفت‌سین قرار می‌دهد. مبارکباد می‌گوید، سکه‌ای برای شگون به صاحبخانه می‌دهد و عیدی و شیرینی می‌گیرد. خوشقدم به علت آن‌که تمام خانه را قدم می‌زند و خیر و برکت گامهایش را به همه‌جای خانه می‌رساند، «خانه پازن» نیز می‌نامند.


در روستای «گنجی‌محله» تالش، اگر شب‌هنگام سال تحویل شود زن خانه مقداری از غذای شب را با غذایی که هریک از افراد خانواده از سهم خود باقی گذاشته‌اند در دیگ می‌گذارد؛ سپس همگی از اتاقی که سفره شام در آن گسترده شده بیرون می‌روند، در خمره‌ها و انبار و هرچه را که در آن ذخیره‌ای دارند نیز باز می‌گذارند، تا نوروز که می‌آید به سفره و انبار و همه آنچه که در خانه هست سر بزند و برکت ارزانی دارد.


سفره عیدی نیز در برخی نقاط ویژگیهایی دارد. سبزه و آب و آئینه و شیرینی و قرآن و شمع و چراغ، از مشترکات سفره‌های عیدی در همه نقاط گیلان است. اما در منطقه طالش و برخی نقاط دیگر هفت «سین» نمی‌چینند و در ماسال «قیچی» نیز از جمله لوازم خوان نوروزی است، زیرا در ماسال و در میان تالشها رسم است که هرکس به عیددیدنی می‌رود باید قدری از سر سبزه سفره عید را بچیند تا برکت بیافزاید.

در برخی نقاط گیلان هنگام چیدن سبزه توسط قیچی نیت می‌کنند و معتقدند که حاجت آنها برآورده می‌شود. در بعضی نقاط شیرینیهای خاص محلی نیز از اجزاء سفره عید است؛ حلوای عیدی یا حلوای دنگی ماسال از این جمله است. درست کردن این حلوا آداب و تشریفاتی دارد. باید آن را شب‌هنگام درست کنند و آن شب را با آوازخوانی و به شادی تا صبح، همراه استاد حلوایی بیدار بمانند. حلوای عیدی را فقط در نوروز درست می‌کنند و از واجبات سنتی سفره نوروزی ماسالیها است. در تمام گیلان رسم است که خانواده‌های عزادار سفره عیدی نمی‌چینند، شیرینی نمی‌گذارند و از مهمانانشان با خرما و چای پذیرایی می‌کنند. تالشیها برای همسایگان سوگوارشان حنا و لوازم سفره عید می‌برند، سفره می‌چینند و در آن شمع و چراغ روشن می‌کنند و صاحبخانه را از سوک درمی‌آورند.


عیددیدنی یا دیدارهای نوروزی پس از تحویل سال و یا صبح نوروز آغاز می‌شود و در هرجا روال و نظم خاصی دارد. در اغلب روستاهای شرق گیلان تا دو سه دهه پیش روز اول عید به کودکان تعلق داشت و حرکت جمعی آنها در صبح روز عید از دیدنیهای نوروز بود. آنها از چند روز پیش برای خود چوبدستی تهیه می‌دیدند. و آنرا با سلیقه می‌تراشیدند؛ از مادر یا خواهرانشان می‌خواستند که برایشان کیسه پول بنددار بدوزند و صبح عید کیسه پول را به گردن می‌انداختند و چوبدستی به دست، دسته‌جمعی راهی عیددیدنی می‌شدند.


به هر خانه‌ای می‌رفتند، مبارکباد می‌گفتند و تخم‌مرغ رنگ‌کرده و شیرینی و پول عیدی می‌گرفتند. و پس از آن تخم‌مرغ‌بازی یا «مرغونه جنگی» شروع می‌شد که تا سیزده نوروز سرگرمی عمده بچه‌ها بود. دو تخم‌مرغ را از طرف سر آنها به‌هم می‌زدند، تخم‌مرغ هر کدام که می‌شکست بازنده بود و تخم مرغش را می‌باخت. چگونگی نگهداشتن تخم‌مرغ برای ضربه زدن طرف مقابل فوت‌وفن و قرار و قاعده‌ای داشت و برای تهیه تخم‌مرغهایی با پوست مقاومتر هم تدابیری داشتند، از جمله اینکه به مرغها خوراکهای خاص می‌دادند.

روز دوم عید، روز دیدوبازدید مردان بود. ابتدا همه به خانه کدخدا و ریش‌سفیدان و بعد دسته‌جمعی به خانه‌های دیگر می‌رفتند. در هر خانه چند دقیقه‌ای می‌نشستند، عیدمبارکی می‌گفتند بگووبخند می‌کردند. و اگر کدورت و دلتنگی میان کسانی وجود داشت، به اشاره بزرگتران با روبوسی به مهر و آشتی بدل می‌گردید. از هر خانه که برمی‌خاستند، صاحبخانه هم همراهشان می‌شد و به همین ترتیب به تمام خانه‌های ده می‌رفتند. این شیوه دیدار نوروزی در تمام روستاهای گیلان معمول بود و هنوز هم با کم‌وبیش تغییراتی، رعایت می‌شود. در شهرها به علت جمعیت زیاد و به تبع ساختار اجتماع شهری، این همگونی وجود ندارد، ولی قرار و قاعده‌ها و رسمهای مزبور در درون طایفه‌ها و گروههایی که با هم ارتباط بیشتری دارند معمول است. از روز سوم نوبت به دیدوبازدید نوروزی زنان و سپس جوانان می‌رسید.


به‌طور کلی دیدوبازدیدهای نوروزی از عوامل حفظ و تحکیم پیوندهای خانوادگی طایفه‌ای و اجتماعی است و در مجموعه ساختار فرهنگی جامعه نقش قابل ملاحظه‌ای دارد. وقتی در خانه خانواده سوکوار تالشی، همسایگان و خویشان سفره نوروزی می‌گسترند، شمع و چراغ می‌افروزند، حنا بر دستهای سوکواران می‌گذارند و مبارکباد می‌گویند، اشکهای اندوه و شوق درهم می‌شوند و شادی و یگانگی زیبا و دلنشینی جایگزین اندوه تنهایی آنها می‌شود.


و وقتی آنها را با خود همراه می‌کنند تا با یکدیگر به عیدمبارکی اهل محله و آبادی بروند، به راستی غم و اندوه با همه معنای آن جایش را به کیفیتی می‌دهد
که آنان خود را جزیی از جمع و فارغ از غم و اندوه نوروز بی‌عزیز از دست رفته‌شان احساس می‌کنند. وقتی نوعروس گیلانی برای «گلاب‌زنی» همراه با دختران هم‌سن‌وسال خود صبح نوروز به عیدی پدر و مادر نامزدش می‌رود، بر اهل خانه گلاب می‌پاشد، عیدمبارکی می‌گوید و عیدانه می‌گیرد، بذر صمیمیت و یگانگی بر دلها می‌افشاند و شالوده خانواده آینده‌اش را استحکام می‌بخشد و وقتی اهل آبادی همگروه خانه به خانه به عیددیدنی می‌روند، گلهای آشتی می‌شکوفد و همه خود را جزیی از یک خانواده بزرگ احساس می‌کنند.

نوروز با چنین نقشی قرنها مسندنشین سنتها و سرآغاز سالهای مردمان این سرزمین بوده، دلهاشان را به هم نزدیک کرده، گرمی‌بخش جمعشان بوده و آنها را به‌هم پیوند داده است.

********************************************************

 

 

سیزده نوروز [ سيزده بدر ] :
 

 

سیزده نوروز و به اصطلاح سیزده‌به‌در، آخرین مرحله از مراسم سنتی نوروز است. عموما برگزاری سیزده‌به‌در را به لحاظ باور داشتن به نحسی عدد سیزده و برای دفع نحسی آن می‌دانند. این‌روز را با سرور و شادی و دسته‌جمعی در میان سبزه‌زارها می‌گذرانند، غذاهای سبزی‌دار می‌خورند، سبزه‌های نوروزی را به آب روان می‌سپارند، شب یا روز سیزده به کنار رودخانه می‌روند و مقدار معینی، سه، پنج یا هفت دانه سنگ در آب می‌اندازند.

     دختران گیلانی نیز، اگرچه به شوخی، سبزه‌ها را گره می‌زنند تا برایشان پیوند زندگی در پی داشته باشد و به خانه بخت بروند. در روز سیزده بازار بازیهای سنتی و محلی هم گرم است؛ تاب‌بازی، اسب‌دوانی، بندبازی، کشتی گیله‌مردی و دیگر بازیها و نمایشها، از دیرباز تفریح و سرگرمی مردم در این‌روز بوده است و در کنار آن نوای ساز سرنانوازان و بانگ نقاره نقاره‌زنان میدان کار گروههای بندبازی و عرصه کشتی گیله‌مردی را گرم می‌داشته است.


در برخی نقاط سیزده‌به‌در با رسمهای ویژه‌ای همراه است. از جمله در روستای «کیارمش» اشکور تا چند سال پیش رسم بود که همه اهالی سفره‌هایشان را کنار هم پهن می‌کردند و غذاهایشان را در همان سفره می‌نهادند. و به این ترتیب همه با هم بر سر یک سفره می‌نشستند و آخرین روز مراسم نوروز را با یگانگی و همدلی بیشتر به پایان می‌بردند. و نیز در برخی نقاط جنگلی گیلان رسم بود که در روز سیزده مردان دسته‌جمعی به شکار گراز که آفت عمده شالیزارها و مزارع است می‌رفتند.

       رسمی که برخاسته از شرایط اقلیمی و فرهنگی خاص این خطه بود و پایان نوروز را با آغاز کار و فعالیت کشاورزی مربوط می‌ساخت. این رسم در دو روستای «دیزبون» لاهیجان و «حاجی‌سرا» ی لنگرود به این ترتیب اجرا می‌شد که از بامداد روز سیزده با نواختن بوق همه مردان و جوانان غذای ناهار خود را همراه برمی‌داشتند و با تفنگ و داس و تبر و سگهای شکاری در میدان ده گرد می‌آمدند و دسته‌جمعی به سوی بیشه‌های کنار روستا حرکت می‌کردند و بیشه را قطعه‌قطعه در محاصره می‌گرفتند و با سروصدا و هیاهو و شلیک گلوله گرازها را از حوالی روستا می‌رماندند و چندتایی را هم زخمی و شکار می‌کردند.

   
      باور به نحسی عدد سیزده در ایران و در بسیاری از نقاط دیگر دنیا وجود دارد، و در مواردی دارای جلوه‌های مشخص رفتاری و عملی می‌باشد مانند نوشتن 1+ 12 به جای عدد سیزده و همچنین مانند به‌کار بردن کلمه «زیاده» در هنگام شمارش خرمن به جای کلمه «سیزده»؛ که در آن هم دفع نحسی سیزده را و هم افزونی و برکت را با کلمه «زیاده» می‌طلبند. (که به جای خود باید ریشه آن را در پیشینه نقش جادویی «کلمه» و «کلام» جستجو کرد.) اما در مورد سبب نحس دانستن روز سیزده برخی عقیده دارند که چون در نخستین سال رصد زردشت روز سیزدهم فروردین مصادف با روز سیزدهم ماه قمری شد و ستاره‌شناسان روز «استقبال» یعنی روزی را که ماه و خورشید مقابل هم قرار می‌گیرند نحس می‌شمردند و معتقد بودند که در روز نحس باید دست از کار کشید و از خانه بیرون رفت، لذا روز سیزده در آن سال نحس شمرده شد و اعتقاد نحس بودن آن‌روز در سالهای بعد نیز استمرار یافت.»[552] به نظر می‌رسد مراسم سیزده نه به خاطر نحسی، بلکه بازمانده‌ای از جشن تیرگان باشد که روزگاری در سیزدهم تیرماه، یعنی در تیر روز از تیرماه در ایران قدیم برگزار می‌شد و در دوره‌ای از تاریخ که آغاز سال با آغاز تابستان همراه بوده، این جشن در سیزدهمین روز آغاز سال قرار می‌گرفته است؛ که با تغییر تقویم باز هم در سیزدهمین روز آغاز سال یعنی در سیزدهم فروردین تداوم یافته است.


بنابراین جشن و مراسم روز سیزده‌به‌در، جشن ستایش آب است نه مراسمی برای دفع نحسی.

************************************************************

 

 

تیرماسیزه‌
 

 

تیرماسیزه-tirmasizza یا تیرماسینزه-tirmasinza یکی از آئینهای سنتی شرق گیلان و مازندران است، که مبتنی بر گاهشماری محلی این مناطق می‌باشد و ریشه در جشن باستانی تیرگان دارد. در واقع تقویمهای محلی امروز گیلان و مازندران این رسم را همچون میراثی از گاهشماری کهن ایرانی در خود نگهداشته‌اند و از این جهت بحث بر سر اینکه این جشن مربوط به تقویم فرس قدیم است و یا اینکه به گاهشماری محلی، و یا اینکه به کدام گاهشماری محلّی مربوط می‌شود، چندان مقبول نمی‌نماید.

   این جشن در فرایند تغییراتی که در نگهداشتن حساب زمان در دوره‌های مختلف در این یا آن بخش از حوزه فرهنگ ایرانی روی داده، تحول یافته است و از جمله در تقویمهای امروزی گیلان و مازندران ماندگار شده است. در تقویم قدیم ایران تقسیم ماه به هفته وجود نداشت. 12 ماه سال و نیز 30 روز ماه، هرکدام نام ایزدی را بر خود داشتند و چون نام ماه و روز برابر می‌افتاد، آن‌روز را جشن می‌گرفتند.

    از اینگونه بود جشن مهرگان که در مهرروز (روز شانزدهم) از ماه مهر برگزار می‌شد و جشن تیرگان که در تیرروز (روز سیزدهم) از ماه تیر انجام می‌گرفت و با نام جشن آبریزان در نقاط مختلف کشور وجود داشت و صورتی از آن در گیلان و مازندران به نام جشن تیرماسیزه در سیزدهم تیرماه محلی (دیلمی یاطبری و ...) باقیمانده است؛ و در آداب خاص آن همچنان حضور عنصر آب که محور برگزاری جشن تیرگان بود، قابل ملاحظه می‌باشد.


تیرماسیزه مانند بسیاری از مراسم و آئینهای سنتی و بومی سرزمین ما تا حدود بیست سی سال پیش معمول بود و از آن به بعد در برابر هجوم عناصر و عوامل جدید فرهنگی به تدریج تا نقاط دوردست کوهستانی عقب‌نشینی کرد و امروزه به ندرت ممکن است در آبادیهای کوچک افتاده در بن دره‌ها و جنگلها از تعرض زمانه مصون مانده باشد.

    این رسم علاوه بر گیلان و مازندران، در برخی روستاهای کوهپایه‌های جنوبی البرز نیز که در ارتباط فرهنگی و اقتصادی با شمال قرار داشتند، معمول بود.
دو رسم عمده جشن تیرماسیزه، یکی فال‌گیری و دیگری «لال‌شوش‌زنی» است که البته شکل انجام آن در نقاط مختلف متفاوت می‌باشد.


شب تیرماسیزه معمولا اهالی ده برای فال‌گیری در یکی از خانه‌ها جمع می‌شدند. این فال‌گیری در واقع تفألی بود در دوبیتی‌های محلی و گرفتن فال معمولا بر عهده کسی بود که این ترانه‌ها را در خاطر داشت و می‌توانست آنها را در مقام موسیقی محلی بخواند و به اصطلاح طبری‌خوان یا امیری‌خوان بود.


استاد فالگیر ظرفی پر از آب در پیش می‌نهاد و هریک از افراد به نیّت فال نشانه‌ای از خود مثل مهره، انگشتری، دگمه، سنجاق و مانند آنها را در ظرف می‌انداختند و استاد وقتی دوبیتی‌ای را می‌خواند، نشانه‌ای را از ظرف بیرون می‌آورد و تعبیر آن دوبیتی جواب فال صاحب آن نشانه بود. آب را معمولا دو نفر که یکی فرزند اول و یکی فرزند آخر خانواده‌اش بود، مخفیانه از خانه یکی از همسایگان و یا از چشمه آبادی می‌آوردند. در برخی نقاط رسم بود که از سیزده خانه مخفیانه آب برمی‌داشتند و ظرف را پر می‌کردند و به محلی که برای فال جمع شده بودند می‌آوردند.

به هرحال کسانی که آب را می‌آوردند ضمن حرکت نباید هیچ کلامی بر زبان می‌راندند. به همین لحاظ این آب را «لال‌آب» می‌نامیدند. در برخی نقاط وقتی آب‌آورندگان پشت در اطاق می‌رسیدند، پا بر زمین می‌کوفتند و استاد با خواندن ترانه‌هائی از این‌گونه به آنها اجازه ورود می‌داد.


آب گوید که من فرزند لال کویم (آب گوید که من فرزند کوه خاموشم) یک سر به دریا درم، صد سر به کویم (یک سرم به دریا و صد سرم در کوه است).
سفیدسنگ سر پیرپیری گویم (بر روی سنگ سفید کوهستان موج‌موج می‌زنم) ترمو سخن یک ساله را یک دقیقه گویم (سخن یک ساله را در یک دقیقه برایت می‌گویم)[553].
و به این ترتیب آورندگان آب وارد می‌شدند و ظرف آب را جلوی استاد می‌گذاردند و فال‌گیری به روالی که گفته شد آغاز می‌گردید.
رسم دیگری که ویژه تیرماسیزه می‌باشد، «لال‌شوش‌زنی» است.
«شوش» به معنی ترکه است و در این شب یک نفر و معمولا بزرگتر خانواده، بی‌آنکه سخن گوید، ترکه‌ای را به آرامی بر بدن اهل خانه و دامها و به در و دیوار و انبار آذوقه و چیزهای دیگر می‌زد، تا موجب برکت شود. در برخی از روستاهای مازندران این رسم صورتی نمایشگونه داشت که لال‌بازی نامیده می‌شد.

«لال‌باز» به شیوه‌ای خاص خود را می‌آراست و همراه بچه‌ها در کوچه‌های ده به راه می‌افتاد و به هر خانه که می‌رسید، با ترکه‌ای که در دست داشت، اهل خانه و حیوانات و در و دیوار آن را «لال‌شوش» می‌زد. در این رسم رمز باور به برکت‌دهی در «بی‌کلامی» است.


در تیرماسیزه رسمهای دیگری نیز در روستاها وجود داشت که نقل همه آنها در حوصله این بررسی نمی‌گنجد. اما گفتنی است که در برخی نقاط کاسبکاران و کسانی که کارشان به مجموعه روستا و امور عمومی آن مربوط می‌شد در روزهای قبل از تیرماسیزه با اهالی و معتمدان ده قرارداد می‌بستند و یا تجدید قرارداد می‌کردند، و نیز گفتنی است که برخی جشن تیرماسیزه را با حماسه آرش کمانگیر مربوط می‌دانند، و شاید آن توان فوق بشری که آرش در تیر کرد و به برکت آن گشادگی مرزهای ایران‌زمین حاصل شد، در باورهای مردم ما در برکت‌دهی ترکه‌های «لال‌شوش» باقی مانده است.

  از سویی این موضوع دلیل دیگری است بر تداوم جشن تیرگان در جشن محلی تیرماسیزه، چرا که ابو ریحان نیز در کتاب آثار الباقیه جشن تیرگان را به پرتاب تیر آرش کمانگیر و تعیین مرز ایران و توران نسبت می‌دهد.

*************************************************************

 

 

شب چله‌
 

 

شب اول زمستان و به اصطلاح شب چله از شبهای مشخص در گردش یک سال خورشیدی است و در همه‌جا با شب‌نشینی و آداب بخصوصی برگزار می‌شود، و برگزاری آن از مشترکات فرهنگ ایرانی است. آداب و رسمهای شب چله در گیلان، تفاوت چندانی با سایر نقاط ایران ندارد. گرفتن فال حافظ، خوردن خوراکیهایی که از قبل برای این شب تهیه دیده‌اند و بویژه هندوانه، بردن شب چله‌ای برای نوعروسان، قصه‌گویی و ترانه‌خوانی و سرگرمی‌های دیگر در اغلب نقاط معمول است.

گرامیداشت شب اول زمستان، یعنی شبی که از فردای آن شب تاریکی کاستی می‌گیرد و خورشید هرروز مقداری بیش از روز پیش بر جهان نور می‌افشاند، در آئینهای کهن ایرانی ارج و اعتباری اعتقادی داشته است و هنوز هم ردپاهایی از آن در باورها و آداب شب چله باقی مانده است. چنانکه در برخی نقاط گیلان این باور وجود دارد همه آبهای جهان در لحظه‌ای نامعین در این شب می‌بندند (حالت انجماد پیدا می‌کنند) و هرکس آن لحظه را دریابد، هر مرادی داشته باشد و از خدا بخواهد، حاصل می‌شود و اینکه این باور را درباره شبهای مقدسی همچون شب عاشورا، شبهای قدر و شب نوروز نیز نقل می‌کنند، حکایت از ریشه‌های آئینی و اعتقادی شب چله دارد.

     باور «خواب رفتن» یا «بسته شدن» آب را در «تفرش» یافتم و آن را در سایر نقاط کشور پی‌گیری کردم و دریافتم که در بسیاری از مناطق و از جمله در گیلان وجود دارد. این مطلب نخستین بار در مقاله «انسان و آب در حوزه سپیدرود» منتشر شد و اینک در اینجا. به‌جز این در هیچ تحقیق دیگری، کسی به آن نپرداخته است.

*********************

منبع:


-کتاب گیلان، ج‌3، صص: 466-455 نوشته اصلاح عرباني

 

بايد عرض كنم اين مراسمات در جاي جاي گيلان به اندكي تفاوت صورت مي پذيرد از جمله در مناطق اشكور كه مراسم نوروز خواني و بخصوص عروس گوله در آن سابقه ديرينه دارد . در روستاي ما سپارده هم در ايام كودكي شاهد اين مراسمات بودم كه فرد صورت خود را رنگ مي كرد و بهمراه چند نفر به حالت رقص در خانه ها مي آمدند و مي خواندند و صاحب خانه هم به انها هديه اي مي داد . مراسم چهارشنبه سوري هم با روشن كردن هيزم و گون ... در روستا انجام مي شد و زن و مرد و دختر و پسر از روي آتيش مي پريدند و كلمه گل گل چهارشنبه يا گاهي کولی‌کولی چاهارشنبه گل گل چارشنبه را سر مي دادند و با سرور و شادي مي شدند . در شب چله هم بايد بگويم كه انواع آجيل روستاهاي اشكور از قبيل فندوق و گردو و آلو خشك و نخود و ... كه مردم دور هم جمع مي شدند و تا نيمه هاي شب قصه تعريف مي كردند نه از تلوزيون خبري بود نه از موبايل . پيرمردو پيرزنها با گفتن افسانه ها و قصه زندگي خودشان بقيه را سرگرم مي كردند . سيزده بدر اشكور هم صفاي ديگر دارد اما گاهي بارش برف در اين ايام لذت آن را از بين مي برد . با اين تفاسير سيزده بدر اشكور هم سرگرمي هاي خاص خود را دارد . روز عيد نوروز رسم است كه مردم از خانه بيرون بروند و يك نفر كه قدمش پاك است و بقول آنها نحس نيست وارد خانه شود . معمولا اين ماموريت را بچه ها بعهده مي گيرند . زيباترين صحنه دوران كودكي حقير جمع آوري عيدي از فاميل و همسايگان بود كه با گرفتن پول ؛ جوراب و... بعنوان عيدي خوشحال به خانه بر مي گشتم . يادش بخير[ نويسنده :  اسماعيل اشكور كيايي].

 

 

تحقيق و گردآوري اسماعيل اشكور كيايي م1348سپارده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در گیلان علاوه بر سال رسمی خورشیدی، که از فروردین‌ماه در آغاز بهار شروع می‌شود و در اسفندماه و آخر زمستان پایان می‌یابد، تقویم دیگری در میان روستائیان معمول است که آن هم مبتنی بر گردش خورشیدی و شامل دوازده ماه است که از نیمه تابستان آغاز می‌شود. مطالب این قسمت، هردو تقویم را دربر می‌گیرد.
منظور از آئین‌ها و مراسمی که در گردش یک سال خورشیدی برگزار می‌شود، آن آئین‌ها و مراسمی است که انجام آن به روز یا روزهای معینی از گردش سال خورشیدی وابسته است. مانند نوروز در اولین روز بهار، تیرماسیزه، در سیزدهمین روز از تیرماه محلی، شب چله، در شب پیش از نخستین روز زمستان و مانند آنها. رسمها و آئینهای وابسته به فعالیتهای تولید کشاورزی و دامداری، مانند جشن خرمن، اگرچه در محدوده معینی از سال خورشیدی برگزار می‌شود، اما انجام آن به روز معینی از این تقویم بستگی ندارد و به عبارت دیگر محور انجام آن، روز معینی از این تقویم نیست. از این رو در این قسمت به آنها نمی‌پردازیم.

نوروز و مراسم آن‌

از نوروز که بزرگترین و فراگیرترین مراسم سال خورشیدی است شروع می‌کنیم، و از رسمهای مقدمه نوروز، که قبل از آغاز بهار و در آخرین ماه زمستان انجام می‌شوند و از نوروزی‌خوانها که تا چند سال قبل پیشآهنگان نوروز و بهار بودند.

نوروزی‌خوانها:

در اولین روزهای اسفندماه از راه می‌رسیدند و تا یکی دو روز به عید مانده کارشان ادامه داشت. آنها معمولا شب‌هنگام حرکت می‌کردند، یک چراغ و یک چماق برای دیدن راه و زدن سگها، همراه داشتند.
در کوچه‌ها می‌گردیدند، به هر خانه‌ای سر می‌زدند، می‌رقصیدند، شعر می‌خواندند و شیرین‌زبانی می‌کردند. گروه نوروزی‌خوانها غالبا از سه نفر تشکیل می‌شد: یکی از آنها «سرخوان» بود، شعر می‌خواند و بیشتر شعر نوروز و نوسال را که اینطور شروع می‌شد:
فصل بهاران آمده‌گل در گلستان آمده
کتاب گیلان، ج‌3، ص: 455

مژده دهید ای دوستان‌نوروز سلطان آمده
و آن دو نفر دیگر تکرار می‌کردند. یک نفرشان کولباری هم بر دوش داشت که هدیه‌های مردم را در آن جمع می‌کرد. شاخه‌هائی از درخت همیشه سبز کیش (شمشاد) نیز به همراه داشتند که به صاحبخانه‌ها می‌دادند و برایشان دعا می‌کردند. مردم آمدن نوروزی‌خوانها را به خانه خود خوش‌شگون می‌دانستند و به آنها برنج و تخم‌مرغ و شیرینی و پول و چیزهای دیگر هدیه می‌دادند.
نوروزی‌خوانهای هر شهر و روستا، معمولا اهل همان محل یا آبادیهای نزدیک بودند. آنها مردمان فقیری بودند که با این کار هم مردم را شادی می‌بخشیدند و هم سوروسات نوروزی خانواده خود را مهیا می‌نمودند. شعرهایشان معمولا فارسی بود، اما در هرجا بیتهایی هم به زبان آن محل، گیلکی، تالشی و غیره، به شعرهایشان می‌افزودند. مضمون شعرهای محلی بیشتر درباره وضعیت کسب و کار، سختی برنجکاری و ستم ارباب و مباشر، و زبان حال روستائیان بود.
گهگاه هم مضمونی عاشقانه داشت و سرانجام هم دعا و آرزوی سال خوش و سلامتی برای اهل خانه. از این‌گونه:
به حق سوره یاسین و عمران‌به حق حرمت آیات قرآن
به حق آن تن شاه شهیدان‌بلا را دور از این خانه بگردان
نوروزی‌خوانها که غالبا محلی بودند، اهل هر خانه و محله را خوب می‌شناختند و در قالب شعرهای دعائی و موزون و آهنگین که خودشان در حال می‌سرودند نام یک‌یک پسران هر خانه را می‌آوردند، برایشان آرزوی دامادی و خیر و برکت می‌نمودند و برای بزرگترهای خانواده هم دعا می‌کردند که سعادت زیارت نصیبشان شود، و به این ترتیب صاحبخانه را به دادن هدیه بیشتر ترغیب می‌نمودند. برای صاحبخانه‌ای هم که ناخن‌خشکی می‌کرد، شعرهایی مناسب حال داشتند. نوروزی‌خوانها را معمولا گروهی از کودکان محل شادمانه و با شور و اشتیاق همراهی می‌نمودند.

عروس‌گوله:

گروه عروس‌گوله یا عروسی‌گوله نیز از جمله پیشاهنگان نوروز بودند. عروس‌گوله نمایشگونه‌ای بود که ایفاگران نقشهای اصلی آن عبارت بودند از غول، پیربابو و نازخانم. غول کلاهی از کلش (ساقه‌های خشک شالی) بر سر می‌نهاد، زنگ و زنگوله‌هائی به خود می‌آویخت و چماقی هم به دست می‌گرفت. پیربابو، خود را به هیأت پیرمردی می‌آراست (این نقش را در مناطق غربی گیلان کوسه و در کوهستانهای شرق گیلان پیربابو می‌نامیدند) و نقش نازخانم را هم یکی از جوانان که لباس زنانه می‌پوشید، بازی می‌کرد.
موضوع نمایش، دعوای غول و پیربابو بر سر نازخانم بود. سرانجام قرار می‌شد کشتی بگیرند. غول پیروز می‌شد و همراه نازخانم، رقص‌کنان بازی را به پایان می‌برد. گروه عروس‌گوله شامل شش هفت نفر می‌شد و بقیه عبارت بودند از فانوس‌دار، بارکش، نوازنده و گاهی یک نقش زنانه دیگر به نام «کاس خانم». این گروه معمولا چند روز پس از نوروزی‌خوانها ظاهر می‌شدند. آنها هم شبها حرکت می‌کردند و در هر خانه که بازی می‌کردند از صاحبخانه هدیه‌هائی می‌گرفتند، که مانند هدایای نوروزی‌خوان‌ها عبارت بود از برنج و تخم‌مرغ و شیرینی و گاهی پول. نمایش عروس‌گوله ریشه در سنتهای نمایشی اسطوره‌های کهن مربوط به آغاز بهار دارد، که در آنها نمادهای سال کهنه و نو با هم به ستیز برمی‌خیزند. این‌گونه نمایش به صورتهای مختلف در اغلب
عکس 15- نمایش سنتی «عروس‌گوله» را در مناطق کوهستانی شرق گیلان و غرب مازندران «پیربابو» می‌نامند. عکس صحنه‌ای از نمایش پیربابو است.
مناطق ایران و حوزه‌های فرهنگی همجوار وجود دارد.[548]

عیّار آتشباز (غول آتشباز):

تنها نوروزی‌خوانان و گروههای عروسی گوله نبودند که در مقدم بهار و نوروز شبهای محلات و کوچه‌های گیلان را پر از شادی می‌کردند. آتشبازها هم با صورت سیاه کرده از دوده، در کوی‌وبرزن به آتشبازی می‌پرداختند و در شادی این شبها سهمی داشتند. آتشباز کلاهی بوقی بر سر می‌نهاد، یک ظرف نفت و چند مشعل (میله‌های نازک به طول نیم متر که سر آنها کهنه‌پیچی شده بود) به‌دست می‌گرفت. مشعلها را آتش می‌زد و در دهان فرومی‌برد و خاموش می‌کرد. نفر همراهش هم خود را به همان هیئت می‌آراست، دو تخته چوب به‌دست می‌گرفت و بر هم می‌کوفت. آنها در کوچه و بازار به راه می‌افتادند و می‌خواندند: «عیار آتشبازم- میل به آتش دارم».
آتشباز گاهی مقداری نفت در دهان می‌ریخت و در حالی‌که آن را به شدت و با مهارت بر روی مشعل آتش می‌پاشید، چنان می‌نمود که انبوهی شعله را از دهان خارج می‌سازد. آتشبازها بیشتر در بازار و جلوی دکانها به هنرنمائی می‌پرداختند و نیازشان را از مغازه‌داران می‌گرفتند. در هر محله و کوئی گروهی از بچه‌ها نیز جست‌وخیزکنان همراهشان بودند و برایشان شعر می‌خواندند.
علاوه بر اینها، میمون‌بازان که از کولیان اطراف رشت بودند و «خرس
کتاب گیلان، ج‌3، ص: 456
بون» ها که معمولا از کوهستانهای تالش و آذربایجان می‌آمدند، و «تکم‌چی» ها که آنها نیز از اردبیل و آذربایجان می‌آمدند و همراه شعر و آواز برای نوروز و بهار عروسک چوبی (تکم) خود را به رقص و بازی درمی‌آوردند، همه و همه موجب می‌شدند تا مردم پنجره‌های خانه‌ها را که بر روی سرمای زمستان بسته بودند، به روی بهار بگشایند.

چهارشنبه‌سوری:

چهارشنبه‌سوری در گیلان، بلکه در تمامی نقاط ایران برجسته‌ترین و پرشورترین رسم در مجموعه رسمهای مقدمه نوروز می‌باشد و مهمترین عنصرش آتش است و نامش هم از شعله‌های آتش برخاسته. چرا که «سوری» به معنی سرخی است و هم از اینرو در بسیاری از نقاط «چهارشنبه سرخی» نامیده می‌شود. نام گیلانی این رسم، «کولی‌کولی چارشنبه» هم سرخی گلها و شعله‌های آتش را در خود دارد، زیرا که شکل دیگر آن در نقاطی از جمله بندر انزلی «گوله‌گوله چارشنبه» می‌باشد. به هرحال نام چارشنبه‌سوری ترکیبی است از چهارشنبه به علاوه کلمه «سور» به معنی سرخ و یا «گول» که تلفظ گیلکی گل است به مفهوم گلهای آتش و نیز به تعبیری به معنای چاشت و یا جشن و شادی و سرور. معنای اخیر اگرچه با جشن و شادمانی نوروزی بی‌مناسبت نیست اما در اینجا در جایگاه معنی اول نمی‌نشیند. و اما چارشنبه سوری در نقاط مختلف گیلان:
در ماسال و آبادیهای جنگلی اطراف آن و کوهستانهای تالش چهارشنبه سوری را «کولی‌کولی چارشنبه» می‌نامند. اهالی ماسال برای چهارشنبه سوری یا «کولی‌کولی چارشنبه» رسم بخصوصی دارند. شب چارشنبه‌سوری به طرف قبله در هفت جا پشته‌های کاه می‌گذارند و هنگام غروب آتش می‌زنند.
سپس از روی آتش می‌پرند و می‌گویند «کولی‌کولی چاهارشنبه»[549] همه مردم آن شب شادی کرده و عده‌ای با تفنگ شلیک می‌کنند و بعد در کنار سفره شام گرد می‌آیند. مرسوم است که در این شب در سفره باید هفت قسم خورش و خوردنی باشد. در آستارا توده‌هائی از کلش (ساقه‌های خشک شالی) را به تعداد پنج یا هفت یا نه کپه گرد می‌آورند و آتش می‌زنند. اول بزرگترها و بعد جوانترها و بچه‌ها از روی آنها می‌پرند. در دیلمان نیز پنج یا هفت یا نه کپه‌گون می‌گذارند، آتش می‌زنند و از روی آنها می‌پرند و می‌گویند «گل گل چارشنبه، نکبت بشه دولت بیه» در رودبار و روستاهای اطراف آن سه یا پنج یا هفت کپه کاه می‌گذارند و آتش می‌زنند و از آتش سرخ‌روئی می‌خواهند. در بندر انزلی و حول‌وحوش آن هم از روی آتش کلشهای شالی می‌پرند و می‌گویند گول گول چارشنبه، به حق پنشبه، نکبت بشه، شوکت بیه. زردی بشه، سرخی بیه. در نومندان و لیسار و هشتپر، هفت کپه کلش روشن می‌کنند و به زبان ترکی درد و بلایشان را روی شعله‌های آتش می‌ریزند.
پس از پریدن از روی آتش ظروف شکستنی معیوب را به دور می‌ریزند و دختران دم‌بخت را برای دقایقی از خانه بیرون می‌کنند تا در آن سال به خانه بخت بروند و ظرف آبی را هم که کنار آتشها نهاده‌اند، به زمین می‌پاشند.
آب، دومین عنصر مهمی است که به اشکال مختلف در مراسم چهارشنبه سوری حضور دارد. در اغلب نقاط شرق گیلان، شب چهارشنبه‌سوری ظرف آبی از رودخانه یا چشمه به خانه می‌برند و بعضی هم هنگام بردن آب هیچ کلامی بر زبان نمی‌آورند و این آب را «لال‌آب» می‌نامند. در علی‌آباد سرای املش پس از پریدن از روی آتش، جوانان کوزه‌ای برمی‌دارند و آن را از آب هفت چشمه پر می‌کنند و این آب را که «آب هفت‌کوثر» می‌نامند به طرف آسمان می‌پاشند تا سال پربارانی داشته باشند، با آن سر و روی می‌شویند تا سلامتی بیاورد و به مزرعه می‌پاشند تا زمین پرمحصول شود و ...
در دیلمان صبح چهارشنبه به حمام می‌رفتند و با چل‌طاس[550] پنج یا هفت یا نه جام آب روی سر خود می‌ریختند. همچنین در تالش، رودبار و شرق گیلان، به‌ویژه در مناطق کوهستانی رسم است که شب چارشنبه از روی آب روان می‌پرند و این کار را موجب دفع بلا و بیماری می‌دانند. در رستم‌آباد رودبار پس از پریدن از روی آب، فرد بزرگ خانواده دو سنگ از داخل آب برمی‌دارد یکی را در انبار برنج و یکی را در انبار آرد می‌گذارد تا برکت بیاورد.
در تالش عنصری اسطوره‌ای به نام «چارشنبه‌خاتون» وجود دارد که با صفات «گلابتون گیسوی بلند اندام زیبا» و «پری گیسوبلند خوش‌اندام» و این گونه القاب توصیف می‌شود. چارشنبه‌خاتون با آب و برکت پیوند خاص دارد.
این پری گیسوبلند در شب چهارشنبه‌سوری به هر خانه‌ای سرمی‌زند و از غذاهای خاص چهارشنبه‌سوری که برایش گذاشته‌اند، لقمه‌ای می‌خورد و برای خانواده‌هائی که خانه خود را در آستانه بهار و سال نو پاکیزه کرده‌اند دعا می‌کند و به آنها برکت می‌دهد. در تالش رسم است که شب چهارشنبه‌سوری مقداری از غذاهای خود را در ظرفی می‌گذارند و پشت در خانه یا اتاق قرار می‌دهند، تا چارشنبه خاتون از آن بخورد و برایشان برکت بیاورد. برای دیدن چارشنبه خاتون باید بعد از نیمه‌شب چهارشنبه آخر سال سر کهنه‌ترین چاه آب منطقه بروند، لباس را به تمامی از تن به‌در کنند، سر در چاه فروبرند و چارشنبه‌خاتون را صدا بزنند. آنگاه آب چاه می‌جوشد و خاتون بلندبالای گلابتون گیسوی چهارشنبه، از آن بیرون می‌آید و سیلی به گوش کسی که صدایش کرده است می‌زند. اگر او نترسید، نگریخت و یا بیهوش نشد، هرچه از او بخواهد برایش فراهم می‌سازد.
خریدن آینه و اسفند و ماهی سفره هفت‌سین، در شب چهارشنبه‌سوری شگون دارد. به‌ویژه در رشت این کار را با آداب خاصی انجام می‌دهند و معمولا اگر دختر دم‌بخت در خانه داشته باشند، خریدن اسفند بر عهده اوست.
از خانه بیرون می‌رود، و از اولین دکان رو به قبله می‌پرسد: «اسفند داری؟» و بی‌آنکه منتظر جواب بماند به راه می‌افتد و از دکانهای دیگر، تا هفت دکان همین سؤال را می‌کند و سپس به سراغ اولی برمی‌گردد و از او اسفند می‌خرد.
فروشنده هم این شعر را برایش می‌خواند: «عاطیله کون، باطیله کون، اسفن دو کون، چاووش بیه، تی مردمار به هوش بیه» یعنی اسفند دود کن و با آن طلسمها
کتاب گیلان، ج‌3، ص: 457
را باطل کن تا چاووش بیاید و مادر شوهرت به هوش آید.
علاوه بر اسفند و آینه و آجیل و سبزی و ماهی سفره هفت‌سین، بسیاری از لوازم دیگر عید را هم شب چارشنبه‌سوری تهیه می‌کنند. به همین لحاظ بازار فروشندگان و بازارهای هفتگی بسیار گرم است و بازار چهارشنبه‌سوری جلوه و جلای خاصی دارد؛ چراغانی می‌کنند، آذین می‌بندند و هر فروشنده‌ای با شعر و ترانه‌ای به عرضه کالای خود می‌پردازد. بازارهای هفتگی پیش از نوروز را به هر روزی که منسوب باشد، «عیدبازار» می‌نامند.
«شال‌اندازی» هم از رسمهای پرشور و زیبای چهارشنبه‌سوری در گیلان و در اغلب مناطق ایران بود، که امروزه تا آبادیهای دوردست کوهستانی و جنگلی عقب‌نشینی کرده است و در همه‌جا معمول نیست. شب که فرامی‌رسد پسران جوان شال یا دستمالی برمی‌دارند و برای شال‌اندازی و یا دستمال اندازی به خانه‌های همسایگان و اهل محله می‌روند. معمولا سر راه گلی هم می‌چینند و به گوشه شال یا دستمال می‌بندند و آن را آهسته از در اتاق به داخل می‌اندازند و خود در گوشه‌ای پنهان می‌شوند. صاحبخانه مقداری آجیل چهارشنبه‌سوری و شیرینی و گاهی پول به جای گل در دستمال یا شال می‌بندد و آن را در آستانه در قرار می‌دهد و شال‌اندازان آن را برمی‌دارند و به سرعت دور می‌شوند. شال‌اندازی در منطقه تالش سابقا گونه‌ای خواستگاری هم بود.
پسری که دختری را می‌خواست سعی می‌کرد زودتر از دیگران برای شال اندازی به خانه آن دختر برود؛ چون گاهی صاحبخانه اولین شال‌انداز را به نزد خود می‌خواند و دخترش را نامزد او می‌کرد؛ که البته در این‌گونه موارد، شال انداز چندان ناشناس هم شال نمی‌انداخت.
«بره‌گردانی» سابقا در مناطق کوهپایه‌ای گیلان رسم بود که گالشها برّه سفید سرحال و به اصطلاح شیر مستی را انتخاب نموده، پشتش را با حنا رنگ می‌کردند و دستمال رنگینی به گردنش می‌بستند و به خانه روستائیان می‌رفتند؛ بره را در اطاق نشیمن رها می‌کردند. برّه در اتاق گشتی می‌زد و صاحبخانه یکی دو سکه پول و مقداری آجیل و شیرینی در دستمال گردنش می‌ریخت؛ بچه‌ها هم دستی به سر و گوشش می‌کشیدند و نوازشش می‌کردند. گالش هم سال نو را مبارکباد می‌گفت و با بره‌اش به خانه‌ای دیگر می‌رفت. بره‌گردانی را گاهی شب اول سال هم انجام می‌دادند و مردم پای بره را خوب و خوش‌شگون می‌دانستند. فال گرفتن و خبرگیری از آینده نیز از جمله رسمهای چهارشنبه سوری است که در همه نقاط گیلان و بیشتر مناطق ایران معمول است. فال گوش ایستادن بر سر چهارراهها و گفتگوی اولین رهگذران را به تناسب نیت خود تأویل کردن و فال کوزه گرفتن، از این‌گونه رسمهاست. رسم دیگر چهارشنبه‌سوری «قاشق‌زنی» است که اگرچه امروزه بیشتر برای بچه‌ها جنبه تفریح و بازی دارد، اما در بنیاد خود نوعی مرادخواهی بوده است. قاشق‌زنها با موادی که ضمن قاشق‌زنی جمع می‌کردند، آش می‌پختند و بین مردم تقسیم می‌کردند تا مرادشان برآورده شود.
چهارشنبه‌سوری بی‌تردید ریشه در آئینهای کهن پایان سال دارد و به احتمال بازمانده جشن «فروردگان»[551] است، که در دوره اسلامی با تغییر تقویم و تقسیم سال به ماه و هفته، با حفظ اغلب عناصر باستانی، در آخرین چهارشنبه سال قرار گرفته است. در مورد این رسم روایتی نیز وجود دارد که آن را به قیام مختار مربوط می‌نماید و از جمله در آستارا و برخی نقاط غربی گیلان اصل و منشأ چهارشنبه‌سوری و جشن و آتش‌افروزی آن را به همین واقعه مربوط می‌دانند. در این مورد می‌گویند هنگامی که مختار به انتقام شهادت امام حسین (ع) قیام کرد، دستور داد تا با افروختن آتش شیعیان را از قیام آگاهی دهند و نیز می‌گویند چون مختار بر قاتلان امام (ع) پیروز شد، به نشانه پیروزی، دستور آتش‌افروزی داد و مردم برای گرامی داشتن آن‌روز و آن قیام هر سال در همان روز آتش می‌افروختند و این رسم را برپا داشتند. به نظر می‌رسد، هردو روایت یادشده کوششی بوده است در جهت انطباق رسم کهن آتش‌افروزی با شرایط و آئین جدید. به‌هرحال چهارشنبه‌سوری در فرهنگ گیلان ارج و اعتبار خاصی دارد و نسبت به اغلب مناطق ایران با تفصیل بیشتری انجام می‌شود. شرح تمامی آداب و رسوم آن در نقاط مختلف گیلان در حوصله این مقال نیست.
پس از چهارشنبه‌سوری، دیگر همه در تدارک نوروزند. کهنه کوزه‌های گلین را با خاکستر آتش چهارشنبه‌سوری به دور افکنده‌اند. گردوغبار سال را از در و دیوار خانه زدوده‌اند. دانه‌های گندم، برنج و عدس در کاسه‌های سبز کرده‌اند، تا به نشانه سرسبزی و برکت بر خوان نوروزی نهند، و تخم‌مرغها را رنگ قرمز زده‌اند، تا در بساط هفت‌سین، شادی را و زایندگی و تداوم نسل را نمادی و نشانه‌ای آرمانی باشد و بچه‌ها را عیدانه و بازیچه‌ای دلنشین. کودکان را در حد توان لباس نو پوشانده‌اند و یا جامه تمیز دربر کرده‌اند، و بزرگترها نیز، خانه را به گل و سبزه آراسته و آب‌وجارو کرده‌اند. خوشقدمان در راهند تا شاخه‌های شمشاد همیشه‌سبز بر در خانه‌ها ببندند. برگی از دفتر زمانه می‌خواهد ورق بخورد.
در آخرین ساعتهای سال کهنه و در آستانه حلول سال نو، سفره هفت‌سین یا سفره عیدی را در اتاقی از خانه می‌گسترند، با شیرینی و تخم‌مرغهای رنگین و آب و آینه و اسفند و هفت «سین»، سیر و سبزه و سرکه و سماق و سمنو و سیب و سکه، و با قرآن کریم و بعضی با شمایلی از حضرت علی (ع) و شمع و چراغ، بدین‌سان به پیشباز نوروز می‌روند. کودکان که حکایت ماهی و گاو جابه‌جایی زمین بر شاخ گاو و جنبیدن ماهی را در ظرف آب و یا تکان خوردن سیب و تخم‌مرغ را شنیده‌اند چشمان منتظر را لحظه‌ای از سفره هفت‌سین برنمی‌گیرند؛ سرانجام هم چشمان خیره بر کاسه آب حرکت را احساس می‌کنند و بانگ شادی برمی‌آورند، سال نو شد، ماهی تکان خورد و ...
و اینک نوروز.
جشن آئینی سالهای دراز تاریخ مردمان این سرزمین.
کتاب گیلان، ج‌3، ص: 458
جشن فراگیر همه سرزمینهای حوزه فرهنگ ایرانی.
جشن آفرینش انسان.
جشن نوزائی طبیعت و شکفتن شکوفه‌های درختان.
جشن بنفشه‌های نورسته در گستره‌ی جنگلهای گیلان.
جشن آغاز بهار و جشنی که در آن سالهای سال انسان و طبیعت با هم آفرینش و نوزایی را به نیایش برخاسته‌اند.
یا مقلب القلوب و الابصار، یا مدبر اللیل و النهار، یا محول الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال.
درباره تحویل سال و به اصطلاح «ساعت تحویل»، باورها، آداب و رسمهای خاصی در گوشه‌وکنار گیلان وجود دارد. در شهرهایی که امامزاده و زیارتگاه معتبری وجود دارد بسیاری از مردم ساعت تحویل را در آنجا جمع می‌شوند. هنگام تحویل سال باید چراغهای خانه و شمع و چراغ سفره هفت سین روشن باشد. در برخی از مناطق و از جمله در روستاهای اطراف رودبار، برآنند که در لحظه تحویل سال آبها از حرکت می‌ایستند و هرکس لحظه سکون آب را دریابد، هر مرادی داشته باشد بر آن کامران خواهد شد. لحظه بسته شدن و از حرکت افتادن آبها را در نقاط مختلف به تفاوت در شب عاشورا و یا شبهای قدر نیز می‌دانند و به‌هرحال لحظه‌ای گرامی است و پایگاهی آیینی و اعتقادی دارد. آمدن «سبک‌پا» یا «خوشقدم» در هنگام تحویل سال و یا صبح نوروز، نیز در اغلب نقاط گیلان مرسوم است. خوشقدم را از قبل انتخاب می‌کنند و او صبح نوروز با قرآن و آینه و آب و شاخه‌های گل و شکوفه و شمشاد، اولین کسی است که پس از تحویل سال به خانه می‌آید شاخه‌های شمشاد را به چفت در خانه و اتاق می‌آویزد، گل و شکوفه را در طاقچه اتاق می‌گذارد، مقداری آب در پاشنه در می‌ریزد، و قرآن و آب و آینه را روی سفره هفت‌سین قرار می‌دهد. مبارکباد می‌گوید، سکه‌ای برای شگون به صاحبخانه می‌دهد و عیدی و شیرینی می‌گیرد. خوشقدم به علت آن‌که تمام خانه را قدم می‌زند و خیر و برکت گامهایش را به همه‌جای خانه می‌رساند، «خانه پازن» نیز می‌نامند.
در روستای «گنجی‌محله» تالش، اگر شب‌هنگام سال تحویل شود زن خانه مقداری از غذای شب را با غذایی که هریک از افراد خانواده از سهم خود باقی گذاشته‌اند در دیگ می‌گذارد؛ سپس همگی از اتاقی که سفره شام در آن گسترده شده بیرون می‌روند، در خمره‌ها و انبار و هرچه را که در آن ذخیره‌ای دارند نیز باز می‌گذارند، تا نوروز که می‌آید به سفره و انبار و همه آنچه که در خانه هست سر بزند و برکت ارزانی دارد.
سفره عیدی نیز در برخی نقاط ویژگیهایی دارد. سبزه و آب و آئینه و شیرینی و قرآن و شمع و چراغ، از مشترکات سفره‌های عیدی در همه نقاط گیلان است. اما در منطقه طالش و برخی نقاط دیگر هفت «سین» نمی‌چینند و در ماسال «قیچی» نیز از جمله لوازم خوان نوروزی است، زیرا در ماسال و در میان تالشها رسم است که هرکس به عیددیدنی می‌رود باید قدری از سر سبزه سفره عید را بچیند تا برکت بیافزاید. در برخی نقاط گیلان هنگام چیدن سبزه توسط قیچی نیت می‌کنند و معتقدند که حاجت آنها برآورده می‌شود. در بعضی نقاط شیرینیهای خاص محلی نیز از اجزاء سفره عید است؛ حلوای عیدی یا حلوای دنگی ماسال از این جمله است. درست کردن این حلوا آداب و تشریفاتی دارد. باید آن را شب‌هنگام درست کنند و آن شب را با آوازخوانی و به شادی تا صبح، همراه استاد حلوایی بیدار بمانند. حلوای عیدی را فقط در نوروز درست می‌کنند و از واجبات سنتی سفره نوروزی ماسالیها است. در تمام گیلان رسم است که خانواده‌های عزادار سفره عیدی نمی‌چینند، شیرینی نمی‌گذارند و از مهمانانشان با خرما و چای پذیرایی می‌کنند. تالشیها برای همسایگان سوگوارشان حنا و لوازم سفره عید می‌برند، سفره می‌چینند و در آن شمع و چراغ روشن می‌کنند و صاحبخانه را از سوک درمی‌آورند.
عیددیدنی یا دیدارهای نوروزی پس از تحویل سال و یا صبح نوروز آغاز می‌شود و در هرجا روال و نظم خاصی دارد. در اغلب روستاهای شرق گیلان تا دو سه دهه پیش روز اول عید به کودکان تعلق داشت و حرکت جمعی آنها در صبح روز عید از دیدنیهای نوروز بود. آنها از چند روز پیش برای خود چوبدستی تهیه می‌دیدند. و آنرا با سلیقه می‌تراشیدند؛ از مادر یا خواهرانشان می‌خواستند که برایشان کیسه پول بنددار بدوزند و صبح عید کیسه پول را به گردن می‌انداختند و چوبدستی به دست، دسته‌جمعی راهی عیددیدنی می‌شدند.
به هر خانه‌ای می‌رفتند، مبارکباد می‌گفتند و تخم‌مرغ رنگ‌کرده و شیرینی و پول عیدی می‌گرفتند. و پس از آن تخم‌مرغ‌بازی یا «مرغونه جنگی» شروع می‌شد که تا سیزده نوروز سرگرمی عمده بچه‌ها بود. دو تخم‌مرغ را از طرف سر آنها به‌هم می‌زدند، تخم‌مرغ هر کدام که می‌شکست بازنده بود و تخم مرغش را می‌باخت. چگونگی نگهداشتن تخم‌مرغ برای ضربه زدن طرف مقابل فوت‌وفن و قرار و قاعده‌ای داشت و برای تهیه تخم‌مرغهایی با پوست مقاومتر هم تدابیری داشتند، از جمله اینکه به مرغها خوراکهای خاص می‌دادند. روز دوم عید، روز دیدوبازدید مردان بود. ابتدا همه به خانه کدخدا و ریش‌سفیدان و بعد دسته‌جمعی به خانه‌های دیگر می‌رفتند. در هر خانه چند دقیقه‌ای می‌نشستند، عیدمبارکی می‌گفتند بگووبخند می‌کردند. و اگر کدورت و دلتنگی میان کسانی وجود داشت، به اشاره بزرگتران با روبوسی به مهر و آشتی بدل می‌گردید. از هر خانه که برمی‌خاستند، صاحبخانه هم همراهشان می‌شد و به همین ترتیب به تمام خانه‌های ده می‌رفتند. این شیوه دیدار نوروزی در تمام روستاهای گیلان معمول بود و هنوز هم با کم‌وبیش تغییراتی، رعایت می‌شود. در شهرها به علت جمعیت زیاد و به تبع ساختار اجتماع شهری، این همگونی وجود ندارد، ولی قرار و قاعده‌ها و رسمهای مزبور در درون طایفه‌ها و گروههایی که با هم ارتباط بیشتری دارند معمول است. از روز سوم نوبت به دیدوبازدید نوروزی زنان و سپس جوانان می‌رسید.
به‌طور کلی دیدوبازدیدهای نوروزی از عوامل حفظ و تحکیم پیوندهای خانوادگی طایفه‌ای و اجتماعی است و در مجموعه ساختار فرهنگی جامعه نقش قابل ملاحظه‌ای دارد. وقتی در خانه خانواده سوکوار تالشی، همسایگان و خویشان سفره نوروزی می‌گسترند، شمع و چراغ می‌افروزند، حنا بر دستهای سوکواران می‌گذارند و مبارکباد می‌گویند، اشکهای اندوه و شوق درهم می‌شوند و شادی و یگانگی زیبا و دلنشینی جایگزین اندوه تنهایی آنها می‌شود.
و وقتی آنها را با خود همراه می‌کنند تا با یکدیگر به عیدمبارکی اهل محله و آبادی بروند، به راستی غم و اندوه با همه معنای آن جایش را به کیفیتی می‌دهد
کتاب گیلان، ج‌3، ص: 459
که آنان خود را جزیی از جمع و فارغ از غم و اندوه نوروز بی‌عزیز از دست رفته‌شان احساس می‌کنند. وقتی نوعروس گیلانی برای «گلاب‌زنی» همراه با دختران هم‌سن‌وسال خود صبح نوروز به عیدی پدر و مادر نامزدش می‌رود، بر اهل خانه گلاب می‌پاشد، عیدمبارکی می‌گوید و عیدانه می‌گیرد، بذر صمیمیت و یگانگی بر دلها می‌افشاند و شالوده خانواده آینده‌اش را استحکام می‌بخشد و وقتی اهل آبادی همگروه خانه به خانه به عیددیدنی می‌روند، گلهای آشتی می‌شکوفد و همه خود را جزیی از یک خانواده بزرگ احساس می‌کنند. نوروز با چنین نقشی قرنها مسندنشین سنتها و سرآغاز سالهای مردمان این سرزمین بوده، دلهاشان را به هم نزدیک کرده، گرمی‌بخش جمعشان بوده و آنها را به‌هم پیوند داده است.

سیزده نوروز:

سیزده نوروز و به اصطلاح سیزده‌به‌در، آخرین مرحله از مراسم سنتی نوروز است. عموما برگزاری سیزده‌به‌در را به لحاظ باور داشتن به نحسی عدد سیزده و برای دفع نحسی آن می‌دانند. این‌روز را با سرور و شادی و دسته‌جمعی در میان سبزه‌زارها می‌گذرانند، غذاهای سبزی‌دار می‌خورند، سبزه‌های نوروزی را به آب روان می‌سپارند، شب یا روز سیزده به کنار رودخانه می‌روند و مقدار معینی، سه، پنج یا هفت دانه سنگ در آب می‌اندازند. دختران گیلانی نیز، اگرچه به شوخی، سبزه‌ها را گره می‌زنند تا برایشان پیوند زندگی در پی داشته باشد و به خانه بخت بروند. در روز سیزده بازار بازیهای سنتی و محلی هم گرم است؛ تاب‌بازی، اسب‌دوانی، بندبازی، کشتی گیله‌مردی و دیگر بازیها و نمایشها، از دیرباز تفریح و سرگرمی مردم در این‌روز بوده است و در کنار آن نوای ساز سرنانوازان و بانگ نقاره نقاره‌زنان میدان کار گروههای بندبازی و عرصه کشتی گیله‌مردی را گرم می‌داشته است.
در برخی نقاط سیزده‌به‌در با رسمهای ویژه‌ای همراه است. از جمله در روستای «کیارمش» اشکور تا چند سال پیش رسم بود که همه اهالی سفره‌هایشان را کنار هم پهن می‌کردند و غذاهایشان را در همان سفره می‌نهادند. و به این ترتیب همه با هم بر سر یک سفره می‌نشستند و آخرین روز مراسم نوروز را با یگانگی و همدلی بیشتر به پایان می‌بردند. و نیز در برخی نقاط جنگلی گیلان رسم بود که در روز سیزده مردان دسته‌جمعی به شکار گراز که آفت عمده شالیزارها و مزارع است می‌رفتند. رسمی که برخاسته از شرایط اقلیمی و فرهنگی خاص این خطه بود و پایان نوروز را با آغاز کار و فعالیت کشاورزی مربوط می‌ساخت. این رسم در دو روستای «دیزبون» لاهیجان و «حاجی‌سرا» ی لنگرود به این ترتیب اجرا می‌شد که از بامداد روز سیزده با نواختن بوق همه مردان و جوانان غذای ناهار خود را همراه برمی‌داشتند و با تفنگ و داس و تبر و سگهای شکاری در میدان ده گرد می‌آمدند و دسته‌جمعی به سوی بیشه‌های کنار روستا حرکت می‌کردند و بیشه را قطعه‌قطعه در محاصره می‌گرفتند و با سروصدا و هیاهو و شلیک گلوله گرازها را از حوالی روستا می‌رماندند و چندتایی را هم زخمی و شکار می‌کردند.
باور به نحسی عدد سیزده در ایران و در بسیاری از نقاط دیگر دنیا وجود دارد، و در مواردی دارای جلوه‌های مشخص رفتاری و عملی می‌باشد مانند نوشتن 1+ 12 به جای عدد سیزده و همچنین مانند به‌کار بردن کلمه «زیاده» در هنگام شمارش خرمن به جای کلمه «سیزده»؛ که در آن هم دفع نحسی سیزده را و هم افزونی و برکت را با کلمه «زیاده» می‌طلبند. (که به جای خود باید ریشه آن را در پیشینه نقش جادویی «کلمه» و «کلام» جستجو کرد.) اما در مورد سبب نحس دانستن روز سیزده برخی عقیده دارند که چون در نخستین سال رصد زردشت روز سیزدهم فروردین مصادف با روز سیزدهم ماه قمری شد و ستاره‌شناسان روز «استقبال» یعنی روزی را که ماه و خورشید مقابل هم قرار می‌گیرند نحس می‌شمردند و معتقد بودند که در روز نحس باید دست از کار کشید و از خانه بیرون رفت، لذا روز سیزده در آن سال نحس شمرده شد و اعتقاد نحس بودن آن‌روز در سالهای بعد نیز استمرار یافت.»[552] به نظر می‌رسد مراسم سیزده نه به خاطر نحسی، بلکه بازمانده‌ای از جشن تیرگان باشد که روزگاری در سیزدهم تیرماه، یعنی در تیر روز از تیرماه در ایران قدیم برگزار می‌شد و در دوره‌ای از تاریخ که آغاز سال با آغاز تابستان همراه بوده، این جشن در سیزدهمین روز آغاز سال قرار می‌گرفته است؛ که با تغییر تقویم باز هم در سیزدهمین روز آغاز سال یعنی در سیزدهم فروردین تداوم یافته است.
بنابراین جشن و مراسم روز سیزده‌به‌در، جشن ستایش آب است نه مراسمی برای دفع نحسی.

تیرماسیزه‌

تیرماسیزه-tirmasizza یا تیرماسینزه-tirmasinza یکی از آئینهای سنتی شرق گیلان و مازندران است، که مبتنی بر گاهشماری محلی این مناطق می‌باشد و ریشه در جشن باستانی تیرگان دارد. در واقع تقویمهای محلی امروز گیلان و مازندران این رسم را همچون میراثی از گاهشماری کهن ایرانی در خود نگهداشته‌اند و از این جهت بحث بر سر اینکه این جشن مربوط به تقویم فرس قدیم است و یا اینکه به گاهشماری محلی، و یا اینکه به کدام گاهشماری محلّی مربوط می‌شود، چندان مقبول نمی‌نماید. این جشن در فرایند تغییراتی که در نگهداشتن حساب زمان در دوره‌های مختلف در این یا آن بخش از حوزه فرهنگ ایرانی روی داده، تحول یافته است و از جمله در تقویمهای امروزی گیلان و مازندران ماندگار شده است. در تقویم قدیم ایران تقسیم ماه به هفته وجود نداشت. 12 ماه سال و نیز 30 روز ماه، هرکدام نام ایزدی را بر خود داشتند و چون نام ماه و روز برابر می‌افتاد، آن‌روز را جشن می‌گرفتند. از اینگونه بود جشن مهرگان که در مهرروز (روز شانزدهم) از ماه مهر برگزار می‌شد و جشن تیرگان که در تیرروز (روز سیزدهم) از ماه تیر انجام می‌گرفت و با نام جشن آبریزان در نقاط مختلف کشور وجود داشت و صورتی از آن در گیلان و مازندران به نام جشن تیرماسیزه در سیزدهم تیرماه محلی (دیلمی یا
کتاب گیلان، ج‌3، ص: 460
طبری و ...) باقیمانده است؛ و در آداب خاص آن همچنان حضور عنصر آب که محور برگزاری جشن تیرگان بود، قابل ملاحظه می‌باشد.
تیرماسیزه مانند بسیاری از مراسم و آئینهای سنتی و بومی سرزمین ما تا حدود بیست سی سال پیش معمول بود و از آن به بعد در برابر هجوم عناصر و عوامل جدید فرهنگی به تدریج تا نقاط دوردست کوهستانی عقب‌نشینی کرد و امروزه به ندرت ممکن است در آبادیهای کوچک افتاده در بن دره‌ها و جنگلها از تعرض زمانه مصون مانده باشد. این رسم علاوه بر گیلان و مازندران، در برخی روستاهای کوهپایه‌های جنوبی البرز نیز که در ارتباط فرهنگی و اقتصادی با شمال قرار داشتند، معمول بود.
دو رسم عمده جشن تیرماسیزه، یکی فال‌گیری و دیگری «لال‌شوش‌زنی» است که البته شکل انجام آن در نقاط مختلف متفاوت می‌باشد.
شب تیرماسیزه معمولا اهالی ده برای فال‌گیری در یکی از خانه‌ها جمع می‌شدند. این فال‌گیری در واقع تفألی بود در دوبیتی‌های محلی و گرفتن فال معمولا بر عهده کسی بود که این ترانه‌ها را در خاطر داشت و می‌توانست آنها را در مقام موسیقی محلی بخواند و به اصطلاح طبری‌خوان یا امیری‌خوان بود.
استاد فالگیر ظرفی پر از آب در پیش می‌نهاد و هریک از افراد به نیّت فال نشانه‌ای از خود مثل مهره، انگشتری، دگمه، سنجاق و مانند آنها را در ظرف می‌انداختند و استاد وقتی دوبیتی‌ای را می‌خواند، نشانه‌ای را از ظرف بیرون می‌آورد و تعبیر آن دوبیتی جواب فال صاحب آن نشانه بود. آب را معمولا دو نفر که یکی فرزند اول و یکی فرزند آخر خانواده‌اش بود، مخفیانه از خانه یکی از همسایگان و یا از چشمه آبادی می‌آوردند. در برخی نقاط رسم بود که از سیزده خانه مخفیانه آب برمی‌داشتند و ظرف را پر می‌کردند و به محلی که برای فال جمع شده بودند می‌آوردند. به هرحال کسانی که آب را می‌آوردند ضمن حرکت نباید هیچ کلامی بر زبان می‌راندند. به همین لحاظ این آب را «لال‌آب» می‌نامیدند. در برخی نقاط وقتی آب‌آورندگان پشت در اطاق می‌رسیدند، پا بر زمین می‌کوفتند و استاد با خواندن ترانه‌هائی از این‌گونه به آنها اجازه ورود می‌داد.
آب گوید که من فرزند لال کویم (آب گوید که من فرزند کوه خاموشم) یک سر به دریا درم، صد سر به کویم (یک سرم به دریا و صد سرم در کوه است).
سفیدسنگ سر پیرپیری گویم (بر روی سنگ سفید کوهستان موج‌موج می‌زنم) ترمو سخن یک ساله را یک دقیقه گویم (سخن یک ساله را در یک دقیقه برایت می‌گویم)[553].
و به این ترتیب آورندگان آب وارد می‌شدند و ظرف آب را جلوی استاد می‌گذاردند و فال‌گیری به روالی که گفته شد آغاز می‌گردید.
رسم دیگری که ویژه تیرماسیزه می‌باشد، «لال‌شوش‌زنی» است.
«شوش» به معنی ترکه است و در این شب یک نفر و معمولا بزرگتر خانواده، بی‌آنکه سخن گوید، ترکه‌ای را به آرامی بر بدن اهل خانه و دامها و به در و دیوار و انبار آذوقه و چیزهای دیگر می‌زد، تا موجب برکت شود. در برخی از روستاهای مازندران این رسم صورتی نمایشگونه داشت که لال‌بازی نامیده می‌شد. «لال‌باز» به شیوه‌ای خاص خود را می‌آراست و همراه بچه‌ها در کوچه‌های ده به راه می‌افتاد و به هر خانه که می‌رسید، با ترکه‌ای که در دست داشت، اهل خانه و حیوانات و در و دیوار آن را «لال‌شوش» می‌زد. در این رسم رمز باور به برکت‌دهی در «بی‌کلامی» است.
در تیرماسیزه رسمهای دیگری نیز در روستاها وجود داشت که نقل همه آنها در حوصله این بررسی نمی‌گنجد. اما گفتنی است که در برخی نقاط کاسبکاران و کسانی که کارشان به مجموعه روستا و امور عمومی آن مربوط می‌شد در روزهای قبل از تیرماسیزه با اهالی و معتمدان ده قرارداد می‌بستند و یا تجدید قرارداد می‌کردند، و نیز گفتنی است که برخی جشن تیرماسیزه را با حماسه آرش کمانگیر مربوط می‌دانند، و شاید آن توان فوق بشری که آرش در تیر کرد و به برکت آن گشادگی مرزهای ایران‌زمین حاصل شد، در باورهای مردم ما در برکت‌دهی ترکه‌های «لال‌شوش» باقی مانده است. از سویی این موضوع دلیل دیگری است بر تداوم جشن تیرگان در جشن محلی تیرماسیزه، چرا که ابو ریحان نیز در کتاب آثار الباقیه جشن تیرگان را به پرتاب تیر آرش کمانگیر و تعیین مرز ایران و توران نسبت می‌دهد.

شب چله‌

شب اول زمستان و به اصطلاح شب چله از شبهای مشخص در گردش یک سال خورشیدی است و در همه‌جا با شب‌نشینی و آداب بخصوصی برگزار می‌شود، و برگزاری آن از مشترکات فرهنگ ایرانی است. آداب و رسمهای شب چله در گیلان، تفاوت چندانی با سایر نقاط ایران ندارد. گرفتن فال حافظ، خوردن خوراکیهایی که از قبل برای این شب تهیه دیده‌اند و بویژه هندوانه، بردن شب چله‌ای برای نوعروسان، قصه‌گویی و ترانه‌خوانی و سرگرمی‌های دیگر در اغلب نقاط معمول است. گرامیداشت شب اول زمستان، یعنی شبی که از فردای آن شب تاریکی کاستی می‌گیرد و خورشید هرروز مقداری بیش از روز پیش بر جهان نور می‌افشاند، در آئینهای کهن ایرانی ارج و اعتباری اعتقادی داشته است و هنوز هم ردپاهایی از آن در باورها و آداب شب چله باقی مانده است. چنانکه در برخی نقاط گیلان این باور وجود دارد همه آبهای جهان در لحظه‌ای نامعین در این شب می‌بندند (حالت انجماد پیدا می‌کنند) و هرکس آن لحظه را دریابد، هر مرادی داشته باشد و از خدا بخواهد، حاصل می‌شود و اینکه این باور را درباره شبهای مقدسی همچون شب عاشورا، شبهای قدر و شب نوروز نیز نقل می‌کنند، حکایت از ریشه‌های آئینی و اعتقادی شب چله دارد. باور «خواب رفتن» یا «بسته شدن» آب را در «تفرش» یافتم و آن را در سایر نقاط کشور پی‌گیری کردم و دریافتم که در بسیاری از مناطق و از جمله در گیلان وجود دارد. این مطلب نخستین بار در مقاله «انسان و آب در حوزه سپیدرود» منتشر شد و اینک در اینجا. به‌جز این در هیچ تحقیق دیگری، کسی به آن نپرداخته است.
کتاب گیلان، ج‌3، ص: 461

آئين ها و باورداشتهاي گيل و ديلم

 

برخي واژه هاي كاربردي در آئين ها و باورداشتهاي گيل و ديلم

 

واژه‌های زیر که از واژه‌نامه کتاب «آئینها و باورداشتهای گیل و دیلم» نقل می‌شود، بیانگر تقسیمات روز در منطقه شرق گیلان است که مبتنی بر صدای خروس، موعد غذا و حرکت خورشید می‌باشد.


تلاگوره: خروسخوان.
اوله تله‌گوره: اولین بانگ خروس (نیم ساعت به صبح).
دومه تله‌گوره: دومین بانگ خروس (صبح کاذب).
سومه تله‌گوره: سومین بانگ خروس (صبح صادق).
سواین‌سر (صوبه‌سر): صبحگاه.
پیش‌چاشت: غذای پیش از ظهر (صبحانه).
چاشت: غذای ظهر (ناهار).
آفتو پردچین: وقتی که آفتاب پرهایش را جمع می‌کند (نزدیک غروب).
آفتو زرده: نزدیک غروب.
آفتو نشست: غروب.
شانه‌سر: سرشب.
چراغ وایسئن: چراغ برپا داشتن (سر شب).
نسوه (نصفه) شو: نیمه‌شب.

{ منبع كتاب گيلان ج 3 ص 466 نوشته اصلاح عرباني}

 

ما در روستاي سپارده  و بعضي روستاهاي اشكور به نشستن در آفتاب مي گوئيم آفتاب سو - وقتي آفتاب به جايي برخورد مي كند مي گوييم آفتو دتابس  ... اين تنظيمات در قديم و حتي در اين زمان براي افراد و گالشهاي كوه نشين خيلي مهم است . آنها در ماهها رمضان براي افطار و سحر و همچينين برنامه ريزي براي زمان خورد غذا و برگزاري آئين ها از اين الفاظ استفاد مي كردند و زندگي و امورات روزمره را بدين طريق برنامه ريزي مي كردند .[اسماعيل اشكور كيايي]

تحقيق و گردآوري اسماعيل اشكور كيايي م 1348 سپارده

 

 

 

 

 

 

 

شهرهاي اشكور : شهر كشان،كلكاموس،درويشان و لوسن ...[در قديم]

 

شهرهاي اشكور  در قديم

 

1 - شهر كشان

2- شهر كلكاموس

3 - شهر درويشان زادگاه دو پهلوان اسطوري اشكور يعني اشكبوس و كاموس كشاني

4- شهر لوسن [درگاه ي فعلي ]

 

قلعه هاي واقع در اشكورات

 

5- قلعه شاه نشين شوك يا شهوك كه توسط امير كيا [ازپادشاهان يا حاكمان كيا] احداث شد.

6- قلعه فريدون در اشكورات

7- قلعه حسن خان در كنار ليما بروي تپه ي مشرف به تمام اشكور و جنگل هاي سرسبز

8- اسطوره پادشاهي ليون در روستاي باستاني ليما

9- قلعه گردن طول لات كه قبل از دوران سلجوقيان ساخته شده است

*********************

 

شهرهاي كشان ؛ كلكاموس و درويشان

 

      نزدیک روستای شوئیل بر سرراه شوئیل به لیسو، محلی به نام « کشان » یا کلکاموس(قلعه کاموس) معروف است در واقع در اینجا شهر قدیمی کشان است که در اشکور پایین قرار دارد. پیتر ویلی باستان‌شناسانانگلیسی در دهه 1960/ 1340 که در خصوص قلاع اسماعیلیان در ایران تحقیق می‌کرده بهاشکور مسافرت کرده تا دو شهر گمشده « کشان » و «کلکاموس» را پیدا کند.

        البته ویموفق به یافتن شهر تاریخی کشان در کنار روستایی به همین نام در یک مایلی شرق روستایشوییل و روبروی رودخانه پلورود می‌شود در اینجا ساختمان معبد قدیمی؛ پاره‌ای از سنگفرش‌ها و موزائیک‌ها بدست آمد. روستای کنونی کلکاموس از روستای کشان کوچکتر است دراین شهر گویا سنگ محراب یکی از آتشکده‌های زرتشتی بدست آمده است.

        روایت گران محلیمعتقد بودند که در روزگاران گذشته شهر کلکاموس دو پادشاه به نام «کیکاوس» و « شریوش » به جنگ یکدیگر رفتند سرانجام کیکاووس پیروز شد. آثاری از تنبوشه‌های بزرگ سفالینبدست آمده در این منطقه، نشان از وجود شهری قلعه مانند در منطقه می‌دهد.

     دکترستوده معتقد است که کاموس پادشاه کشانی است که قلمرواش از سنجاب یا پسیچاب تا مرزروم گسترده بوده است وی با ذکر ابیاتی از شاهنامه فردوسی ]

 کنون رزم کاموس پیش آورم / ز دفتر بگفتار خویش آورم

و کشته شـدن کامـوس به دست رستم ]

 بپایان شد این رزمکاموس/ همی شد که جان آورد جان سپرد

نتیجه می‌گیرد « شاید بتوان گفت که درروزگاری بس دور، دامنه‌هـای شمالـی البـرز کوه در خاک امـروزی اشکـور و نواحینـزدیـک به آن، شاهی به نام کامـوس در پایتختی به نام « کشان » حکمـروا بـوده است. بهر صورت امروز از این قلعه جز پاره آجرها و خشت‌ها چیزی باقی نمانده است.

منبع:

[منوچهر ستوده  جلد  1 صص 97 -396   ] و[ كتاب گيلان نوشته اصلاح عرباني ص 527-528 ]

 

آثار زیادی از اسطوره‌ها و قلعه‌ها در اشکور بجا مانده است که نشانه هایی از تاریخ کهن این مرز و بوم می باشد. اشکبوس و کاموس کشانی از پهلوانان نامی ایران که در شاهنامه فردوسی بدان اشاره می نماید از شهر قدیمی کشان در روستای کلکامیس کنونی بوده و شهر درویشان در کنار کشان زادگاه منصوب به این دو پهلوان نامی ایران است.

آثار قلعه کاموس بوسیله قبرگیران تقریباً از بین رفته است .اکنون به غلط روستاییان آن را به کیکاووس نسبت میدهند که درست نیست.

    اسطوره دیگری در باره حکومت پادشاهی بنام لیون در روستای باستانی لیما اشکور علیا دارد و نیز وجود قلعه فریدون در این سرزمین نیز اسطورها و داستانهای بسیار کهن و بطور کلی فرهنگ غنی سرزمین اشکور حکایت می کند.

     قلعه گردن طول لات از قلاع تاريخي و معروف اشكور مي باشد كه قدمت آن به پيش از دوره سلجوقيان مي رسد.

 

قلعه ها و ساختمان هاي ساخته شده در شوك توسط امير كيا از حاكم رانكوه و اشكور

در كتاب نامها و نامداران گيلان درمورد روستاي شوك چنين مي خوانيم :

شوك يا شهوك  را امیر کیایی (سید رضا کیا) پس از احداث قلعه ای از خشت پخته و ایجاد عمارات و ساختمان هایی برای خود و سرداران و خدمتگزاران تخت ییلاقی خود گردانید. به نظر می رسد نام روستای شوک تصحیفی از شهوک به حذف «ها» بوده باشد . [ امير سيد رضا كيا از حاكم سلسله آل كيا كه بر لاهيجان و اشكور و رانكوه و تنكابن  حكومت مي كردند و اشكور يكي از امارت هاي حكومتي آنان بود. لاهيجان مركز اصلي حكومت آل كيا بود و منطقه هاي رانكوه و اشكور و تنكابن حاكماني داشت كه از حاكم يا پادشاه لاهيجان منصوب مي شدند ]  

منبع : كتاب نامها و نامداران گیلان، ص 282.

 

شهر لوسن [ درگاه فعلي]

 

پيتر ويلي‌ درباره‌ لوسن‌ مي‌نويسد:

     نشانه‌هايي‌ وجود دارد كه‌ در گذشته‌ لوسن‌ شهري‌ بزرگ‌ و وسيع‌ بوده‌ است‌ در گوشه‌ و كنار بازمانده‌هاي‌ برج‌ها و ديوارهاي‌ سنگي‌ ديده‌ مي‌شود كه‌ داراي‌ نقش‌ و نگار مي‌باشد و از چاهي‌ قديمي‌ كه‌ در دهكده‌ وجود دارد انواع‌ كوزه‌هاي‌ سفالي‌ منقش‌ و....

    روستاي درگاه در 59كيلومتري‌ بخش‌ رحيم‌آباد و 74 كيلومتري‌ جنوب‌ شرقي‌ شهرستان‌ رودسر واقع‌ گرديده‌ و در گذشته‌ "لوسن‌" نام‌ داشته‌ و اميران‌ كيايي‌ اين‌ روستا را به‌ عنوان‌ قصر ييلاقي‌ و پايتخت‌ اشكورات‌ در نظر گرفته‌ بودند.

    اين‌ قصر بارگاه‌ تابستاني‌ سادات‌ كيايي‌ در آخرين‌ نقطه‌ شرقي‌ ديلمان‌ قديم‌ بوده‌ است‌ و در حال‌ حاضر نيز در فصل‌ تابستان‌ شكوه‌ و عظمت‌ خاص‌ به‌ خود را دارا مي‌باشد. سيدظهيرالدين‌ از اين‌ محل‌ چندين‌ بار نام‌ برده‌ است‌ و چنين‌ نوشته‌ است‌:

     سيدمحمد كيا در اشكور در ناحيه‌ »جيركشايه‌«به‌ قريه‌ لوسن‌ هم‌ عمارتي‌ چند را دستور به‌ ساختن‌ داد و اما با مراجعه‌ به‌ دل‌ تاريخ‌ مدون‌ مشخا مي‌شود كه‌ اشكور محل‌ تاخت‌ و تاز اشكانيان‌ بوده‌ و پايتخت‌ اشكانيان‌ نيز درگاه‌ بوده‌ است‌ و در حال‌ حاضر نيز قلعه‌ معروف‌ »پس‌باغ‌« در بالاسر درگاه‌ واقع‌ شده‌ و اين‌ قلعه‌ در چشم‌انداز طبيعي‌ قلعه‌ "بالاكوتي‌" قرار دارد.
     دهكده‌ لوسن‌ راهي‌ به‌ الموت‌ هم‌ دارد. پيتر ويلي‌ درباره‌ لوسن‌ مي‌نويسد: نشانه‌هايي‌ وجود دارد كه‌ در گذشته‌ لوسن‌ شهري‌ بزرگ‌ و وسيع‌ بوده‌ است‌ در گوشه‌ و كنار بازمانده‌هاي‌ برج‌ها و ديوارهاي‌ سنگي‌ ديده‌ مي‌شود كه‌ داراي‌ نقش‌ و نگار مي‌باشد و از چاهي‌ قديمي‌ كه‌ در دهكده‌ وجود دارد انواع‌ كوزه‌هاي‌ سفالي‌ منقش‌ و دشنه‌هاي‌ برنزي‌ و جام‌هاي‌ زرين‌ پيدا شده‌ است‌ و با توجه‌ به‌ حفاري‌هاي‌ غيرمجاز افراد سودجو امروزه‌ اكثر مردم‌ از شهرهاي‌ بزرگ‌ براي‌ مشايعت‌ و خريد غيرمجاز عتيقه‌جات‌ و زيورآلات‌ قديمي‌ به‌ اين‌ روستا مي‌آيند كه‌ در اين‌ رابطه‌ مي‌بايستي‌ سازمان‌ ميراث‌ فرهنگي‌ كشور دستور به‌ كاوش‌هاي‌ مجاز به‌ افراد مجاز بدهد تا آثار گذشتگان‌ بدين‌ طريق‌ آشكارا به‌ يغما نرود زيرا هر قومي‌ با آثار تاريخي‌ بجا مانده‌ شناسنامه‌دار مي‌شود.

    در اين‌ روستا بقعه‌يي‌ متبركه‌ نيز قرار دارد كه‌ به‌ "سيده‌ سليمه‌" معروف‌ مي‌باشد كه‌ از سادات‌ كيايي‌ مي‌باشد و داراي‌ صندوقچه‌ چوبي‌، در ورودي‌ بقعه‌ دولنگه‌ ساده‌ چوبي‌، بناي‌ بقعه‌ از سنگ‌ و خشت‌ مي‌ باشد.

     در حياط‌ بقعه‌ آرامگاه‌ مرد خدا و مومن‌ منطقه‌ كه‌ ساليان‌ درازي‌ به‌ مردم‌ خدمت‌ نموده‌ وجود دارد به‌ نام‌ مرحوم‌ مغفور حسن‌ علي‌ پور فرزند علي‌ و اين‌ تنها قبري‌ است‌ كه‌ در آرامگاه‌ معروف‌ منطقه‌ وجود دارد و اين‌ بقعه‌ از منزلت‌ خاصي‌ در ميان‌ مردم‌ منطقه‌ برخودار مي‌باشد.
     شهرلوسن‌ جز قصر سلطنتي‌ و خانه‌هايي‌ به‌ امر سلطان‌ محمد ساخته‌ شده‌ بود و داراي‌ كشاورزي‌ بسيار زياد و كشاورزي‌ در منطقه‌ قوون‌ به‌ صرفه‌ بوده‌ و محصولات‌ آن‌ عبارتند از: فندق‌، گردو، گل‌ گاوزبان‌، لوبيا،عدس‌ و داراي‌ دام‌ و طيور زيادي‌ نيز مي‌باشد.

      بعد از اصلاحات‌ ارضي‌ در زمان‌هاي‌ گذشته‌ به‌ حمايت‌ مرحوم‌ سيدمرتضي‌ عسكري‌ و مرحوم‌ حسن‌ علي‌ پور از بزرگان‌ خدوم‌ منطقه‌ نهر آب‌ كشاورزي‌ از روستاي‌ "سيزورد" با حمايت‌ كشاورزان‌ وارد روستاي‌ درگاه‌ گرديد كه‌ امروزه‌ از اين‌ آب‌ نهر كشاورزان‌ استفاده‌يي‌ بهينه‌ در بهره‌برداري‌ زمين‌هاي‌ كشاورزي‌شان‌ مي‌نمايند.

    روستاي‌ درگاه‌ در حال‌ حاضر جاده‌ آسفالته‌ بسيار وسيعي‌ دارد كه‌ تا روستاي‌ "لشكان‌" امتداد آسفالت‌ مي‌باشد و لشكان‌ پايان‌ حوزه‌ استحفاظي‌ راه‌ گيلان‌ مي‌باشد و در تداوم‌ و امتداد اين‌ راه‌ جاده‌ تا استان‌ قزوين‌ ادامه‌ دارد و از روستاي‌ درگاه‌ به‌ دليل‌ مستقيم‌ بودن‌ راه‌ جاده‌ كوتاه‌ شده‌ و تا قزوين‌ 130 كيلومتر فاصله‌ دارد كه‌ جزو حوزه‌ استحفاظي‌ راه‌ استان‌ مازندران‌ مي‌باشد و اين‌ نزديكي‌ راه‌ كشاورزان‌ را مجاب‌ نموده‌ كه‌ براي‌ فروش‌ محصولات‌ كشاورزي‌ خود و خريد مايحتاج‌ زندگي‌ به‌ قزوين‌ مي‌روند و بازار قزوين‌ نيز از لحاظ‌ ارزاني‌ به‌ دليل‌ بذل‌ توجه‌ استان‌هاي‌ ديگر و كشاورزي‌ بودن‌ منطقه‌ نمونه‌ در سطح‌ كشور مي‌باشد.

    روستاي‌ درگاه‌ با مردماني‌ خون‌گرم‌ و خوب‌ و مهمان‌نواز كه‌ هنوز به‌ سنت‌هاي‌ گذشتگان‌ احترام‌ مي‌گذارند و مهمان‌ را نعمت‌ خانه‌ خود و بركت‌ خدا مي‌دانند هميشه‌ آماده‌ پذيرايي‌ از اهالي‌ خوب‌ شهرهاي‌ بزرگ‌ كشور مي‌باشند و از لحاظ‌ برق‌، آب‌، جاده‌هاي‌ آسفالته‌ و همچنين‌ دكل‌هاي‌ مخابراتي‌ و ارتباطات‌ هيچ‌ مشكلي‌ ندارند و از كرامات‌ دولت‌ كريمه‌ جمهوري‌ اسلامي‌ بهره‌مند شده‌اند و مسوولان‌ نيز توجه‌ خاصي‌ به‌ مردم‌ غيور منطقه‌ دارند و آنچه‌ اين‌ روستا را از روستاهاي‌ ديگر اشكورات‌ متمايز ساخته‌ روح‌ طبيعت‌ زيبا و فصول‌ خشك‌ و خشك‌ بهاري‌ و تابستاني‌ پاييزي‌ و حتي‌ زمستاني‌ كه‌ در تمام‌ فصول‌ سخت‌ خدا شامل‌ حال‌ مردمان‌ منطقه‌ مي‌شود و جا دارد كه‌ مسوولان‌ ثبت‌ ميراث‌ فرهنگي‌ كشور سري‌ به‌ بهشت‌ گمشده‌ اشكورات‌ ، روستاي‌ تاريخي‌ درگاه‌ (لوسن‌) بزنند و بعد از اين‌ در ثبت‌ آثار به‌ جا مانده‌اش‌ كوشا و بذل‌ توجه‌ خاصي‌ بنمايند. منبع : يادداشتي از :عقيل‌ عباسي‌ گزاف‌رودي‌

 

تحقيق و گردآوري اسماعيل اشكور كيايي م 1348 سپارده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شاعر و ترانه سراي اشكور :لقمان حسين زاده شوئيلي

 

شاعر و ترانه سراي اشكوري جناب آقاي لقمان حسين زاده شوئيلي

 

       آقاي حسين زاده اهل دهستان شوئيل شاعري بسيار تواناست . بعضي ترانه هاي زيبايي كه مرحوم پور رضا مي خواند ساخته اين شاعر اشكور مي باشد مانند ترانه « مي جان زن مار » و ...

     لازم به توضيح مي باشد اين شاعر شوئيلي در شبكه پس از باران [گيلان ] برنامه زنده اجرا نموده است .وي در گروه گيلكي سمام به عنوان خواننده ظاهر شده است و آلبوم هايي زيبايي هم ارائه نموده است . ترانه هاي زيباي :« گيله مرد »  را در شبكه باران خوانده است با صداي زيبا و رسا . از ترانه هاي زيبايي كه ايشان خوانده است « ترانه زيباي كونوس كله مي باشد » .

     اين شاعر و ترانه سراي شوئيلي با سرودن شعر « آي اشكو آي اشكور » معروف شد . اين شعر زيبا را هم با صداي دلنشينش خوانده است .

تصنيف«جان زن مار»

اين تصنيف از |آقاي حسين زاده شوئيلي كه توسط استاد پور رضا و خود ايشان خوانده شده است . موضوع  تصنيف از زبان دامادی است که اهل خمام است و با عروسی از لاهیجان میخواهد ازدواج کند، نگران است و براي بردن عروسش به خانه خود با مشكل مواجه مي شود .این ترانه در موقع خواستگاری خوانده می شد .          

      گفتگوی بین داماد و مادر زن است که بر سر مهریه و طلا با هم چانه می زنند..و از مادر عروس خواهش مي كند كه عروسش را ببرد و او استنكاف مي ورزد دليلش را از مادرزنش مي پرسد كه چرا زنم را با من راهي نمي كني  علتش چيست ؟ مادر زن مي گويد بر سر طلا زنتو نمي دهم برو طلا بيار براي دخترم تا اونو ببري منزلت و ....

براي گوش كردن تصانيف زيباي آقاي حسين زاده به سايت آپارات مراجعه فرماييد و آنها را آنلاين بشنويد .

                                        

        نويسنده متن اسماعيل اشكور كيايي


آی جان زن مار، بله


کهنه تلمبار، بله


بشکفته انبار بله


می عروس مار، بله


اخ جان زن مار، بله


من باموم می عروسه بردن ره بردنه


هندنما هندنم


بر سر چی هندنی؟


بر سر طلا هندم


می‌ عروسه هندن

ی؟
بر سر طلا هندنی؟


طلا مره سالای سالای


گما می مار بارای بارای


ایبچه مره مهلت بنای می سر بجام چارای

 

*************************

 

 

آی اشکور آی اشکور می دیل تره تنگابه   

 

                                 ناله وغصه بخوردم می چشمکان کورابه

 

چندی بونه چندی بونه  تی جنگله راه نشوم 

 

                                 آی اشکور می پاماله راش ببه

 

 

 

آی اشـــــــــکور آی اشـــــــــــکور مــی دیل تره تنـــگابه(2بار)

 

 

 

تی نامونشانه همه کس دونن                            

 

                                تی مردومه غیرته همه گونن

 

آی اشکور چره تی دوری وسی                  

 

                               همه مره مجنون تی راه دونن

 

 

 

آی اشـــــــــکور آی اشـــــــــکور مــــــی دیل تره تنـــگابه(2بار)

 

 

 

یه روز وگردم  نگو خیلی دیره                    

 

                                      تی گرمه خاکه می دله اسیره

 

مره به آغوش بگیرو می گبانه گوش بکون          

 

                                     رفاقانه ور مره همراه بکون

 

 

 

آی اشـــــــــکور آی اشـــــــــکور مــــــی دیل تره تنـــگابه(2بار)

 

 

 

براي جناب لقمان حسين زاده شوئيلي آروزي موفقيت مي نماييم . وي باعث  افتحار مردم اشكور بخصوص اهالي با سواد شوئيل مي باشد .منطه اي كه علما و سرداران شهيد و شاعراني را در خود پروده است .

  

        نويسنده: اسماعيل اشكور كيايي م 1348سپارده

 

 

 

 

 

 

 

 

آی اشکور آی اشکور می دیل تره تنگابه   - شاعر حسين زاده شوئيلي

شاعر لقمان حسين زاده شوئيلي

 *******************

 

آی اشکور آی اشکور می دیل تره تنگابه   

                                 ناله وغصه بخوردم می چشمکان کورابه

چندی بونه چندی بونه  تی جنگله راه نشوم 

                                 آی اشکور می پاماله راش ببه

 

آی اشـــــــــکور آی اشـــــــــــکور مــی دیل تره تنـــگابه(2بار)

 

تی نامونشانه همه کس دونن                            

                                تی مردومه غیرته همه گونن

آی اشکور چره تی دوری وسی                  

                               همه مره مجنون تی راه دونن

 

آی اشـــــــــکور آی اشـــــــــکور مــــــی دیل تره تنـــگابه(2بار)

 

یه روز وگردم  نگو خیلی دیره                    

                                      تی گرمه خاکه می دله اسیره

مره به آغوش بگیرو می گبانه گوش بکون          

                                     رفاقانه ور مره همراه بکون

 

آی اشـــــــــکور آی اشـــــــــکور مــــــی دیل تره تنـــگابه(2بار)

 

 

ترجمه :

 

اي اشكور دلم برايت تنگ شده است   ***      چشمانم به خاطر ناله و غصه ات كور شده است

 

چند مدتي است كه درجنگل ات راه نرفتم**اي اشكورجاي پاي من درخت راش روئيده است

 

اي اشكور اي اشكور دلم برايت تنگ شده است(2بار)

 

شهرت،نام و نشانت را همه مي دانند** غيرت مردمانت را همه مي گويند

 

اي اشكور چرا براي دوري تو **همه مرا عاشق شما مي دانند

 

اي اشكور اي اشكور دلم برايت تنگ شده است(2بار)

 

روزي كه برگشتم نگو كه دير است**دل من اسير محبت خاك شماست

 

مرا در آغوش بگير و حرفهايم را گوش كن*پيش دوستان مرا همراهي كن

اي اشكور اي اشكور دلم برايت تنگ شده است(2بار)

 

 

شوئيل يك از دهستانهاي زيباي سرزمين اشكور مي باشد. منبع شعر و ترجمه آن سايت دشتك اشكور

گرداوري و تنظيم اسماعيل اشكور كيايي م 1348 سپارده

 

 

 

 

 

 

 

 

شعري از آقاي اسفندياري سر كلابا بيخودي شامپو نزن

» شعری از آقای اسفندیاری
 
سر کلابا بیخودی شامپو نزن -----------[ موهات ريخته كچل شدي بيخودي سرتو شامپو نزن ]

تورتوره ناک، ماس پلا پو نزن------[ ديونه بازي در نيار و برنج و ماستو فوت نكن .غذاي سردو فوت نكن]

ایمسال اگر تی پرتقال پول نابا---------[ امسال اگر پرتغال باغتو به قيمت مناسب نفروختي ]

خانه بشی، وگوچیه چو نزن------------[ رفتي منزل بچه هايت را نزن .. منظور اونا كه گناهي ندارند]

بهار دکت هر دوته پا تول داکن ------- [وقتي فصل بهار شد دوتا پاهاتو تو گل فرو كن .. براي كشاورزي]

بسمل آقا صندوق من پول داکن-------[‍ وقتي زيارت امامزاده بسمل رفتي تو صندوق آقا پول بريز ]

شل بگیتی دنیا تره گل زنه-------------[ شل بگيري دنيا تو را گول مي زنه يعني زرنگ باش در كارهاي دنيا]

کول کولیه ترم هیته کول داکن------[ همه دارن همديگرو هول ميدن تو هم بيكار نمون هول بده تا عقب نيفتي]

....

شعر از آقاي اسفندياري ترجمه اسماعيل اشكور كيايي

 

گردآوري و ترجمه : اسماعيل اشكور كيايي م 1348 سپارده

 

 

 

 

 

 

بهروز هاشم پور بلتركي [شعر در وصف اشكور]

اي سرزمين مادري مهر تو در جان من است[از بهروز هاشمپور بلتركي -اشكور]
روستای بلترک یکی از روستاهای قدیمی و زیبا ییلاقات اشکورات شهرستان رودسر میباشد باشروع فصال گرما مردمان این روستا که اغلب ساکن شهرها و مناطق شهری شده اند از اواخر دومین ماه بهار کم کم به روستا نقل مکان کرده و تا شروع فصل سرما و دومین ماه پاییز در روستا میمانند.

شعر بهروز هاشم پور بلتركي از اشكور

 

ای سرزمین مادری مهر تو درجان من است

مهر تو ای اقلیم عشق بنیان ایمان من است

زیباترین رویای من ای سجده گاه مادرم

ای قبله گاه عاشقی در کوچه باغ باورم

دشت گل گل گاوزبان سجاده شیدایی ام

آوای آب چشمه ها موسیقی تنهایی ام

در دشت و گندم زارها جریان حس زندگی است

رقص علف با ضرب باد یعنی کسی دلتنگ نیست

درجنگل رویایی ات پیچیده آوای جنون

زیبایی ات ای سرزمین بادا بدور از چشم دون

زیبا کبوترهای دشت در آسمان پر می زنند

از بام کوه های بلند هر دره را سر می زنند

در سرزمین مادری سنگ و کلوخ بوسیدنی است

می بوسمش از راه دور کآنجا بهشتی دیدنی است

ای سرزمین مادری دشت تو چون سجاده ام

در پای کوه عشق تو من عاشقم ، ایستاده ام

در دره هات جولان مه بر قله هات آوای باد

کوه و در و دشت و برت ای سرزمین ، آباد باد

بهروز هاشم پور(بلترک)

 

تحقيق اسماعيل اشكور كيايي م 4831سپارده

منير صدرائي اشكوري شاعر غزل سراي اشكور

غزل سراي اشكور - مرحومه دكتر منير صدرائي اشكوري

منير صدرائى اشكورى در خانواده‌اى روحانى در رشت به دنيا آمد و پس از تحصيلات مقدماتى و متوسطه به دانشكدۀ پزشكى راه يافت و در بندر انزلى به طبابت مشغول شد. غزلهاى منير از لطف خاصى برخوردار است. شمع زندگى اين پزشك شاعر در بهار  ١٣۶۶  بر اثر حادثۀ رانندگى، خاموش شد.

***************

بخشى از شعر به من بتاب

به من بتاب كه بى‌آفتاب مى‌ميرم


گنه، گنه كه ز داغ ثواب مى‌ميرم


نگه به چشم من آويز و مست مستم كن


كه بى‌نگاه تو، بى‌آن شراب مى‌ميرم


ز هاى هاى دلم، آيۀ محبت خوان


بيا كه بى‌تو چو قوئى بر آب مى‌ميرم


به اشك غرقه‌ام و طاقت گريزم نيست


چو موج خسته به صد پيچ‌وتاب مى‌ميرم


دلم، سرم، جگرم، سينه‌ام ز حسرت سوخت


نه كافرم كه چنين با عذاب مى‌ميرم


نياز جان و دل، اى صبح راستين «منير»


به من بتاب كه بى‌آفتاب مى‌ميرم

 

منبع :

كتاب گيلان نوشته اصلان عرباني ص 618

 

 گردآوري و تحقيق اسماعيل اشكور كيايي م 1348  سپارده

 

 

 

 

 

 

 

 

محمدقلي صدر اشكوري شاعر سماموس

مرحوم  محمد قلي صدر اشكوري شاعر سماموس

 

 

محمد قلی صدر اشکوری به سال 1320 در خانواده ای روشنفکر چشم به جهان گشود. در این خانواده ادب و هنر، به ویژه خوشنویسی ارثی بود وسابقه ای دیرینه داشت، محمد نیز از میان هنرها به شعر و شاعری روی آورد و با برخورداری از مصاحبت مادر فرزانه اش که با زبان فرانسه آشنائی داشت و به زبان و فرهنگ فارسی عشق می ورزید، با آثار و احوال بزرگان شعر و ادب خارجی و ایرانی آشنا شد.وي در سن 74 سالگي دار فاني را وداع گفت.

اشعار و آثار وي عبارتند از :

تاریخ اشکور، جامعه دهقانی اشکور، چگونگی زایش ترانه «رعنا»، منظومه بلند «وَسّه»، منظومه بلند «قراقوش»، مابگیته اسالان (به گویش گیلکی گالشی اشکور)، ترانه های پلورو: سروده های شاعران گمنام اشکور.

*****************************************************

نمونه اشعار محمد قلی صدر اشکوری
قراقوش
تاره می، پیچه مسان، دره انه دل هی نیشه، هی ورسه، رادکهه

خو، پلا لمپوسه جی پو دکونه«کاک رو» دره ا، هما، دودکونه

آفتاو شانه سر، امّا، حلا«سوری» اسّا نه کوله جی

- دتاوه جوزمی بون پره تا

- جوره تله اتاره می، ای، پلاکل سوید پیچه

خوپلا یاله اویه والاگوداه افتاوه امرا ببه

- ورفه دوشاویا که گی، زرن گیسه

کاشه گول ساتن پیران بپوشه ووته ادسمال دبوسه

سانه توموّن دگوداه باد اونه لاکنه باپاتوکولی

- ودهه اهمبرا تاو

 

*****

گرمه پئیزه، حلا- سرده زومسّون نرسه

تازه رنگاگیته باغونه سره تورشه هسه شوه خرمن سره سر، صوبا کونه

- «آمار» ی کل «دوموسه»چپران و چکلانه سره جی

- فینیچه خو کوچ و کاچه «خوموسه»افتاوه،

وارونه،پیرانه گبه

«شاله ماری عروسه»

برگردان به فارسی شاهین

مه، مثل گربه ای توی دره هاهی می نشیند، هی برمی خیزد، راه می افتد

با لپ بزرگش، فوت می کنددره «کاکرود» را آکنده از دود می کند

خورشید غروب دم، امّا هنوزاز فراز بقعه «سوری»

می تابدپائین دست مزرعه جوتا

بالای صخره سنگی رامه، این گربه نر سفید و بزرگ

یال بلندش را آنجا افشانده با خورشید

آمیزه ای از برف و دوشاب به وجود آورده یا که گویی، زرین گیسو

پارچه ای از ساتن گل صورتی بر تن کرده دستمال بافتنی به سرش بسته

دامن چلوار سفید پوشیده باد با نوک پا او را می جنباند

و آرام تاب می دهد.

 

*****

اوایل پائیز است، هنوززمستان سرد فرانرسیده

تازه سیب ترش در میان باغها به رنگ نشسته شب را روی خرمن جا به صبح می رساند

- «دوموس» نر «آمار»از روی پرچینها و دیواره بناها

- جمع نکرده بار و بندیل خویش را «خوموسه»آفتاب است

باران است حرف پیرهاست

عروسی مادر شغال است.

 

وَسّهِ

وسّه

پالوان، چفته و تاش و توشه جی خوکوله ونده ا «شَرَم» خاله نهه ا

- کت دبوستا نره وردسه لنگه هکشه کونکا که ور

که بنه ا خومتوره ادسونه سرلماداه کرکره ماتاوه ک بون

که نخاسه ا عروسه حاله مسان نوقره ئی لمبره ناز و نوزه جی

«قبله ا داره» تو که اندا هکشه- تا «جه گا» که رجه ره

******

موموهه ا دسّک ور گه دتره اونه نامه چه نهی؟

پالوان، مونتظره موژدهِ یه دونه وچه دله جی قیّه کشه

- وَسّه، وَسَه پَس ایْ وَسّه، وَسَه

- هِسّه که دِ وَسّه دترنشنه نام «وَسَهّ»

- نازنینی لاکِه ک سر

 

برگردان شعر وسّه به فارسی بس است

پهلوان، عرقریزان و له له زنان کوله بار بزرگ سرشاخه های «شَرَم» را می گذارد

کنار قوچی پرواربنددست وپا را دراز می کند کنار سگ جوان گله

که پوزه اش را بر دستهایش گذاشته بودلمیده زیر نور پریده رنگ ماه

که مثل عروسی ناخشنوددامن نقره ای اش را با غمزه و عشوه

از حوالی بلندای «قبله دار» می کشد- به سوی قلّه «تاجگاه»

******

مامای محلی (قابله) می آید کنار دست انداز خانه می گوید: دختر است نام او را چه می گذاری؟

پهلوان، در انتظار مژده یک پسر ...از ته دل فریاد می کشد

- بس است، بس است ...بعد از این بس است، بس است

که دیگر دختر بس است نام «وَسّه»

می نشیند

روی دخترک نازنین!

ما بگیته اسالانه شعر
«ماتاوه»شانه سر، شوپره کان جورکاکه سر

پرکشن، ای سر، او سرماتاوه، بمورداه شو

زرته «لیارو» دو تا که دوته والا به دله سر

سبزه مو را چومه جی- بورمه کلانه گله سر،

بون بونی جوره پراسوسره وی وی داره بونه

که تکا داه اونه هنده یه وچه وهطوبون پره پا

وهیطوچوم کوتونه شود کهه اکه فترکه اونه سر

*********

ماتاوه، بمورداه شوزرچو- دیمه

تروچه مارمچه ابون، بورمه اگلو

زار زنه، زار:نام فکت

تورخان زداه رابدا تور

نوگذره دِ می خوسورنوگذره دِ می خوسور

برگردان به فارسی شعر سالهای خسوف

غروب دم، خفاشها، بالای اتاقهاپرواز می کنند ... اینجا، آنجا

مهتاب، شوی مُرده بافت دو گیسوی زرد «لیارو» ئی اش

پریشان شده روی سینه اش از چشم تیله شیشه ای سبزش

اشک می بارد بر خاک زیر چشمی، بالادست را می نگرد

زیر «وی دار» یال تپه راکه تکیه داده به آن، بازهم، پسری

و مدام، پائین دست را می پایدو بی صبرانه منتظر فرود آمدن شب است

که بر  سرش  بتازد

مهتاب، شوی مُرده زردچهره

تازه زائوزیر لب، بغض در گلو

مویه می کند، مویه:وَرْ افتاده نام

خان زاده دیوانه دیوانه افسار گسیخته

دست از سرم برنمی دارد دیگردست از سرم برنمی دارد دیگر

 

منبع اشعار  و مطالب بالا از كتاب گيلان نوشته ابراهيم اصلاح عرباني اخذ شده است .

شعري ديگر از مرحوم محمدقلي صدرايي اشكوري

دیو شب از تنگه لشکان گذشت
صخره سخت پرندان را شکست

قله بژم و کشایه را گشود
اره چاک و سررجه را سر بسود

لوسن و درگاه را ویرانه کرد
درسنه را بدتر از چاکانه کرد

روی زیدی گرد ناپاکی فشاند
کار ولنی را به سفاکی کشاند

تخت تنهیجان یان تاراج شد
همنوای ارکم وشاراج شد

رانشی تاب تواسان کش گرفت
از تف گرمش رزان اتش گرفت

بعدها هرکس که از وشکی گذشت
بر شیار چهره اش اشکی نشست

دشت چاکول عرصه های جنگ شد
گوهر پاک لیاسی سنگ شد

بوم شومی بر توکامجان دم گرفت
جان یاسور ودلیجان  غم گرفت

سفره ها خالی شد از شهد شراب
گیری و بلترک ماند و وهم اب

رزق وروزیهای مردم تنگ شد
جوردی با جیردی همسنگ شد

اسه رو  هم مثل ترپو تشنه ماند
بر  نرکی  زخم صدها دشنه ماند

چشمه سار  رودبارک خشک شد
بوی سرگین هم بهای مشک شد

خسته جانان کیارمش  از تبر
با شماری از مردم لیماگوور

توی غار سنگ بن پنهان شدند
یا به خوان کاسه کو مهمان شدند

تلکش و سی پوشت را مقهور کرد
چشم مینی خانی ات را کور کرد

راشه و شاپوشته ومادشت را
برگرفت انسان که گرمادشت را

پس به سختی قلعه لیما شکست
برفراز قله کشکی  نشست

زین مکان اهنگ سی جیران نمود
جیرکول وزورزمه ویران نمود

ز اشکور عزم زمین مویه کرد
چلمه رو همراه  نیلو مویه کرد

«محمد قلی صدر اشکوری» شاعر،نویسنده.ادیب وتاریخ نگار اشکوروادبیات فلکلور درخردادماه امسال بعلت عارضه قلبی در زادگاهش واقع در روستای «شوییل اشکور» درگذشت. در همانجا جلوی منزلش بخاکش سپردند. يادش گرامي باد .

 

تحقيق و گردآوري اسماعيل اشكور كيايي م 1348 سپارده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سيد كاظم سادات اشكوري

 

 اشعار زيبايي از  شاعر بزرگ ايران سيد کاظم سادات اشکوری

 

 

 

كاظم سادات اشكورى به سال  ١٣١٧  شمسى در نارنۀ اشكور (شرق گيلان) به دنيا آمد. شاعر، نويسنده، مترجم، محقق و گيلان‌شناس است. اشكورى، در همۀ زمينه‌هاى شعر، آثار بسيار دارد و بيشتر نوگراست. آثارى كه از او تاكنون منتشر شده است عبارتند از:

آن‌سوى چشم‌انداز (شعر) -از دم صبح (شعر) -با ماسه‌هاى ساحل (شعر) -چهارفصل (شعر) -از بركه‌ها به آينه (شعر) -در كنار جادۀ پائيز (شعر) -شبنم بر خاك (داستان كوتاه) -با اهل هنر (مقالات در شعر و شاعرى) -برگها مى‌ريزند (داستان) -افسانه‌هاى اشكور بالا (تحقيق) و چند كتاب ترجمۀ داستان.

 *************************************************************************

اشعار :

 

 

انتظـــــار

 

سبزاست درجوارِ چمن کشتزارِ من

 

 

از رنج و درد خویش شکایت نمی‌کنم

 

 

با رود می‌روم که در آیم به سبزه‌زار

 

 

با این همه سوار چه گویم، که مانده‌ام

 

 

وقتی که ماه می‌دمد از لای شاخه‌ها

 

 

 

با یـادِ تـک سـوارِ کولی، سرخیلِ عاشقـان

 

 

 

 

روزم خوش است و خوشتر از آن روزگارِ من

 

 

چون رنج و درد هست بسی در دیارِ من

 

 

زیرا که هست دیدنِ هر سبزه کارِ من

 

 

در پیچِ راه، منتظرِ تک سوارِ من

 

 

 

در کوی دوست می‌مانم، با یادِ یارِ من

 

 

 

زیـبــاتـریـن سـتــارة شـب‌هـای تـارِ مـن

 

 

آن بـه در انـتـظـار بـمـانـم، کـنــارِ راه

 

تـا لـحـظـة ســر آمـدنِ انـتـظــارِ مـن

خرداد 1386. تهران

 

 

 

 

 

**************************************************

 

کنون که زمزمة جویبار می‌آید


 

 

به راهِ رفته اگر می‌روم، از آن سبب است


 

نمی‌دهم دل خود را به بادهای خزان


 

به بی‌قراری خو کرده‌ام، به یاد رفیق


 

 

در این هوا به درختانِ باغ باید گفت


 

کنارِ پرچین، سرشاخه‌های خشکِ درخت

 

 

 

خبر رسید که از ره بهار می‌آید


 

 

که عصرگاهی از این راه یار می‌آید


 

که وقت رویش گل‌ها به کار می‌آید


 

رفیق اگر که بیاید، قرار می‌آید


 

نسیم خوش خبر از کوهسار

می‌آید


 

بـرای خاطـرِ یـاران بـه بـار مـی‌آیـد

 

صبـور بـاش، مشو نا امیـد، لحظة شـاد

 

از ایـن یـار نـشـد زان دیـار مـی‌آیـد

 

*************************************************

 

 

چهاردهمین دیدار

 

پریشان خاطر ودلگیر

فشانده گیسوان در باد

نشسته در پناه کاروان ابرها،

دریا

 

...

شب پاییز

در پس کوچه های سال های رفته

می راند

دل

از غم

می سراید

دیده

از دریا.

کنار کلبه

بید و باد

می خوانند.

 

«برف»

در باغچه

نگاه تو

خوابیده است

روی ستاره های کوچک تابستان

که مشت مشت آنها را

یک شب زدوده باد

از بام های نیلی بالا.

 

 

 

**********************************************************

 

«در ماهتاب اسفند»

 

شوقی شیار می زند

این کشتزار ِآیش را

در ماهتاب اسفند

یار صبور همسفر سال اضطراب

- در کشتزار مهتاب -

بذر ترانه می پاشد.

 

شب در سکوت می گذرد از پل

و نه پونه ی صحرایی

یک لحظه می نشیند

در ذهن جویبار

یاد شکوفه های شکفتن

- در باغ بامدادی -

بر شاخ و برگ برهنه.

گل در دهان خار.

 

«با چشم ها»

موجی دوباره

بر می خیزد

با گردباد شن

از رهروان فردا

تا کوچه های روشن و

هموار

راهی دراز در پیش است.

...

وقتی که باد

روبنده ی حریر بیابان را

بر می دارد

از روی تپه ها

در جست و جوی دیده ی بیدار است.

ای دوست!

با چشم های باز

سفر باید کرد

هرچند

موجی دوباره

برخیزد

با گردباد شن.

 

*********************************************************

 

غروب
غروب

كوهها، خاموش
به صداى آب،
گوش مى‌دادند.
* تير خورده (زَرَج ٩) روز، به آرامى،
بال‌وپر مى‌زد و جان مى‌داد.
* قلۀ آرنگ ١٠
لكه‌هاى خون را مى‌شست،
از دامن ابر.
* جنگلِ دامنۀ كوه،
هراسان بود.
غم جان دادن روز
خيل گنجشكان را
به تلاطم واداشت
* من
بوته‌اى بودم
روئيده به دشت!

شيراز

چشمى ز خشم پر
لم داده بر مخدۀ مخمل.
-من تشنه‌ام، ز كاسۀ چشمان
خونى بريز
جلاد!
تا اين پياله
-چونان لاله-
رنگى دوگانه يابد.
اين كيست مى‌خروشد
-بر كرسى‌ى حكومت شيراز-
از طعنۀ «عبيد» ؟
در خانۀ «امير مبارز»
ديگر
خنجر نمى‌نهند به حلقومى
زان شماست
زين‌پس
اسب و يراق و
جامۀ زربفت.
يك سبزه
با صراحى‌ى مى
رفت
-از پشت شيشه‌هاى رنگين-
در جامۀ بنفش.
كو آن شراب كهنه
كه-مى‌گفتيد-
مردافكن است؟
«حافظ» نشسته است
در ايوان
حافظ، حفاظ حافظه و ما
نيست
شطى‌ست
-از ترانه و غم-
سرشار
در كوچه‌هاى قديمى
بازار هل‌فروشان را
تعطيل كرده‌اند.
مهر  ١٣۵١ -شيراز

زرج – كبك و آرنگ : كوهي در بالا اشكور  مبنع ك گيلان ص600

 توضيح :نارنه، روستایی است از دهستان بالا اشكور توابع شهرستان رامسر استان مازندران

*************************************

 

 تحقيق و گردآوري اسماعيل اشكور كيايي م 1348 سپارده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

داستان عزيز و نگار [ قصه زندگي دو عاشق و معشوق كه ...] ]

 

 

 

داستان عزيز و نگار [ قصه زندگي دو عاشق ...]

 

 

 

 

توضيحاتي در مورد داستان عزيز و نگار

عزیز و نگار نیز چون باقی عاشقان، پس از طی مرحله عشق زمینی ـ چنانچه عارفان بر آن قائلند - به عشق آسمانی دست می‌یابند و جالب اینکه جز در عزیز و نگار چاپ شرکت نسبی کانون کتاب که در آن عاشق و معشوق به خیر و خوشی به هم می‌رسند و داستان به پایان می‌رسید، به قولي عاقبت به خير مي شوند و باهم زندگي مي كنند ولي در باقی روایت‌ها شاهد غرق شدن عزيز نگار  يا غیب شدنشان هستیم. در روایت  كه از آقاي كمالي دزفولي نقل شده  هر دو سنگ می‌شوند.

     مردم روستاهای منطقه اشكور ؛ طالقان ؛ رودبار ؛ الموت ؛ تنكابن  و غیره که با نسخه‌های دست‌نویس و روایت‌های سینه به سینه این عشقنامه آشنا بودند، به مرور به نسخه چاپی داستان عزیز و نگار دست یافتند.

        هر روستا کتابخوانی داشت که با خرید این کتاب مجلس آرای شب‌نشینی‌ها و جمع‌های خانوادگی شود. در عین حال، عزیزخوان‌ها و نگارخوان‌ها نیز بر رونق روزافزون این داستان افزودند. داستان آنها مثل داستانهاي هزار و يك شب در مجالس نقل مي شد .

         لازم به ذكر است  كه چرا عزيز و نگار چندين شهر در بر ميگيرد ؛ اينكه عزيز در مسير مسافرت از مسير طالقان و كوههاي تنكابن و الموت و اشكور بوده و در محل هاي گوناگون نگار را ملاقات مي كند و شعر هاي عاشقانه مي سرايد كه در اين نوشتان خواهد آمد .

       شعر هاي زندگاني عزيز و نگار آنقد دلنشين است كه هنوز پیرمردان و پیرزنان روستاهاي طالقان و الموت و ا شكور  در زمان‌های مختلف و به مناسبت‌های گوناگون، به زمزمه اشعار این داستان می‌پردازند.[ طالقان ؛ الموت و اشكور در يك رشته كوه قرار داشته و بهم متصلند ]

                        نويسنده اين متن : اسماعيل اشكور كيايي

******************************************************
 
داستان زندگي عزيز و نگار  در بين اهالي  اشكور و رحيم آباد


       افسانه عزیز و نگار از افسانه های کهن در منطقه رحیم آباد و اشکورات می باشد . خلاصه این داستان از زبان مردم اشکور و دیلمان چنین است : عزیز و نگار در مکتب خانه دهستان خود زمانی را به آموختن می پرداختند و آشنایی آنها در چنین مکانی به عشق و دلدادگی انجامید .

      اما عزیز که تهیدست و زحمتکش بود ناگزیر برای یافتن کار مانند همه جوانان و مردان طالقان راهی گیلان شود و به اشکور رحیم آباد بیاید . در این سالهاست که مردی ثروتمند که از خویشاوندان نگار بود و در الموت می زیست از نگار خواستگاری می کند اما نگار این ازدواج را به شرایطی موکول می نماید که اولاً همسرش باید مردی ادیب و شعر شناس باشد و دیگر اینکه باید در مسابقات کشتی گیله مردی شرکت کرده و پشت حریفان را به خاک بمالد
        نگار در این پیشنهاد به وصیت پدرش که گفته بود همسر مردی باش که تن و اندیشه اش نیرومند و سالم باشد ، عمل کرد . بعلاوه نگار نیز عاشق عزیز شده بود و می دانست که این ویژگی ها در او وجود دارد  . از این پس حوادث داستان به دربدریها و ناکامی ها و سختی فراوان یاد می گردد .  عزیز و نگار می کوشند که در برابر همه آنها ایستادگی کنند . داستان پیش می رود تا جائی که مادر عزیز که در داستان نماینده فرهنگ حاکم بر جامعه است ، وارد داستان می شود .

       او که به شکست تدریجی خود واقف است نمی خواهد نگار را فاتح ببیند و عزیز نیز در این کشمکش حیران است . به هرحال مادرعزیزبرای آن که بتواند نگار را که نماینده فرهنگ وتفکردیگریست از صحنه بدر کند به عزیز که پرورده خود اوست واینک سرگردان باقی مانده است می گوید: پسرم یکی از مادونفر باید از خانه بیرون برویم یانگار یامن ... این رابدان که اجازه نمی دهم دختر بهاء الدین   (نگار) تورا از من بگیرد . عزیز و نگار تصمیم می گیرند با پیر خردمند دهستان مشورت نموده وچاره اندیشی کنند . به خانه پیرمرد آمدند ، که دارای یک اطاق و درهای مختلف بود . پیرمرد تنها و ساکت نشسته بود .

          عزیز ماجرای خود را با او در میان گذاشت . پیرمرد ضمن گوش دادن به حرف هایش بر روی پرده بلندی تصویری را زنده می کرد . وقتی سخن عزیز به پایان رسید ، پیرمرد از عزیز خواست که به تصویر روی پرده دقت کند ، متوجه شد که آنچه بر پرده نقش بسته تصویر خود اوست . عزیز به کنار تصویر رسید و آنرا سایه روشنی از دو انسان دیگر دید . یکی مادرش و دیگری نگار بود . به عقب رفت ، تصویر خود را واضح تر دید و سپس نزدیک شد و این بار سایه مادر را تاریک تر و چهره نگار را روشن تر دید . به پیرمرد گفت تصویر از آن توست . آنرا برگیر . عزیز تصویر را  گرفت و پاره نمود . سایه روشن تصویر مادر را دور ریخت . پیرمرد گفت از این لحظه برای تو خواستن و دوست داشتن ، یکی خواهد بود . امروز با کنار گذاشتن مادر خود انتخاب خود را کامل نمودی . بروید به پاکی آب و به روشنی نور و در حرکت رود ها به دریا بپیوندید .

       آنها از خانه پیرمرد بیرون آمدند و در چشم انداز خود سبزه زار هموار و زیبایی را مشاهده کردند . عزیز احساس کرد که همه چیز برایش معنای تازه پیدا کرد . زیبایی و حقیقت را در همه آنها می دید و سرانجام در سپیده دم روز بعد به کنار رودخانه ای رسیدند که پلورود ( بزرگترین رودخانه منطقه دیلمان ، طالقان و اشکور )  نام داشت و ناپدید شدند . امروز آن رودخانه که تا آن زمان آرام و خاموش بود ، با هیاهوی امواج خویش سرود زندگی جاویدان آن دو دلداده را می خواند . در روایتی دیگر پیکر آن دو دلداده در کناره چشمه ارمرود به صورت سنگی در آمد که زیارت گاه مردم آن سامان است . ( تشابه با داستان عروس و داماد ) بطور قطع و یقین نمی توان گفت که داستان مربوط به چه دوره ای است . اما رگه هایی از اندیشه های اسماعیلیان دیده می شود .


*************************************************************


داستان عزيز و نگار نوشته يوسف عليخاني  [تلخيص سعيد موحدي]


          دو برادر هشتاد ساله در روستاي آردکانِ طالقان، فرزند ندارند. درويشي مي‌آيد و براي بچه‌دار شدن آن‌ها، به هر کدام سيبي مي‌دهد و نام و جنسيت بچه‌ها را مشخص مي‌کند (عزيز و نگار). زنان دو برادر همان شب باردار مي‌شوند و در يک روز نيز زايمان مي‌کنند. بچه‌‌‌ها بسيار زيبا هستند.

        عزيز و نگار به مکتب مي‌روند و عاشق يکديگر مي‌شوند. پدر نگار مي‌ميرد. عزيز و نگار به قرآن، قسم وفاداري مي‌خورند و عهد و پيمان مي‌بندند. مادر نگار پنهاني براي خواهرزاده‌اش کل احمد که در روستاي بالاروچ الموت است، پيغام مي‌فرستد براي عروسي با نگار بيايد. عزيز براي خريد عروسي به قزوين مي‌رود. کل احمد مي‌آيد و نگار را عقد مي‌کند. عزيز بر مي‌گردد.

       موقع حرکت، نگار به عزيز مي‌فهماند که به زور او را شوهر داده‌اند. عزيز عده‌اي از جوانان آبادي را با خود همراه مي‌کند تا نگار را به زور برگردانند. کدخداي يکي از دهاتِ بين راه، جوانان را منصرف مي‌کند و بر مي‌گرداند. عزيز به خانه‌اي مي‌رود و باعث شکستن قليان‌شان مي‌شود و شعري مي‌گويد. نگار در روستاي سوهان، سرمشق گل‌دوزي به دختران آن‌جا مي‌دهد. دختري در سوهان خاطرخواه عزيز است و عزيز، شعري براي او مي‌خواند. همراهان کل احمد تصميم مي‌گيرند عزيز را بکشند. نگار خبردار مي‌شود و به عزيز پيغام مي‌دهد. عزيز روي گردنه مي‌ماند و در آن‌جا به ملّا حسنِ کرکندي بر مي‌خورد. آن دو از ياران‌شان تعريف مي‌کنند و عزيز با شعر، ملا حسن را خفت مي‌دهد. ملا حسن به منزلش مي‌آيد و بلافاصله به بالاروچ مي‌رود و دعانويسي مي‌کند.

       نگار از او دعا مي‌خواهد، اما ملا حسن شعري به او مي‌دهد تا با نگار طرح دوستي بريزد. نگار جواب محکمي به ملاحسن مي‌دهد ملا حسن از بالاروچ مي‌رود. و ماجرا را به عزيز مي‌گويد و او را به منزل خود دعوت مي‌کند. در روستاي گلينک، دخترها به ملا مي‌خندند و عزيز هجوي براي‌شان مي‌خواند که موجب فرار آن‌ها مي‌شود. در روستاي نويز، عزيز سيبي مي‌چيند و در جوابِ بدگويي پيرزنِ صاحبِ باغ، براي اوهجوي مي‌ سرايد. پيرزن با شناختن عزيز، از او عذر مي‌خواهد و يک دامن سيب به او مي‌دهد. نزديک روستاي کرکبود، چند زن به ملا حسن مي‌خندند و عزيز آنان را نيز هجو مي‌کند. ملا حسن جلوتر مي‌رود و به نامزد و خواهرش مي‌گويد که خود را آماده کنند. عزيز وارد خانه‌ي آن‌ها مي‌شود و با شعري به آن دو مي‌فهماند که به پاي نگارنمي‌رسند.

        ملا حسن ، عزيز را به عروسي برادرش مي‌برد و در آن‌جا، عزيز را پايين مجلس مي‌نشانند. عزيز هجوي مي‌گويد و مردم، او را مي‌شناسند وعذرخواهي مي‌کنند. عزيز به طرف بالاروچ حرکت مي‌کند. کل احمد و نگار مشغول دروي جوي کوهي هستند.

         عزيز شعري براي نگار مي‌گويد و او کار را رها مي‌کند و به خانه مي‌رود. عزيز، پشتِ درِ خانه کل احمد بار مي‌اندازد. نگار پيغام مي‌فرستد که به سرِ خرمن برود. عزيز در سرِ خرمن هر چه منتظر مي‌شود، نگار نمي‌آيد. برايش پيغام مي‌فرستد. نگار جواب مي‌دهد که مي‌آيد. نگار به بهانه‌ي غذا بردن براي کل احمد، از خاله‌اش اجازه مي‌گيرد و از خانه خارج مي‌شود. نگار سري به کل احمد مي‌زند و سپس نزد عزيز مي‌رود. آن‌ها غذا مي‌خورند و مي‌خوابند.

       هوا ابري مي‌شود و نگار نگران است لباس‌هايش خيس شود و لو برود عزيز شعري مي‌خواند و هوا صاف مي‌شود. خروس‌خوان مي‌شود و نگار مي‌خواهد برود تا کسي او را نبيند. عزيز شعري مي‌خواند و خروس‌ها ديگر نمي‌خوانند هوا روشن مي‌شود و احتمال مي‌رود، مردم آن‌ها را ببينند عزيز شعر ديگري مي‌خواند وهوا دوباره تاريک مي‌شود.

       آن‌ها از هم جدا مي‌شوند و قرار مي‌گذارند اولِ بهار، عزيز براي خريدن برنج از گيلان بيايد و نگار را ببرد. عزيز به طالقان بر مي‌گردد و شروع به ساختن قصري مي‌کند تا بتواند از بالاي آن، بالاروچ را ببيند. پيرمردان آبادي مي‌ترسند قصر خراب شود و روستا را نابود کند. آن‌ها براي عزيز شعري مي‌گويند که برود قله‌ي کوه. عزيز به قله مي‌رود و در ميان برف‌ها مريض مي‌شود و به کمک قاطرش به آردکان بر مي‌گردد.  

        دکتر تشخيص مي‌دهد که عزيز، دردِ عشق دارد. نامه‌اي دروغين به نگار مي‌نويسند که مادرت مريض است و کل احمد به او اجازه رفتن مي‌دهد. نگار نزدِ عزيز مي‌آيد و او خوب مي‌شود. نگار تمامي زمستان را پيش عزيز مي‌ماند و کسي به مادرش نمي‌گويد که دخترت برگشته است. کل احمد در بهار به طالقان مي‌آيد تا از سرنوشت نگار و مادر او باخبر شود.

        کل احمد به خانه‌ي خاله‌اش مي‌رود و او مي‌گويد از نگار خبري ندارد. کل احمد به خانه‌ي عزيز مي‌رود و نگار را با خود مي‌برد. عزيز با چند نفر براي آوردن برنج به گيلان مي‌رود. در روستاي مَران، جان بانو جلوي آن‌ها را مي‌گيرد و از عزيز مي‌خواهد با او مباحثه‌ي شعري کند.

       عزيز مدحي براي او مي‌گويد و جان بانو موقتا آن‌ها را رها مي‌کند تا زمانِ برگشتن. آن‌ها به گيلان مي‌رسند و عزيز از اين‌که زنان همه‌ي کارها را انجام مي‌دهند متعجب مي‌شود و هجوي در رسم کارِ گيلاني‌ها مي‌گويد. زنان به خيال اين‌که آن‌ها دوره گرد هستند، نزد آن‌ها مي‌آيند. عزيز ناراحت مي‌شود و هجوي براي‌شان مي‌گويد. دختري به نام بانو، شعري مي‌گويد و عزيز جوابش را مي‌دهد.

      زنان خوش‌شان مي‌آيد و به آن‌ها برنجِ مجاني مي‌دهند و تمام بارشان را پر مي‌کنند. عزيز به خانه‌ي پدرِ بانو مي‌رود که کدخدا است، بانو عاشق عزيز مي‌شود و از او مي‌خواهد با هم فرار کنند. عزيز براي اين‌که موقتا او را ساکت کند، قبول مي‌کند. شبانه قاطرها را بار مي‌کنند و مي‌روند. بانو مي‌فهمد و تا مسافتي دنبال آن‌ها مي‌رود و سپس بر مي‌گردد.

       آن‌ها مخفيانه از مران رد مي‌شوند. آ‌ن‌گاه عزيز هجوي مي‌نويسد و براي جان بانو مي‌فرستد. عزيز، کل احمد را مي‌بيند که مي‌خواهد به گيلان برود. به همراهانش مي‌گويد به او بگويند عزيز مرده است. کل احمد خوشحال مي‌شود و سوغاتي‌هايش را به آن‌ها مي‌دهد. کل احمد بر روي قبري که فکر مي‌کند قبر عزيز است، مي‌گريد. صاحبان قبر، کتک مفصلي به او مي‌زنند. عزيز به همراهانش مي‌گويد حرکت کنيم، اما آن‌ها بخاطر خوردن غذا امتناع مي‌کنند.

        عزيز شعري براي قاطرش مي‌خواند و حيوان مي‌خوابد و عزيز بارش را مي‌بندد. همراهانش خجالت مي‌کشند وحرکت مي‌کنند. عزيز از چهار فرسخي، نگار را بر روي پشت بام تشخيص مي‌دهد. راهش را جدا مي‌کند و با مقداري برنج و يک ماهي، روانه بالاروچ مي‌شود. عزيز، نگار را موقع آب آوردن مي‌بيند. عزيز به درِ خانه‌ي کل احمد مي‌رود و مي‌گويد دوست اوست.

        مادرِ کورِ کل احمد مي‌گويد شايد عزيز باشد. نگار مي‌گويد عزيز مرده است و مادر کل احمد اجازه مي‌دهد عزيز در حياط بماند. عزيز، برنج و ماهي را به نگار مي‌دهد تا شام بپزد. مادر کل احمد با فهميدن اين موضوع ، اجازه مي‌دهد او داخل خانه شود. چند دختر به منزل کل احمد مي‌آيند و از شباهت عزيز و نگار متعجب مي‌شوند. نگار به آن‌ها مي‌گويد نسبتي با هم ندارند.

        دخترها درخواستِ خواندنِ « عزيز و نگار» را مي‌کنند. پيرزن مخالفت مي‌کند و در اثر اصرار دخترها، مجبور به موافقت مي‌شود. عزيز شروع به خواندن مي‌کند. پيرزن چندين بار ناراحت مي‌شود و مي‌گويد نخوان. هر بار، دخترها پيرزن را کتک مي‌زنند و مي‌گويند بخوان. نگار، جواب يکي از شعرها را مي‌دهد. پيرزن عصباني مي‌شود و دخترها را با چوب از خانه بيرون مي‌کند.

        عزيز به دخترها مي‌گويد که براي خوابيدن به مسجد مي‌رود. نگار به عزيز مي‌گويد که بعد از خوابيدن خاله‌اش، نزد او مي‌آيد. پيرزن، پاي نگار را با ريسمان به پاي خودش مي‌بندد و مي‌خوابد. عزيز، پاي نگار را باز مي‌کند و يک کندو به جاي آن مي‌بندد. عزيز، نگار را سوار قاطرش مي‌کند و به طالقان مي‌فرستد. صبح مي‌شود و پيرزن لگدي به کندو مي‌زند و زنبورها نيشش مي‌زنند. عزيز هم مي‌گويد عروس تو، قاطر مرا دزديده است .

       نزد حاکمِ شرع مي‌روند و او مي‌گويد به ردّ قاطر برويد و هر کس مال خود را بگيرد. دنبال قاطر مي‌روند و عزيز، پيرزن را در گودالي مي‌اندازد و هجوي هم برايش مي‌خواند. کل احمد در راه برگشت به دسته‌اي مطرب بر مي‌خورد و از آن‌ها مي‌خواهد که براي عروسي‌اش بيايند. مطرب‌ها که ماجرا را مي‌دانستند، از کل احمد دست‌خط مي‌گيرند که اگر عروسي برگزار نشد، يک بارِ برنج و يک گاو از او بگيرند. به نزديکي بالاروچ که مي‌رسند، کل احمد دستورِ ساز زدن مي‌دهد.

        مادر کل احمد، بر سر خودش مي‌کوبد و به سمت آن‌ها مي‌رود. کل احمد فکر ‌مي‌کند مادرش مي‌رقصد. مادرش، واقعه را براي او تعريف مي‌کند. مطرب‌ها گاو را مي‌برند و برنج را به خواهش مردم، مي‌گذارند. کل احمد به طالقان مي‌آيد و از عزيز شکايت مي‌کند. حاکم، دو مامور به همراه او براي آوردن عزيز مي‌فرستد. کل احمد به خانه‌ي خاله‌اش مي‌رود.

        عزيز بدون اين‌که خود را معرفي کند، ژاندارم‌ها را به خانه‌اش دعوت مي‌کند. عزيز به آن‌ها ناهار و پول مي‌دهد و ماجرا را تعريف مي‌کند. مامورها هم به حاکم مي‌گويند نگار در حقيقت متعلق به عزيز است. حاکم طالقان، عزيز و نگار و کل احمد را نزد حاکم الموت که برادر بزرگترش است، مي فرستد. حاکم مي‌گويد هر کس شعر خوبي گفت، نگار مال اوست.

        کل احمد شعر مزخرفي مي‌گويد و حاکم عصباني مي‌شود. عزيز شعر خوبي مي‌گويد و حاکم خوشش مي‌آيد. حاکم مهلت ديگري به کل احمد مي‌دهد و از او مي‌خواهد تا نگار را از بينِ چند زنِ پوشيده شده با چادر ، تشخيص دهد. کل احمد سه بار اشتباه تشخيص مي‌دهد و عزيز در مرتبه‌ي اول، نگار را مي‌شناسد.

        نگار را به عزيز مي‌دهند و همان‌جا، برايشان هفت شبانه روز عروسي مي‌گيرند. کل احمد به کرکبود مي‌رود و خواهر ملا حسن را به زني مي‌گيرد. عزيز و نگار به آردکان بر مي گردند و به خوشي زندگي مي‌کنند . مدت دوري آن‌ها از يکديگر، دو سال بوده است. پايان

 

********************************

زبان و ادبيات محلي روستاي سوهان اشعار و داستان عزيز و نگار



نگار خواني
داستان عزير و نگار

نگار خواني در روستاي سوهان، مشابه ساير روستاهاي طالقان در گذشته و حتي تاکنون رواج خاصي داشته و دارد. نگار خواني، داستان حکايت دلدادگي و دلبستگي عزيز و نگار طالقاني است که متولد روستاي اردکان پائين طالقان مي باشند

به جرئت ميتوان گفت که تمامي اهالي قديمي، حداقل چند دو بيتي از دو بيتي هاي اين داستان معروف را حفظ هستند و چه بسا در مجالس و شب نشيني هاي سخت زمستان طالقان، چندين بار آنرا از زبان بزرگان و نگارخوان هاي معروف، شنيده باشند

به نظر مي رسد، عواملي مثل، شيوه مناسب ترکيب نثر و نظم در داستان، که اصل قصه به زبان محلي بسيار ساده بيان ميشود و چون توسط داستان گو، قابليت حذف و ويرايش مکرر را خواهد داشت، در نتيجه تکراري نخواهد بود و در طول داستان، دو بيتي هاي مناسب به فراخور مجلس، خوانده ميشود. اينکه موضوع اصلي داستان، حکايت عشق و دلدادگي ساده و بي آلايش دو جوان هم ولايتي است، که اساس آن، در فطرت تمامي انسانها، مشترک است. اينکه ساير حواشي داستان، در تطابق با وضعيت روزمره مردم زمان خود بوده است، و لکن توسط گويندگان محلي، مطالب جذاب ديگري به آن اضافه شده است و ... از جهات محبوبيت اين داستان در بين مردم مي باشد

هم چنين چون روستاي سوهان، در مسير راه مالروي اصلي، بين منطقه پائين طالقان و الموت و شمال کشور (ارتفاعات سه هزار تنکابن) مي باشد، بخشي از داستان و در زمان حرکت نگار به بالاروچ الموت و قسمتي از حوادث در محل هائي رخ داده که اسامي قديمي آنها، هنوز نيز در روستاي سوهان رواج دارد، لذا نوعي علاقه بيشتر به اين داستان را، در اين منطقه، باعث شده است

جهت آشنائي با شيوه نثر و اشعار مورد استفاده، بخشي از داستان که مربوط به زمان رسيدن نگار به روستاي سوهان و حرکت بعدي به منطقه دانه خاني و ماله خاني است، تقديم مي گردد

********************************* *********************************



عزير و نگار، پسرعمو و دختر عمو هستند. از بچگي توسط پدرانشان براي يکديگر نشان شده اند. بعد از مرگ پدر، آنها تصميم به ازدواج با يکديگر مي گيرند. عزير براي تهيه مقدمات به قزوين مي رود. مادر نگار توطئه کرده و از خواهر زاده اش کل احمد، ساکن روستاي بالاروچ الموت مي خواهد که براي ازدواج با نگار پيش آنها برود. وي بدون رضايت دختر، نگار را به عقد کل احمد در مي آورد. عزيز از ماجرا مطلع شده و و کل احمد عروس خود را به الموت مي برد و عزيز به دنبال آنها، ماجرا هاي اصلي داستان عزير و نگار مي باشد


 

 

توت دار دره میانراه روستای سوهان

  وقتي نگار وارد روستاي سوهان شد دخترهاي محل خبر دار شدند و از او يک سري مشق براي گلدوزي خواستند. نگار در زير درخت توت (واقع در ميان راه) با قلم براي آنها، سرمشق ميکشيد که عزيز از دور آنها را ديد و اين شعر را گفت

نگار جانم نشسته زير توت دار
قلم انگشتکانش مي کنه کار

قلم انگشتکانت نقره گيرم
سرزانو نهاده نقش تمام کار


 

سپس کل احمد کاروان را حرکت داد تا از روستاي سوهان به سمت بالاروچ حرکت شود. آنگاه عزيز اين شعر را گفت

نگارم کوچ کرده کوچ کرده
پشت بر سوهان رو به بالاروچ کرده

برادر شاطر و داماد جلودار
عزيز بيچاره را مفلوج کرده


 


 

 

 

منظره عمومی روستای سوهان به سمت کله سنگ و دانه خانی و الموت

 


دره دانه خانی، محل استراحت مسافران کوهستانی
  در سوهان دختري به اسم بانو که دلباخته عزيز بود، با او ملاقات کرد. ولي متوجه شد که عزيز واقعا عاشق نگار (اردکاني) است و به شخص ديگري دلبستگي ندارد. سپس در زماني که آنها به کوهستان دانه خاني رسيدند، عزيز اين شعر را گفت

مسلمانان رسيدم دانه خاني
يادم آمد آن بانوي سوهاني

الهي بانوجان تو درنماني
مرا رسوا کرد اين اردکاني


 

بعدا حرکت کردند تا به کوه الهوچال (محل نگهداري گله هاي گوسفند روستاي سوهان) رسيدند. يکدسته چهار ودار (گوسفند دار) از آن طرف مي آمدند. عزيز تا اينها را ديد ياد قاطرش، سمند، افتاد و اين شعر را گفت
کوه بکوه مي روم تنگه بتنگه
الهوچال ورور خداي زنگه
چهارواداران شما لنگر برانيد
دل يار من از فولاد و سنگه
 


منطقه کوهستانی الهو چال سوهان

 

    سپس از الهو چال به دره مال خاني رفتند، دره مال خاني آخرين منطقه طالقان است و بعد از آن، به الموت مي روند. چشمه و آب جاري دره خشک شده بود. نگار که روي سنگي نشسته بود، از خدا تقاضاي آب کرد و چشمه اي در آنجا پيدا شد. نگار چشمه هم چنان در دره مال خاني، براي کوه نوردان و گله داران، قابل استفاده است

 

کل احمد با رفيقانش ديدند عزيز هم چنان به دنبال آنها مي آيد. تصميم گرفتند اگر عزيز از کوه طالقان رد شد، عزيز را بکشند. نگار که صحبت هاي آنها را شنيد، زير سنگي که روي آن نشسته بود، نامه اي گذاشت و از عزيز خواست که دنبال آنها نيايد. وقتي عزيز به مال خاني رسيد، سنگي که نگار روي آن نشسته بود، پيدا کرد و روي آن نشست. متوجه شد که زير سنگ، نامه است. سنگ را بلند کرد و نامه نگار را خواند که نوشته بود

عزيز طالفان بر گرد و بر گرد
يار شيرين زبان برگرد و برگرد

ازاين بالا نيا کشته شوي تو
هزارن حيف جوان بر گرد و برگرد
   

 

 


منطقه کوهستانی ماله خانی، به سمت قله کوه خاس و الموت
  عزيز نامه را خواند و در جواب گفت

نگار نازنينم آردکاني
سنگ سامان نيابي ماله خواني

دلم نايد که نفريت کنم من
کوچکه روزگار و پويه بماني

 

شعر عزيز نگار:

عزیـــــز طالقان برگرد و بــــــرگرد

تو یار شیرین زبان برگرد و برگرد

نگار نازنیـــــن چادر شبرنگ داره

دو پا را بر سر یـــــک سنگ داره

نگار نازنینُـــــــــــــم جِو می چینه

بلو ر سینـــــــــکان دوجال دِچینه

هر کـــی بِکاشتی قهبش دچینه

- ایجه نِیشتیُم قَلَی گردن دیاره

خانه عمه جــان نقــــش و نگاره

خانه عمــــــه جان قنــد اِشکنانه

خانه عمه جـــان شیرنی خورانه

- درختان سایـــه دارِن ما نُداریم

جوانـــــان نــامزه دارِن ما نُداریم

 

 

 

 

 

تحقيق و گردآوري اسماعيل اشكور كيايي م 1348 سپارده

منابع :

- شنيدهاي حقير و تحقيقات ميداني از مردم

- سايتhttp://ashkevar.persianblogir./خانم پريدخت

- سايت  http://www.zeinali.ir/negar.htm....

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

رعنا دختر افسانه هاي اشكور- افسانه نه بلكه واقعيتي ... [ لشكان ]

 

رعنا دختر افسانه هاي اشكور لشكان [ البته افسانه اي واقعي كه كهنسالان ما انرا بياد دارند]

 

 

 

  در اينجا به داستان دختري به نام رعنا مي پردازيم كه اين روز ها اسم و رسم او جهاني شده است . آهنگ هاي محلي گيلكي و قصه هاي مادران از اين دختر اشكوري كم نيست . رعنا دختري كه لشكان [ لزر] زندگي مي كرد اما قصه زندگي وي در همه نقاط ايران بر سر زبان ها جاري هست .

براي معرفي رعنا  دو كتاب به چاپ رسيده است بنام هاي چگونگي زاده شدن رعنا – كتاب رعنا [ رعنه ]

 

كتاب اول: كتاب  چگونگي زاده شدن ترانه ی رعنا كه توسط آقاي محمد قلی صدر اشکوری  نوشته شده و انتشارات درخت بلورین   در سال 1390 شمسي آنرا به چاپ رساند است . همان گونه که از عنوان آن پیداست این کتاب به چگونگی شیوع ترانه ی رعنا می پردازد . همچنین ترانه ی رعنا به روایت افراد و نواحی مختلف را بیان میکند . ۱۷ بند ترانه ی رعنا و  نت موسیقی ترانه ی رعنا در این کتاب موجود است.

 

 كتاب ديگر هم بنام رعنه يا رعنا توسط اقاي مسعود صوفي نژاد نوشته شده و انتشارات سيب سبز در سال  1380 آنرا به چاب رسانده است . داستان دختري به رعنا [ رعنه ] از اشكورات را روايت مي كند كه در منطقه ی اشکور به زیبایی مشهور بود و خواستگاران  زیادی داشت و عشق او به سرگالش هادی باعث بروز اختلافاتی بین کدخدای محل و هادی شد که در نهایت به قتل هادی انجامید . در انتهای کتاب قسمت هایی از شعر رعنا نیز آورده شده است

 

داستان شيرين رعنا  ‍[زندگي رعنا در لزر لشكان اشكور]

 

 

 [[ رعنا در زمان ميرزاكوچك خان زندگي مي كرد و اين محل يعني لزر محل زندگي وي بود. لزر در منطقه لشكان و در همسايگي روستاي سپارده روستاي من مي باشد ]]

 

رعنا از ترانه های فولکور گیلان به شمار می رود. در خصوص داستان رعنا روایت های مختلفی وجود دارد و حتی در خصوص شعر رعنا نیز نسخه های متفاوتی مشاهده شده است که گاها در نحوه بیان متفاوت می باشد. اما آنچه که بیشتر است.
داستان رعنا به سال های قیام میرزا کوچک خان جنگلی بر می گردد و روایت است که رعنا توسط کرد آقا جان (از عیاران زمان خود) از روستایش دزدیده می شود اما بعد رعنا با او ازدواج می کند یک سال بعد کرد آقا جان در درگیری زخمی و سپس در اثر پرت شدن با اسبش به دره ای در جایی به نام كلرود [پلرود ]از بین می رود و رعنا که خود را روسیاه می بیند از برگشتن به روستا احراز می کند این شعر توسط عاشق او سروده می شود.
هر چند نمی توان صحت و سقم روایت یا جزییات را به قطعیت مشخص کرد اما شعر خود اطلاعاتی از قبیل ازدواج رعنا با کرد آقا جان و اینکه سراینده شعر را از زبان پسر دایی او می سراید (خواه در واقعیت هم چنین بوده باشد) و همچنین عدم پذیرش رعنا در جامعه آنروز قابل استنباط است. برگردان شعر نیز آورده شده است.
یک روایت دیگر از داستان رعنا :
رعنا دختری گیلک و بسیار زیبا بود که در شرق گیلان زندگی می کرد و کردآقاجان عاشقش میشه و با هم فرار میکنند. کردآقاجان عیار بود و از اربابان و ثروتمندان می دزدید و به فقرا کمک می کرد و اربابان هم همیشه دنبالش بودند تا دستگیرش کنند که البته با یاران زیادی که داشت این کار مشکل بود. تا اینکه بالاخره در درگیری ها کشته میشه.

 

اما اصل داستان :

 

        روایت می کنند سرگالشی به نام هادی در منطقه اشکورات بود که در فصل زمستان براحتی راه های کوهستانی صعب العبور اشکور را در سرمای شدید و طاقت فرسای آن پشت سر می گذاشت و در گیلان در زمینی که ملک اربابی بود سکونت داشت .

          کار اصلی وی دامداری بود . در ییلاق(اشکور) در مرتعی زیبا به نام لزر که در تصرف و مالکیت شخصی به نام مختار خان بود سکونت داشت ، همراه دام ها و کارگران ییلاق-قشلاق می کرد . مرتع لزر در روستای لشکان اشکور در کنار رودخانه پلورود واقع شده است .   لشکان کدخدايي به نام کربلايي عاشور داشت و اين کدخدا فرزندي پسر به نام نوروز داشت که رعنا شخصيت اصلي داستان همسر وي بوده است .

          سرگالش هادي در منزل کربلايي عاشور در هنگام کوچ تابستانه استراحت مي کند . زيبايي رعنا که زبانزد خاص و عام بود و در منطقه تاکنون کسي به زيبايي او ديده نشده بود از معروفيت خاصي برخوردار بود . ماهي بود تابان و خورشيدي بود فروزان . تمامي حرکات و رفت و آمد هاي او و ديگران مورد توجه مردم بود و از طرفي حضور مداوم سرگالش هادي به خانه پدر رعناباعث ايجاد ظن جديدي مبني بر عاشقي سرگالش هادي و رعنا شد و سر انجام کربلايي عاشور و اقوام او سرگالش هادي را مورد ضرب و شتم شديد قرار دادند . ارباب سرگالش هادي از او مي خواهد که نگران نباشد ، انتقام وي را از آنها مي گيرد .

           بعد از 40 روز استراحت و مداوا در منزل ارباب به گيلان عزيمت مي کند و در آنجا با کرد آقاجان آشنا مي شود . سرگالش هادي به اتفاق کرد آقاجان و چند تن ديگر به روستاي کلورود اشکور مي روند . و در کلورود با دو نفر به نام سلطان علي و علي آقا هم پيمان شده که انتقام سرگالش هادي را از کربلايي عاشور و اقوامش بگيرند .
          کردآقاجان گندم ها و علوفه هاي اهالي لشکان را به آتش مي کشد و سپس در غاري مخفي مي شود . کربلايي عاشور که خود را عاجز از مبارزه با کردآقاجان و دار و دسته اش مي بيند با همشتي اربابان معروف به قواي دولتي نامه مي نويسد و خواستار دستگيري کرد آقاجان ميشود . نائب علي خان به همراه قزاق ها به رحيم آباد آمده و منطقه را قرق مي کند . نائب علي خان با 150 نفر مجهز به سلاح سرد و گرم در روستايي به نام نياسن نزديک کلورود مستقر مي شوند .

         از دو طرف به محل اختفاي کرد آقاجان حمله مي برند و کرد آقاجان را در روي تخته با تفنگ مجروح کرده و به قتل مي رسانند . نائب علي خان علت مهاجرت کرد آقاجان را از منطقه رودبار به اين منطقه جويا مي شود و مردم سرگالش هادي را عامل اين مهاجرت معرفي مي کنند . آنها به دنبال سرگالش هادي به طرف لشکان حرکت مي کنند .

         مردم لشکان که دل پري از سرگالش هادي داشتند او را با دسيسه به منزل رعيتي به نام عبدا... در محله سوگل سر مي کشانند . و چون مي دانستند از پس او نمي توانند بر بيايند با نيرنگ او را در درون خانه مورد حمله قرار داده و توسط کربلايي عاشور و پسرش به قتل مي رسانند .
        اربابان نيز با پرداخت رشوه ماجراي قتل سرگالش هادي را به نائب علي خان اطلاع داده و او را از تحقيقات بيشتر باز مي دارند . ماجراي عاشقانه سرگالش هادي و رعنا و قتل دو شخصيت اصلي داستان که حقيقت دارد موجب پيدايش اشعار و ترانه هاي عاشقانه فراواني شده است .

         ثمره ازدواج رعنا با نوروز دختري است به نام صغري که در روستاي امير گوابرِ دهستان طول لات در محلي به نام گوسفند گويه زندگي مي کند .

 

قصه اي ديگر در مورد رعنا اما مستند نيست

  یکی از ناصر الدین شاه می گوید که وقتی وارد گیلان شد در دامنه های دیلمان متوجه صدای زیبای چوپانی شده که عاشقانه می خواندو بعد او را منع کرد . و یا داستانی با لیلی و مجنون که ناصرالدین شاه گفت بگویید رعنا بیاید تا من او را ببینیم. وقتی ناصر الدین شاه رعنا را دید با اعتراض گفت : تو برای این سیاه سوخته می خوانی ؟؟! چوپان گفت : برای تو سیاه سوخته است برای من جواهری بیش نیست… (از این  دست داستانها که سندیت ندارند )نقد اين قصه :

داستان رعنا در زمان ناصر الدين شاه اتفاق نيافتاده است و به زمان هاي بعدتر برمي گردد و اين قصه سنديت ندارد .داستان كه حقير در بالا ذكر كرده ام در كتابها و روايت ها مستند و قابل روايت است .

 ----------------------------------------------------------------------------------------------

و کاملترین شعری که درباره داستان رعنا  گرد آوری شده شعر زیر است که این روزها کمتر کسی آنرا بطور کامل می داند:

رعنا گونی مو دلیرم رعنای

اشکور باج بگیرم رعنای

رعنا تو که دونی مو گالشم رعنای

از گالشی جی دس نکشم رعنای

مختار خانکه سرگالشم رعنای

سالی صد من روغن کشم رعنای

جان من بگو مرگ من بگو رعنای

پارسال بیچاره تره چی ببو رعنای

رعنای می شِی رعنا، سیاه کیشمیشه رعنا

رعنا تی تومان گِله کِشه ،رعنا

تی غصه آخر مَره کوشه ،رعنا

دیل دَوَستی کُردآجانه،رعنا

حنا بَنَی تی دَستانه،رعنا

جان من بگو مرگ من بگو رعنای

پارسال بیچاره تره چی ببو رعنای

رعنای می شِی رعنا، سیاه کیشمیشه رعنا

آخه پارسال بوشوی امسال نِمَی ،رعنا

تی بوشو راه واش دَر بِمَی، رعنا

تی لِنگانِ خاش در بِمَی ،رعنا

جان من بگو مرگ من بگو رعنای

پارسال بیچاره تره چی ببو رعنای

رعنای می شِی رعنا، سیاه کیشمیشه رعنا

رای اسپیلی سر به جیرای رعنای

قزاق بمای دست به تیرای رعنای

بزا آقا جونه چیپیرای رعنای

کورد آق جونی ایمشو میرای رعنای

اونی هفتمه کی بگیرای رعنای

جان من بگو مرگ من بگو رعنای

پارسال بیچاره تره چی ببو رعنای

رعنای می شِی رعنا، سیاه کیشمیشه رعنا

رعنای بوشو تا لنگرود رعنای

خیاط بِدِی هیشکی نُدوت ،رعنای

خیاط وَچَی تَر کُت بُدوت ،رعنا

جان من بگو مرگ من بگو رعنای

پارسال بیچاره تره چی ببو رعنای

رعنای می شِی رعنا، سیاه کیشمیشه رعنا

ایمساله سال بارونای رعنای

نامرد چقد فراوونای رعنای

ایمساله ساله شیطونای رعنای

آدم کوشی چی آسونای رعنای

جان من بگو مرگ من بگو رعنای

پارسال بیچاره تره چی ببو رعنای

رعنای می شِی رعنا، سیاه کیشمیشه رعنا

گلونده رو اوخون درای رعنای

کوراب زرمخ اوخان درای رعنای

جنگل هنی شیرون درای رعنای

مرداکونه ژیبیر درای رعنای

جان من بگو مرگ من بگو رعنای

پارسال بیچاره تره چی ببو رعنای

رعنای می شِی رعنای

سیاه کیشمیشه رعنا

ترجمه قسمتی از شعر رعنا مرسوم است 

رعنا تی تومان گَله کشه   رعنا
تی غوصه آخر مَرَ کُشه   رعنا
دیل دوسی کردآجانه  رعنا
حنا بنی تی دستانه   رعنا
آی رو سیا رعنا جان برگرد بیا رعنا
رعنای میشه رعنا سیاکیش میشه رعنا

(آخه) پارسال بشو امسال نومی  رعنا
تی بشورا واش در‌بومی  رعنا
تی لنگان خاش دربومی  رعنا
آی رو سیا رعنا جان برگرد بیا رعنا
رعنای میشه رعنا سیاچیش میشه رعنا

امسال سال چائیه  رعنا
رعنای تی پرمه دائیه  رعنا
جان من بوگو مرگ من بوگو رعنا
رعنای گل رعنا گل سمبله رعنا

رعنا بوشو تا لنگرود رعنا
خیاط بدی هیچ کی نوگود  رعنا 
خیاط وچی ته ره کت بودود رعنا
آی رو سیا رعنا جان برگرد بیا رعنا
رعنای میشه رعنا سیاچیش میشه رعنا

ترجمه 

رعنای من، دامن بلندت روی زمین کشیده میشه، رعنا
از غصه دوریت دق می کنم، رعنا
چرا که دل به کرد آقا جان بستی رعنا
بخاطرش دستانت را حنا گرفته‌ای رعنا
آی روسیا رعنا جان برگرد بیا رعنا
رعنا مال منه رعنا، مثل کشمش سیاه شیرینه رعنا

پارسال رفتی امسال هنوز برنگشتی رعنا
راهی که رفتی چر از علف هرز شده رعنا
شاید استخوان پایت در اومده رعنا
آی روسیا رعنا جان برگرد بیا رعنا
رعنا مال منه رعنا، مثل کشمش سیاه شیرینه رعنا

امسال سال پر خیر چائیه است رعنا
رعنا پدر تو دایی من است (تو دختردایی من هستی)
جان من بگو مرگ من بگو رعنا

رعنا رفتی تا لنگرود رعنا
پارچه ای از جنس ماهوت خریدی رعنا
رفتی پیش خیاط برات کت دوخت
آی روسیا رعنا جان برگرد بیا رعنا
رعنا مال منه رعنا، مثل کشمش سیاه شیرینه رعنا

 

اما خود شعر رعنا هم در لهجه های مختلف و در روستا های مختلف دچار تغییراتی شد . مثلاً استاد فریدون پور رضا به این صورت می خواند :

رعنا چقدری مشتی بی         رعنا

بالنگه باغ نیشتی بی            رغنا

باغان مال اربابانی                رعنا

تی همراه بودن گرانی          رعنا

رعنا بگوی بامن

بی وفا تویی یا من

رعنا تی دامن گل کشی        رعنا

تی قصه آخر مره کشی        رعنا

دیل بدهی کردآقجانی           رعنا

حنا بنی تی دستانه              رعنا

آی بی وفا رعنا

برگرد بیا رعنا

رعنا بگو با من

بی وفا تویی یا من….

 

روايت ها و شعرهاي متفاوتي در مورد رعنا دختر اشكوري گفته شده مثلاً روستاي ما سپارده شعر رعنا را بصورت ديگر مي خوانند :

رعنه گل رعنه

   گل سنبل رعنه  

توگوتي مو چندر[چغندر] نخورم رعنه  

  گوسند دنبه بخورم رعنه  

راه بلرود سر بجير رعنه       

آقاجان كرده دست به تير رعنه

 

 تحقيق و گردآوري اسماعيل اشكور كيايي م 1348 سپارده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عكس روستاهاي بلترك؛گيري،ريسن؛ پلام  اشكور

نماي خانه اي در اشكورات

روستاي گيري اشكور[طبيعت بهاري]

روستاي گيري اشكور

روستاي بلترك اشكور

روستاي پلام اشكور

روستاي ريسن اشكور

روستاي بلترك اشكور  [ مه در روستا ]

 

گردآوري اسماعيل اشكور كيايي

بابـــونه:    با نام علمی Chamaemelum nobile و خواص فراوان

 

 

  بابـــونه:    با نام علمی Chamaemelum nobile و خواص فراوان

 

 بابـــونه:    با نام علمی Chamaemelum nobile و خواص فراوان

 بيوگرافي بابونه

مقدمه بابونه Matricaria chamomilla گیاهی است دائمی و کوچک به ارتفاع تقریبا 30 سانتیمتر دارای بویی معطر که در چمنزارها و اراضی شنی می‌روید. ساقه آن به رنگ سبز مایل به سفید ، برگهای آن کوچک متناوب و دارای بریدگیهای باریک و نامنظم و پوشیده از کرک است .

    گلهای آن مجتمع در یک طبق که بطور منفرد در انتهای ساقه گل دهنده در تابستان ظاهر می‌شود. در هر طبق گلهای سفید در اطراف و گلهای زرد در قسمت وسط قرار دارند. تصویر ترکیبات شیمیایی گلهای بابونه دارای اسانس روغنی آنته‌مین (Anthemin) ،‌ تانن ، فیتواسترول و همچنین ماده‌ای تلخ به نام اسید آنته‌میک Anthemique Acid می‌باشد. خواص دارویی یکی از مهمترین خواص بابونه درمان زخم معده و ورم معده است و این گیاه به آسانی این مرض را درمان می‌کند و آنهایی که سالهاست با این مرض دست بگریبان هستند و از قرصهای مختلف گران قیمت نظیر Lozac و Zantac استفاده می‌کنند می‌توانند با استفاده از بابونه خرج داروی خود را پس انداز کنند و همچنین سلامتی خود را بازیابند.

     برای درمان زخم معده یک لیوان چای غلیظ بابونه درست کنید. قاشق چایخوری بابونه در یک لیوان آبجوش و یا چهار تا چای کیسه‌ای بابونه در یک قاشق لیوان آب جوش و صبح ناشتا هستید این لیوان چای را بنوشید و سپس در رختخواب به پشت دراز بکشید و بعد از چهار دقیقه بخوابید و البته بعد از یکربع ساعت می‌توانید صبحانه خود را میل کنید. این عمل را به مدت دو هفته ادامه دهید تا زخم و ورم معده بکلی شفا یابد. بابونه اعصاب و قوای جنسی را تقویت می‌کند. بابونه مقوی مغز است. بابونه ادرار آور و قاعده آور است. این گیاه ترشح شیر را در مادران شیر‌ده افزایش می‌دهد. درمان کننده سردرد و میگرن است.

استفاده از بابونه سنگ مثانه را خرد و دفع می‌کند. اگر کسی قطره قطره ادرار می‌کند به او چای بابونه دهید تا درمان شود. بابونه درمان کننده کمی ترشحات عادت ماهیانه است. برای درمان چشم درد ، بابونه را در سرکه ریخته و بخور دهید. برای تسکین دردهای عضلانی چای بابونه بنوشید. جویدن بابونه برای التیام زخمهای درمان مفید است. تصویر خوردن 5 گرم ریشه بابونه با سرکه رقیق محرک نیروی جنسی است (ریشه بابونه گرمتر و خشکتر از گل بابونه است). بابونه تب‌بر و تسکین دهنده درد است. بابونه تقویت کننده معده است. برای تسکین درد در هنگام دندان درآوردن بچه‌ها ، به آنها چای بابونه بدهید. برای رفع بی‌خوابی و داشتن یک خواب آرام و راحت ، کافی است ده دقیقه قبل از اینکه به رختخواب بروید یک فنجان چای بابونه بنوشید. بابونه درمان کننده بی‌اشتهایی است. بابونه برای رفع ورم روده موثر است.

      چای بابونه درمان کننده کم خونی است. از بابونه برای رفع کرم معده و روده استفاده کنید. بابونه تسکین دهنده دردهای عادت ماهیانه است. بابونه برای رفع زردی مفید است. حمام بابونه اثر نیرو دهنده درد. برای این منظور چند قطره اسانس بابونه را در وان حمام ریخته مدت یکربع ساعت در آن دراز بکشید. برای تسکین درد ، چند قطره اسانس بابونه را با یک قاشق روغن بادام مخلوط کرده و روی محلهای دردناک بمالید درد را تخفیف می‌دهد.

     اسانس بابونه مخلوط با روغن بادام برای رفع ناراحتیهای پوستی نظیر اگزما ، کهیر و خارش مفید است. برای رفع گوش درد و سنگینی گوش ، یک قطره روغن بابونه را در گوش بچکانید. اسانس بابونه چون اثر قی‌آور دارد در مورد مسمومیتهای غذایی مصرف می‌شود. روغن بابونه را برای از بین بردن کمردرد ، درد مفاصل و نقرس روی محل درد بمالید.

     آنهایی که یائسه شده‌اند بهتر است همه روزه چای بابونه بنوشند زیرا اختلالات یائسگی را برطرف می‌کند. بابونه ضد آلرژی است. تصویر طرز استفاده حدود 0.8 تا 1 درصد اسانس در این گیاه وجود دارد که بوسیله تقطیر با بخار آب بدست می‌آید. رنگ این اسانس آبی روشن است ولی در اثر کهنه شدن به رنگ زرد مایل به قهوه‌ای درمی‌آید. بوی این اسانس بسیار قوی و طعم آن معطر و سوزانده است.

     اسانس بابونه در عطر سازی و برای معطر کردن غذاها بکار می‌رود. برای تهیه روغن بابونه مقداری از گل خشک بابونه را با چهار برابر وزن آن روغن کنجد مخلوط کرده و سپس به اندازه دو برابر گل بابونه بآن آب اضافه کنید. آنرا روی چراغ گذاشته و بگذارید بجوشد تا اینکه آب آن بکلی تبخیر شود و فقط روغن باقی بماند البته باید دقت کرد که روغن نسوزد.

 

 

 

 

 

 

 

بابونه گیاهی است دارای چند نوع مختلف. یک نوع آن که همه جا معمولی و معروف است، به زبان فرانسه و انگلیسی کامومیل، به زبان آلمانی کامیل، به زبان عربی آن را بابونج گویند و در ایران به نام بابونه شیرازی معروف می باشد.

   گیاهی است طبّی که در تمام خاک اروپا، مخصوصاً فرانسه، انگلستان، آلمان، مجارستان، ایتالیا، اسپانیا و هم چنین در سایر قاره ها به طور خودرو می روید و به علت خواص شفابخش و آثار شگرفی که در درمان بیماری ها از آن گرفته اند، فوق العاده، مورد توجه اروپاییان قرار گرفته است و همه ساله باغ ها و مزارع وسیعی را برای کشت آن اختصاص می دهند.

    ملل اروپا از عارف و عامی، زن و مرد، پیر و جوان، پزشک و غیر پزشک به آن معتقدند و در تمام کافه رستوران ها و کلیه خانه ها آن را مانند چای دم کرده می نوشند و کسانی که به کشورهای اروپایی مسافرت کرده اند، دیده اند که در کافه رستوران های آنجا؛ مثلاً، در پاریس همان طور که چای یا قهوه یا شیر کاکائو سفارش داده می شود، اگر بابونه بخواهند و بگویند، یک بابونه (کامومیل) فوراً، یک فنجان دم کرده بابونه برای او می آورند.

    شکی نیست که این توجه و استقبال عمومی از گل بابونه بدون علت و جهت نیست. باید تحقیق کرد که چه رازی در آن نهفته است و چه فواید و خواصی در آن وجود دارد که چنین عالم گیر شده و ملل متمدن و پیشرفته اروپا را به خود جذب کرده است.

       ما تحقیق در این باره را به این علت واجب می دانیم که علاوه بر گل بابونه تعداد فوق العاده زیادی گیاهان طبی در کشورهای اروپا مورد توجه مردم و پزشکان است و همگان از آن ها استفاده می کنند، در حالی که در کشور ما، که معدن چنین گیاهان طبی است، به غیر از قدیمی ها دیگران برای درمان بیماری ها از آن ها استفاده  نمی کنند، حال آنکه داروهای گیاهی مفیدتر و مؤثرترند.

 

 خواص بابونه

1.      نخستین خاصیت طبی گل بابونه این است که مقوی عمومی بدن مخصوصاً مقوی معده است و به هضم غذا کمک می کند.

بدیهی است هر دارویی که مقوی معده بوده و در هضم غذا تأثیر داشته باشد، مقوی عمومی بدن هم هست، زیرا یکی از علل ضعف بدن، ضعف معده است. ضعف معده باعث کمتر هضم شدن غذاها است که در نتیجه، مقدار کمتری از مواد غذایی جذب بدن می شود.

از طرف دیگر، طبق یک اصل مسلم فیزیولوژی، هر عضوی که کار می کند، خون به مقدار بیشتر از معمولی در شرایین و مویرگ های آن عضو گردش می کند و در کسانی که معده شان ضعیف است، برای هضم غذا، خون به مدت طولانی تر، متوجه اطراف معده و روده ها می شود و از توجه به سایر نقاط بدن باز می ماند. بنابراین، یک نوع کم خونی نسبی، ضمن هضم غذا در این قبیل اشخاص دیده می شود و همین کم خونی نسبی، به خودی خود، باعث ضعف در کلیه اعضای بدن می شود.

علاوه بر این، کسانی که معده شان به سختی غذا را هضم می کند، مقداری از انرژی و قوای ذخیره بدنشان به مصرف هضم غذاها می رسد و این مسئله نیز در تشدید ضعف بدن تأثیر دارد.

گذشته از این ها، کسانی که سوء هاضمه دارند، غذاها در لوله هاضمه آن ها بیشتر مانده و براثر طول مدت تخمیر پیدا می کند و مقداری مواد سمّی که تولید می گردد جذب آن ها به بدن باعث ضعف و کم خونی      می شود. در چنین افراد مبتلا به سوء هاضمه و ضعف معده، مناسب تر این است که دارویی به کار برند که اولاً، معده آن ها را تقویت کند و در نتیجه غذاها به سرعت و سهولت هضم شوند؛ ثانیاً، داروی مزبور اثرات مضر بعدی نداشته باشد. گل بابونه بدون کوچک ترین شک، یکی از داروهای ایده آل است که نوشیدن دم کرده آن، معده را تقویت و غذاها را به سرعت و سهولت هضم می کند و به علت جذب کامل شیره غذاها، در تقویت عمومی بدن مؤثر است. برای این کار همان طور که چای مصرف عمومی و جهانی پیدا کرده است، بابونه نیز باید به منزله چای در خانواده ها مصرف شود، چنان که در اروپا و آمریکا چنین است.

شما هم اگر می خواهید معده قوی و هضم کامل و بدن سالم داشته باشید همین برنامه را اجرا کنید تا فواید شگرف آن را ببینید، برای حصول بهترین نتیجه دایره المعارف طبی چنین توصیه می کند:

اگر می خواهید معده شما به مرور و به اندازه کافی تقویت شود، جوشانده یا خیسانده گل بابونه را به مقادیر کم و در فواصل غذاها به طور مکرر تناول نمایید و مطمئن باشید که از آن نتیجه درخشان و مطلوب خواهید گرفت.

مقدار مصرف آن 10 تا 20 گرم گل بابونه در یک لیتر آب جوشان است که باید مدت 20 دقیقه دم بکشد، آن گاه آن را صاف کرده با کمی شکر شیرین می کنند. این مقدار گل بابونه خوراک یک شبانه روز است که بتدریج، در فواصل غذا باید میل شود.

2.      دومین خاصیت طبی بابونه این است که نفخ معده و قولنج های دردناک و تشنجی روده ها را که براثر نفخ پیدا می شود، از بین می برد.

می دانیم که سوء هاضمه یکی از بزرگترین علل نفخ معده است که غالباً پس از آن قولنج های دردناک پیدا می شود، زیرا براثر دیر هضم شدن غذاها مواد غذایی به مدت بیشتری در معده مانده، حالت تخمیری پیدا کرده و گاز تولید می کند. فشار این گاز، غالباً در روده ها تشنج ایجاد کرده، تشنج باعث درد می شود و یکی از مؤثرترین داروها در این مورد، بابونه است که نفخ معده و روده ها را از بین می برد.

3.      سومین خاصیت طبی بابونه که هانری لکرک، از پزشکان سرشناس اروپا، مدافع آن است، درمان کردن میگرن و دردهایی است که به مقدار کافی تجویز شود (یک قاشق سوپ خوری گل بابونه در 100 سانتی متر مکعب آبِ جوشان، دم کرده و میل کنند). علت از بین رفتن و آرامش درد این است که بابونه اثر بی حس کنندگی و ضد تشنج دارد.

4.      چهارمین خاصیت طبی بابونه که شاید فواید دیگر آن را تحت الشعاع قرار دهد، خاصیت ضد میکروبی و ضد ورم و ضد عفونی کنندگی آن است، و آن به علت وجود یک یا چند آنتی بیوتیک قوی در آن است. بینگ این مطلب را قبل از دیگران ثابت کرده و نشان داده است که بابونه ضد عفونی کننده دستگاه تنفس و از بین برنده ورم های مخاطی و نابود کننده ترشحات چرکی مخاط ها است و به این جهت است که آن را در ورم روده (کولیت) تجویز کرده که براثر تراکم مواد مدفوع در روده بزرگ و ایجاد یبوست در آن بروز می کند وی نتیجه خوبی نیز از آن گرفته است. از آن مهمتر درمان ورم مخاط گلو در آنژین ها است که امروزه به وسیله بابونه در سراسر اروپا متداول است.

پس از خوردن دم کرده بابونه، گلبول های سفید خون سه برابر شده و التهابات و ترشحات چرکی مخاط ها درمان می شود.

5.      پنجمین خاصیت بابونه، خاصیت ضد کرم است. اگر یک قاشق سوپ خوری گل بابونه را در یک فنجان آب، به مدت پنج دقیقه بجوشانند سپس پنج دقیقه دم کنند و صبح ناشتا آن را تناول کنند و به همین طریق، ظهر و شب، نیم ساعت قبل از غذا بخورند (بدون قند) کرم های روده کشته شده و دفع می شوند.

6.       در اختلال قاعدگی زنان و قاعدگی های دردناک، بابونه خیلی مؤثر است. هم چنین در قطع قاعدگی مفید واقع می شود ولی زنان باردار، مخصوصاً در ماه های اول حاملگی باید از مصرف آن خودداری کنند.

7.      بابونه مصرف خارجی (غیر خوراکی) نیز دارد و علاوه بر درمان ورم ملتحمه چشم و سایر ورم ها، برای معالجه رماتیسم و انواع دردهای عصبی و نقرس نیز، مالیدن روغن بابونه مفید واقع می شود.

برای به دست آوردن روغن بابونه باید 25 گرم گل خشک بابونه را در 125 گرم روغن زیتون مخلوط کرد و آن را مدت یک ساعت و نیم، روی آتش بگذارند تا داغ شود، سپس آن را در ظرف سر بسته ای ریخته و به شدت، تکان دهند و بعد آن را صاف کنند و 20-10 گرم کافور هم به آن اضافه کنند. هنگامی که درد روماتیسم در ناحیه ای شروع می شود، با این روغن دست خود را آغشته و محکم به آن ناحیه مالش دهند، درد به زودی ساکت خواهد شد.

8.      جوشانده گل بابونه یا مخصوصاً تنتور آن، برای طلایی کردن موهای بور و بور کردن موهای خرمایی رنگ، امروزه به مقدار فوق العاده زیاد مصرف می شود. این لوسیون ها روی پوست و موی سر اثر فوق العاده رضایت بخش داشته، موها به واسطه وجود لعاب مخصوصی که در گیاه موجود است، نرم و بزاق می شود.

خواص شگرف بابونه و مشاهده آثار درمان بخش آن باعث شد که گروهی از دانشمندان آلمانی مواد مؤثر آن را استخراج کنند.

منابع:

- دانشنامه رشد

- موسسه پژوهشي درماني احياي طب ايران[ طب اسلامي ؛ سنتي ايراني ] مورد تاييد دكتر روازاده [ دكتر روازاده يكي از پزشكان معروف در طب سنتي هست كه در تهران با جمعي ديگر از پزشكان موسسه ي درماني را راه اندازي نموده و در روز دهها بيمار را از طريق طب سنتي درمان مي نمايد و اين پزشك تاكنون در كار خود موفق و بيماران زيادي را درمان نموده است ]

تحقيق و گردآوري اسماعيل اشكور كيايي م 1348 سپارده

 

 

 

 

 

 

بنفشه در اشكورات [ روستاي طيولا و ... ] ؛ كاشت بنفشه ؛ خواص آن ....

 

 

بنفشه در اشكورات بخصوص در طيولا و اطراف آن فراوان است

 

 

روايت در مورد بنفشه:


رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: همانطور كه ما اهل بيت بر ساير مردم فضيلت داريم چنين است فضيلت روغن بنفشه بر ساير روغنها.

امام عليه السلام فرمود:
لو علم الناس ما فى البنفسج لحسوه حسوا.
«اگر مردم مى‏دانستند در بنفشه چه هست، آن را جرعه جرعه مى‏نوشيدند».
محمد بن سوقه مى‏گويد: امام صادق عليه السلام فرمود:
دهن البنفسج يرزن الدماغ.
«روغن بنفشه دماغ را قوى مى‏نمايد».

على بن اسباط در روايط مرفوعه خود گويد: امام عليه السلام فرمود:
دهن الحاجبين بالبنفسج فانه يذهب بالصداع‏
. «با روغن بنفشه ابروانت را روغن‏مالى كن كه سردرد را مى‏برد».
ابى بصير و محمد بن مسلم از امام صادق عليه السلام از پدرانش از على عليه السلام كه فرمود: هر مرضى از اندرون شكم است مگر زخم و تب، اينها ناگهان مى‏آيند، پس گرمى تب را با بنفسج (بنفشه) و آب سرد بشكنيد، زيرا گرمى تب از گرمى جهنم است.
عبد الرحمن بن كثير گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: فضيلت بنفشه بر ساير روغنها مانند فضيلت اسلام بر ساير اديان است. بعد فرمود: چه خوب است روغن بنفشه كه درد را از سرو چشم مى‏برد.

 

گياه بنفشه يا ميشين در اشكورات [ روستاي طيولا و اطراف آن ]

         در مناطق كوهستاني البرز بنفشه فراوان است . شرايط رشد اين گياه زيبا در مناطق اشكورات به دليل موقعيت مناسب آب و هوا فراهم است . از اين بين روستاي اشكور بعضي از روستاها از كيفيت آب و هوا و خاك مناسبتري برخوردارند . روستاي طيولا از اين امر مستثني نيست همانطور كه روستاي محل مناسب براي رشد گل گاوزبان است روستاي طيولا هم بهترين خاك را براي رشد بنفشه دارا مي باشد.

     یکی از منابع کسب درامد ساکنان روستای طیولا مربوط به برداشت "گل بنقشه" یا به زبان محلی "میشین" می باشد که به دلیل خاصیت دارویی این گیاه با ارزش از قیمت بسیار بالایی برخوردار است. به دلیل آب و هوای مناسب روستاهای منطقه اشکور شرایط برای رشد گل بنفشه بسیار مساعد بوده و این گیاه دارویی به صورت کاملاً طبیعی رشد می کند.

     همه ساله در اواخر زمستان (نیمه اسفند) برداشت گل بنقشه در روستای طیولا و روستاهای اطراف شروع می شود و تا پایان فروردین ادامه می یابد.البته این نکته را نباید فراموش کرد که مرحله برداشت و خشک کردن یک کیلو گل بفشه ممکن است دو تا سه روز به طول بینجامد.

 

 بيوگرافي گياه بنفشه


نام علمی : Viola tricolor
تیره : Violaceal

بَنَفشه (viola)نام نوعی گل است  که بیشتر در نواحی معتدل جهان یافت می‌شود. گلی است با ساقه‌ای کوتاه و رنگ آن بنفش، یا زرد و بنفش است. این گیاه دارای خواص درمانی و پزشکی نیز هست.

بنفشه Viola گياهى است با شاخه‏هاى بسيار باريك كه از يك ريشه روئيده مى‏شوند و برگ بنفشه شبيه به برگ انار و حنا مى‏باشد. به قول گيلانى گل بنفشه در طب استفاده مى‏شود. گياه بنفشه در مكانهاى سايه و نمناك روئيده مى‏شود.
بنفشه اسم فارسى است و عربى آن بنفسج مى‏باشد. نيز به فارسى كاكوش و به عربى فرفيرو گويند.
در انگلیس به این گل زیبا moon face می گویند ، یعنی گیاهی که چهره ای همانند ماه دارد. بنفشه یکی از گیاهان معروف باغچه است که در فصل بهار به حداکثر گلدهی می رسد. تمام انواع بنفشه ها مقاوم به سرما هستند. می توانید در مرداد ماه بذر بنفشه را بکارید و هنگامی که نشائها به قدر کافی درشت شدند، آنها را در زمین اصلی به فواصل 15سانتی متر از یکدیگر نشائ کنید. اگر بذر بنفشه تازه باشد ، قوه جوانه زنی آن کامل نیست و باید یک دوره ای را طی کند تا جنین آن برسد و توانایی جوانه زنی پیدا کند. هم اینک ارقامی از بنفشه با نام بنفشه 4فصل بر اثر به نژادی حاصل شده اند که در تمامی فصول گل می دهند و پاییز و بهار فصل حداکثر گلدهی آنهاست . همانند همیشه بهار می توانید از نشائهای آماده کاشت در بازار استفاده کنید.

 

مشخصات ریخت‌شناسی

    گیاهی است علفی و پایا و دارای برگ هایی که از محل مشترکی در ناحیه یقه خارج می‌شوند. برگ‌های آن قلبی شکل، دارای دمبرگ دراز و واقع بر روی سطح زمین هستند، زیرا ساقه هوایی مشخص دراین گیاه وجود ندارد. درکناره دمبرگ آن، جوانه‌های جانبی ظاهر می‌شود. گلهای آن منفرد، زیبا و به رنگ بنفش، بندرت سفید یا گلی و معطر است. دمگل‌های دراز گل که از بین دمبرگ‌ها منشاء می‌گیرند، قبل از منتهی شدن به گل، حالت خمیده شبیه عصا پیدا می‌کنند.

      میوه‌های بنفشه پوشینه، کروی، پوشیده از کرک ومحتوی دانه‌هایی به رنگ زرد با لکه‌ای سفید هستند. گل‌های زیبا ومعطر بنفشه در اوایل بهار ظاهر می‌شود، درتابستان گلهایی عاری از گلبرگ در بین دمبرگ‌های آن ظاهر می‌شود که همیشه به حالت مخفی درآن باقی می ماند.

بنفشه در ایران

بنفشه به طور طبیعی درشمال ایران می‌روید، ولی با توجه به این که امروزه به عنوان یک گل زینتی درباغچه‌ها کاشته می‌شود، می‌توان آن را دراکثر نقاط ایران مشاهده نمود.به بنفشه گل زیر برف می گویند.زیرا آن را در زمستان می کارند.

بنفشه در طب سنتی

   بر اساس طب سنتی ایران تمامی قسمت‌های بنفشه از جمله برگ، گل، دانه، ریشه، و سرشاخه‌های گل‌دار مصرف دارویی دارند.

   بنفشه مرطوب، تند، سرد واندکی تلخ است و دارای ویژگی هایی چون : ضد التهاب، خلط آور، محرک، ادرار آور (مدر)، ضد تومور، ضد رماتیسم، ملین، ضد میکروب، معرق، مسهل، تثبیت کننده دیواره مویرگ‌ها و تصفیه کننده خون است.

   شربت تهیه شده از دم کرده آن را برای درمان سرفه می‌توان استفاده کرد. به دلیل غنی بودن از لحاظ مواد صابونی، خلطآور خوبی است و باعث تقویت و استحکام خونی می‌شود. دو قاشق غذاخوری از پودر گیاه را در نیم لیتر آب جوشیده و با اضافه کردن مقداری شیر و عسل آن را مصرف می‌کنند.

    دم کرده بنفشه را بعد از تغلیظ به صورت کمپرس برای درمان بیماریهای پوستی می‌توان استفاده نمود. برای درمان رماتیسم می‌توان از کمپرس دمکرده گیاه بر روی موضع، روزی دوبار استفاده کرد. از پودر گیاه و آب خمیری درست می‌شود که برای بهبودی زخمها و جراحات مفید است .

    دانه بنفشه به مقدار ۶ تا ۱۰ گرم، اثر ملین در اطفال داشته و مصرف ۷ تا ۱۵ گرم آن در ۱۵۰ گرم آب، اثر مسهلی ملایم ظاهر می‌کند. از روغن بنفشه می‌توان برای جلوگیری از ریزش موی سر، شوره سر، خارش پوستی، زیبایی پوست، ورم لثه، سردرد و خونریزی بینی استفاده کرد.

 

مناطق و كشورهاي بنفشه خيز دنيا

    بنفشه گياهى است شناخته شده كه سابقه تاريخى چندين هزار ساله دارد. چنانچه در آيين ديرينه زرتشتى مورد ستايش بوده است. از نظر طبى و كارآيى، در اسلام روايات زيادى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السلام در خواص طبى و معالجه بيماريها نوشته‏اند.

    بنفشه در اغلب مناطق مانند: هندوستان، ايران، افغانستان، عربستان و مصر بطور خودرو و طبيعى در باغ و جنگل و كوهستان مى‏رويد. و بيابانى و وحشى بنفشه از بستانى آن‏ بهتر و معطرتر است.
گياه بنفشه به ارتفاع 10 الى 20 سانتى‏متر روييده و داراى برگهاى كوچك، شبيه به برگ انار از سرشاخه‏هاى كوچك كه در اوايل بهار تا تابستان، با گلهاى كوچكى به رنگ بنفش و معطر مى‏رويد، مى‏باشد. بايد صبح زود يا نزديك غروب، گلها را چيده در كيسه پلاستيكى محفوظ نگه داشت تا خشك شود و عطر آن در جسم گل متراكم شود، اگر در فضاى آزاد و زير آفتاب بگسترانند، بوى عطر آن كه عامل موثر در درمان بعضى بيماريها است، فرار كرده (پريده) و خاصيت بنفشه كم مى‏شود.
لاتينى:viola ، فرانسوى:viollette ، از خانواده بنفسجيه است. خيلى معروف و انواع زياد دارد.
بنفشه براى سلامت بدن بسيار اهميت دارند. بخصوص فرآورده‏هاى دارويى آنها به صورت دم‏كرده، جوشانده و شربت يا در تركيب شيرينى‏جات از قبيل آب نبات، مربا، نقل و حلوا در موارد زيادى تأثير بسزايى دارند.
    به طور كلى اثر نيروبخش و آرام بخش اين گياه در ماده نرم كننده‏اى است كه از برگ بنفشه به مقدار زياد حاصل مى‏شود و اين ماده همان لعاب آن است.
بهترين زمين براى پرورش بنفشه، اراضى سبك، خاك برگدار و رسى، آهكى است.
قسمت مورد استفاده بنفشه: گلهاى خشك، قسمتهاى خشك شده هوايى گياه تمام قسمتهاى گياه به همراه ريشه به شكل خشك شده.
     بنفشه به عربى: بنفسج، فرخير. فارسى: كاكوش، بنفشه. رومانى: اثروهو. يونانى:ايرد. سريانى: مكتپاس. سنسكرت: بيشيه، پشپ پيسه، سوكهشم پنرا، نيل پشيا، جوآيها.
هندى: بنپسه، گل بنپسه، بنفشه، گل بنفشه.
انگليسى:violet flower
لاتينى:viola ,violetta ,viola odorata
بنفشه در كوهها حاصل مى‏شود و در كشمير و نپال زياد است بوته بنفشه از نيم وجب تا يك وجب بلند مى‏شود.
گل بنفشه خيلى كوچك و خوشبو مى‏باشد يا بعضى قسم گل آن خيلى مايل به سفيدى مى‏باشد.


اگر روستائيان بخواهند همانند روستاي طيولا بصورت حرفه اي آنرا كشت كنند مقاله زير با بخوانند .

كاشت نبفشه بصورت حرفه اي

نوع بذر : بیشتر بذر f2 خریداری می گردد.

محل خریداری بذر : تهران

قیمت بذر : از 80000 تا 500000 تومان می باشد.

مقدار بذر برای 1 متر مربع : 5 گرم بذر می باشد.

نحوه آماده سازی زمین و کرت بندی : به زمین باید کود بدهیم و اگر خاک رسی بود باید کمی ماسه به آن اضافه شود و سپس با بیل زمین را شخم زده و سپس پان را کاملا تخت کنیم و حال برای کشت آماده است.

ابعاد کرت برای نشاء کاری : عرض = 20/1 و طول = دلخواه در واقه باید طوری باشد که راحت بتوان علف هرزش را چید و آن را ابیاری کرد.

نحوه کاشت: بادست و به صورت یکنواخت بر روی زمین پاشیده می شود

عمق کاشت : بذر را روی خاک می پاشیم و بعد 1 سانتیمتر کود حیوانی پوسیده روی آن می ریزیم. بعد از ریختن بذر هم نیازی به کشیدن چنگک نمی باشد.

آبیاری : آبیاری باید با فشار باشد و از بالا به صورت بارانی بر روی بذرها ریخته شود برای اینکه بذرها از جای خود جابجا نگردد.

ابیاری هم باد به این صورت باشد که هر روز آبیاری شود . چون در هوای ازاد کاشته می شود و نور مستقیم افتاب به آن می خورد .

مقدار ابیاری هم باید تا حدی باشد که مطمئن شویم بذ رخیس شده است. در کل به ابیاری زیادی نیاز دارد.

فاصله زمانی از کاشت تا جوانه زدن : 14 تا 15 روز می باشد.

عملیات علف چینی : که از موقع کاشت بذر تا انتقال نشاء باید ادامه داشته باشد. علف ها را باید به صورت دستی از بین برد و استفاده از علف کش توصیه نمی شود.

جابجا کردن : زمانی که گیاه 4 تا 5 برگه شد نشاء را به خزانه دوم انتقال می دهیم و آنها را به فاصله 2 الی 3 سانتیمتری در زمین می کاریم. در واقع گیاهی باید نشاء شود که ریشه و تنه خوبی داشته باشد تا هم راحت تر جابجا شود و هم راحتتر کشت شود.

زمان گل دادن و زمان فروش : 15 مهرماه

خریداران :شهرداری 70% ؛ شرکتها و ادارات متفرقه 10% ؛ مردم 20%

تعداد کارگر : برای 500 متر خزانه کاری : 1 کارگر برای ابیاری ، 1 کارگر برای علف کشی ، 2 کارگر برای آماده سازی زمین ،

10 کارگر به مدت 1 ماه برای انتقال نشاء به محلی 2000 متری

 

بنفشه اگر در فضای باز کشت نشود علفی باقی می ماند و گل نمی دهد.

اندازه : ارتفاع 10 تا 20 سانتيمتر, فاصله كاشت 15 تا 20 سانتيمتر

محل : آفتابي و سايه آفتاب

خاك : خاك باغچه , كمي مرطوب و غني از آهك

حساسيت : مقاوم بسرما

عمر گل : 6 هفته- گلها برنگهاي سفيد, زرد, بنفش روشن, آبي متمايل به بنفش و الوان و قرمز- قطر گلها 4 تا 7 سانتيمتر

برگها : سبز روشن

كاربرد : حاشيه ها, باغچه هاي سنگي, پاركها, باغها و منازل

ازدياد : بذر بايد در زمينهاي مرطوب كاشته شود.ازدياد با تقسيم بوته در گونه ادوراتا انجام مي گيرد و ازدياد با بذر بيشتر در گونه هاي كرنتا و گرسيليس انجام مي گيرد.

توصيه ها : براي گلدهي مجدد لازم است پس از اولين گل, گلهاي گياه قطع شود.

خزانه اول: کاشت بذر

خرانه دوم: نشاءها را به فاصله بیشتری می کاریم تا ریشه ها رشد یابند و بعد به محل اصلی منتقل می کنیم.

بنفشه( viola tricolor violaceae )

 

گلی یکساله ،مقاوم به سرما****** تکثیر از طریق بذر ********* این گل دارای مهمیز است.

مهمیز: زائده ای که در دنباله برگها در پشت گلها مشاهده می شود. ( مهمیز در تاج الملوک هم وجود دارد.)

نحوه کاشت گلهای یکساله مقاوم به سرما:

در اواخر مرداد بذر را می کاریم. و در اواخر شهریور از خزانه1 به خزانه2 منتقل می کنیم و در مهر وآبان به محل اصلی در هوای آزاد انتقال می دهیم.

áگل بنفشه معمولا در زمستان هم گل می دهد ولی گلهای تک تک می دهد.******** بیشترین گلدهی : بهار و پاییز

á بنفشه یک گل کلیستوگام است.

کلیستوگامی: گرده افشانی قبل از باز شدن غنچه انجام می شود.

 

 

خــــــــــــواص بنفشــــــــــه


  *** بنفشه گياهى مشهور است و ريشه‏اش مثل ساير اجزاى آن خاصيت داروئى دارد. بنفشه خون معتدل بوجود مى‏آورد، مرهم بنفشه با قاؤت جو ورم گرم را فرو نشاند. روغن بنفشه داروى گرى است. بو كردن و بر سر ماليدن بنفشه سردرد را تسكين مى‏دهد. بنفشه التهاب معده را از بين مى‏برد. شربت بنفشه علاج درد كليه و ملين ملايم است، نيز مقعد بيرون زده را جاى خود مى‏نشاند.


  ***    دم كرده بنفشه را در بيماريهاى ريوى و التهاب دستگاه گوارش و ادرارى مؤثر نوشته‏اند.
برگ و ريشه بنفشه نيز مصرف دارويى دارد.       بنفشه گلو را نرم گرداند، روغن بنفشه سرد و لطيف است. گرمى و تب را نافع است و چون به بينى كشند و زير پاى بمالند خواب مى‏آورد.


 ***     مرهم بسيار نرم ساييده بنفشه بر سر و پيشانى نافع صداع (سردرد) و امراض حاره معده و كبد است. سه مثقال ساييدر بنفشه با شيرخشت و شكر و امثال آن مسهل سريع العمل است و مخلوط آن با شيره گلقند جهت تبهاى مركبه نافع است. بنفشه كه در شكر پرورده باشد سرفه را كه به دليل گرمى بود، دفع مى‏كند.


  *** بوييدن گل تازه بنفشه مغز يا دماغ را تقويت مى‏كند، خستگى را كم كرده و نشاط آور است و به همين دليل عطرى از آن به دست آورده و مورد استعمال و استفاده قرار مى‏دهند. نيز روغن بنفشه كه عبارت از: عطر بنفشه يا ساييده نرم گل بنفشه در روغن بادام شيرين، به نسبت 1 در 10 مخلوط (به نام روغن بنفشه بادام) و در بيمارانى كه مبتلا به اختلالات مغزى و روانى، سرسام، فراموشى و كندى حافظه هستند، بطور بوييدن و ماليدن آن در داخل بينى هر روز و شب استعمال مى‏شود.

   ***   دم كرده گل بنفشه 5 گرم، با همين مقدار گل نيلوفر، گل گاوزبان و گل خطمى (به نام چهارگل) با 20 گرم ترنجبين كه در نيم ليتر آبجوش، صبح مانند چاى، به مقدار نيم ساعت دم و صاف كرده و در شيشه ريخته و هر ساعت يك قاشق سوپ خورى ميل شود نافع بيماران مبتلا به عوارض ريوى مانند سينه پهلو (پنومونى) و (پلورزى)، برونشيت، سرفه شديد، اخلاط خونى يا چركى و ورم حلق و طنابهاى صوتى مى‏باشد.


  ***    همچنين دم‏كرده 10 گرم گل بنفشه، 3 گرم با شير خشت و 5 گرم تاجريزى، صبح ناشتا بيمار مبتلا به يبوست مزاج ميل كند، موجب لينت (لزى) معده و روده‏ها و نرم شدن مزاج گردد.
برگ بنفشه را هر مقدار كه خواهند شسته و جوشانده تا له شود، ماليدن آن در گرى، كچلى، اگزما، خارش جوشهاى بدن و تحليل اورام عضلات مفيد است.
***   لعاب بنفشه براى رفع انواع ورمهاى داخلى و خارجى، بيماريهاى چشم و التهابات معده و روده به كار مى‏رود.


***   ريشه و تخم بنفشه موجب قى و استفراغ و ليفت مزاج مصرف مى‏گردد و در موارد مسموميت‏هاى خود بخودى مثلا يبوست‏هاى مزمن بسيار موثر هستند. در موارد مسموميت‏ها نبايد از اين روش غفلت كرد دم‏كرده و جوشانده گل بنفشه را در موارد رماتيسم و برونشيت مصرف مى‏كنند.    بنفشه يا بنفشه معطر از گياهان دارويى مفيدى است كه گل آن مانند گل گاوزبان مصرف زياد در كشور ما دارد.
   

 *** ريشه آن اثر قى‏آور دارد. از شيره گلهاى تازه آن بيشتر به صورت شربت و به عنوان ملين و رفع سرفه در بيماريهاى اطفال استفاده مى‏شود.بنفشه اساسا به شكل تيزان 12 قاشق غذاخورى پر از گياه ساييده ريز را با نيم ليتر آب بجوشانيد و بگذاريد بماند.

 

   ***  براى رفع التهاب غشاء مخاطى دستگاه تنفس به عنوان يك داروى مفيد براى ناراحتيهاى سينه مصرف مى‏شود. برگهاى كوبيده آن را گاهى مى‏توان براى التيام سريع‏تر روى زخمها ماليد.


***گل بنفشه داراى اثر نرم كننده، خلطآور ضعيف و معرق است. دم كرده گل بنفشه در رفع گريپ، برونشيت‏هاى حاد، گلودرد، نزله‏هاى مزمن و بطور كلى بيماريهاى سينه، التهاب دستگاه هاضمه، كليه و مثانه بكار مى‏رود. مصرف بنفشه در بيماريهاى مخملك سرخك و بطور كلى در تب‏هاى دانه‏اى معمول است.


 ***     شيره تازه گل بنفشه اثر ملين دارد و سابقا در بيماريهاى اطفال به صورت شربت به عنوان ملين و براى رفع سياه سرفه، زكام، بيماريهاى حاد سينه و برفك به كار مى‏رفته است ولى امروزه به اندازه سابق مصرف نمى‏گردد.


***    برگ بنفشه اثر نرم كننده دارد و از آن لوسيونهايى تهيه مى‏شود كه جهت رفع تحريك التهاب اعضاى خارجى، ورم چشم و همچنين به صورت تنقيه براى رفع تحريكات روده مورد استفاده قرار مى‏گيرد.


***ريشه بنفشه داراى اثر قى‏آور است و مى‏توان از آن به جاى ايپكا در بيماريهاى اطفال استفاده به عمل آورد پس از مصرف آن در مخاط دستگاه هضم تحريك گرديده حالت تهوع و استفراغ پيش مى‏آيد.


  *** بنفشه ضد احتقان خون، مقوى و مدر و تصفيه كننده خون است و براى درمان بيماريهاى جلدى و بواسير و واريس مصرف مى‏شود، مقدار مصرف بنفشه 40 الى 60 گرم در يك ليتر آب است.
از پودر ريشه گل بنفشه فرنگى 8 الى 10 گرم شربتى درست مى‏كنند كه قى‏آور و ملين است.
گل بنفشه ايرانى بهترين مسهل صفرا است و مسكن عطش و تبهاى شديد را بر طرف مى‏كند و فشار خون را پائين مى‏آورد.

***    بنفشه خواب‏آور و محلل ورمها بوده جهت سردرد و سرفه، سختى سينه و حلق نافع است و سوزش ادرار را از بين مى‏برد و براى درمان ذات الجنب و ذات الريه و ديفترى و سردرد اطفال تجويز مى‏شود.
روغن بنفشه در طبيعت سرد و خواب‏آور است و جهت جرب و درمان كلف و جلوگيرى از ريزش مو و نرم كردن پى مفاصل و نگاهدارى ناخن به كار مى‏رود.

منابع

وبلاگ دانشجويان دانشكده كشاورزي سراوان

وبلاگ روستاي طيولا اشكور

كتاب گياهان دارويى، دكتر على زرگرى
كتاب خواص ميوه‏ها و خوراكيها، مهرداد مهرين
مجموعه طب سنتى و گياهى، اسماعيل اژدرى

تحقيق  و گردآوري : اسماعيل اشكور كيايي م 1348 سپارده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بلوط يا مازو يا مَزي و خواص آن

 

بلوط يا مازو يا مَزي و خواص آن

 

بلوط در اشكور با مازو و در روستاي سپارده  اشكور به مَزي معروف است .

بلوط يا مازو نام نوعی درخت و میوه با پوستی سخت می‌باشد و درخت بلوط، درختی جنگلی است که بیشتر در مناطق کوهستانی و همچنین نقاط گرمسیری می روید.بلوط از نظر طب قديم ايران گرم و خشك است
خواص ميوه بلوط ميوه بلوط از قديم الايام مورد مصرف بوده و از آن به عنوان غذا استفاده مي كرده اند . حتي اگر آنرا خشك و در كرده و با در گندم مخلوط مي كنند و از آن نان تهيه مي نمايند . مي توان بلوط را بوداده و سپس آنرا در كرده و از آن چائي تهيه كرد . مقدر مصرف آن يك قاشق چايخوري در يك ليوان آب جوش مي باشد .

خواص گیاه دارویی بلوط

نام‌های دیگر آن: بالوط، ثمرالفؤاد، عفصیج، سندیان، درخت بلوط، شجرة‌البلوط، جَفت، جَفت بلوط، دارماز، مازودار، داری ماز، مازو، مازوج، قلقاف، زشگه، مازو روسکا، قچه، بلوط گز علفی، گز علفی، گزو، سفید مازو، سفید بلوط، یووُل، وِیوال، وَهوال، کَرمازو، پالیط، برودار، برامازو، برامازی، خرنوک، بلیط، مازی، برو، برودار، بلو، کُلوک، کووُل، بلند مازو، میزی، سیاه مازو، اِشپَر، پالوط، مایزو، سندان، قلابو، بری و شن می‌باشد.

۱. طبع آن سرد و خشک است. میوه بلوط شیرین و همچنین برگ آن طبع سرد و خشک دارد.

۲. میوه بلوط دیرهضم و مغذی است.

۳. برای بندآمدن اسهال‌های مزمن میوه بلوط را خوب بجوید و میل کنید.

۴. برای التیام زخم‌های روده و رفع ناراحتی معده از بلوط استفاده کنید.

۵. کسانی که قطره‌قطره ادرار می‌کنند و سوزش مجاری ادرار دارند صبح و عصر چند عدد بلوط شیرین میل کنند.

۶. پاشیدن گرد سوخته بلوط بر زخم باعث رفع آن می‌گردد.

۷. کسانی که شب ادراری دارند ۱۰۰ گرم بلوط و ۵۰ گرم کندر را با روغن زیتون سرخ کرده هر شب کمی از آن میل کنند.

۸. خوردن نان بلوط سنگین و ثقیل است باعث سردرد و تولید سودا می‌شود.

۹. جوشانده پوست درخت بلوط و استعمال خارجی آن برای رفع اگزما، زرد زخم و زخم‌های سرطانی مفید است ۱۰۰ گرم پوست بلوط را در یک لیتر آب بجوشانید.

۱۰. برای قطع خونریزی از رحم ۳ گرم پوست درخت بلوط را با عسل مخلوط کرده میل شود.

۱۱. کسانی که مبتلا به اگزما هستند مقداری از برگ گردو و پوست بلوط را در آب بجوشانند و محل اگزما را بخور دهند.

۱۲. خوردن بلوط کالری زیادی به بدن می‌رساند.

* یک نوع بلوط دیگر به نام بلوط هندی داریم که برای درمان بواسیر و واریس مناسب است.

۱۳. برای رفع ترشحات رحم خانم‌ها از میوه بلوط روزی ۵ دانه استفاده کنند.

۱۴. یک خضاب (رنگ مشکی) برای ابروها: در هنگام سوختن چوب بلوط، آبی از آن خارج می‌شود که از آن آب می‌توان برای خضاب ابرو استفاده کرد.

۱۵. برای درمان ناراحتی‌های رحم مقداری از ریشه بلوط را تمیز و خشک کرده سپس در آب جوشانده آب که خنک شد در آن آب بنشینند بیشتر امراض و ناراحتی‌های رحم برطرف خواهد شد.

۱۶. برای سفید شدن دندان و رفع زردی و جرم آن برگ بلوط را سوزانده با خاکستر آن مسواک کنید.

۱۷. روغن بلوط از ریزش و سفیدشدن مو جلوگیری می‌کند.

۱۸. دمکرده پوست بلوط برای گواتر مناسب است.

۱۹. برای جلوگیری از خون دماغ پنبه را به جوشانده پوست بلوط آغشته کرده داخل بینی بگذارید.

۲۰. برای خیساندن یا جوشاندن بلوط، از ظروف مسی استفاده نشود.

۲۱. برای جمع شدن پوست و سفت شدن آن سه قسمت آرد میوه بلوط، یک قسمت آرد جو را با سرکه و گلاب مخلوط کرده حرارت دهید تا پخته شود سپس پوست را تمیز کرده آن گاه با این خمیر صورت را ماساژ دهید.

۲۲. برای نرم کردن پوست دست، پوست ساقه جوان بلوط را پودر کرده سپس ۵۰ گرم آن را در یک لیتر آب بجوشانید صاف نموده دست‌ها را در آن آب قرار دهید.

۲۳. برای جلوگیری از خونریزی زنانگی پودر میوه خشک بلوط را که داخل یک پارچه نازک ریخته همراه خود داشته باشید.

۲۴. بلوط بوداده تقویت کننده نیروی جنسی است.

۲۵. قاعدگی را تنظیم می‌کند.

۲۶. رطوبت معده را از بین می‌برد.

۲۷. کمپرس پوست آن تسکین دهنده درد مفاصل است و تجمع آب را از بین می‌برد.

۲۸. افرادی که کم خون هستند برای آن‌ها مفید می‌باشد.

منابع : روزنامه پزشكي ايران و ....

تحقيق و گردآوري اسماعيل اشكور كيايي م1348 سپارده

 

 

 

 

 

   ختمي يا گل ختمي كه در اشكور به گل خاتوني معروف است.

  

ختمي يا گل ختمي كه در اشكور به گل خاتوني معروف است.

 

 

گياه ختمی، ضددرد، ضدباکتری، ضدسم، ضد التهاب، ضدسرفه، ضدعفونی کننده، ضداحتقان، ضد کرم، ادرارآور، خلط آور، کاهشدهنده ی قند خون، محرک سیستم ایمنی بدن، ملین و مسهل است.

گياه گل ختمي

ختمی، گیاهی است علفی، پایا به ارتفاع تا 5/1 متر و پوشیده از کرک. برگ های این گیاه با پهنک بزرگ و شامل 5-3 لب دندانه دار است. ختمی گل هایی به رنگ سفید مایل به گلی یا ارغوانی دارد که در قسمت های انتهایی ساقه اکثرا به صورت 3 تایی دیده می شوند. قسمت مورد استفاده ی ختمی گل، ریشه و برگ آن است.ریشه ی ختمی به عنوان منبع مهم موسیلاژ بیش از دو هزار سال است که برای درمان گلودرد، سرفه و ناراحتی های معده و به طور موضعی جهت التیام زخم، کاربرد دارد. این موسیلاژ، در تهیه پمادهایی که برای تسکین پوست های ترک خورده تجویز می شود و همچنین به میزان کم (20 ppm)، جهت شکل ظاهری و حجیم کردن غذا مصرف می شود.

منبع : سايت بيتوته

گل ختمي گیاهی است علفی و چند ساله از خانواده پنیرکیان که ارتفاع آن به حدود ۲ متر می‌رسد. ساقه این گیاه از کرک‌های ریز که به رنگ خاکستری می‌باشد پوشیده شده است. گلهای آن به رنگ سفید مایل به قرمز یا ارغوانی است که بصورت دسته های سه تایی در اواخر تابستان ظاهر می شود. ختمی گیاه بومی مناطق شرق مدیترانه است. خواص درمانی ختمی بیشتر در برگ و گل اين گياه است.

 

 

.نام علمی:

Althaea officinalis

طبیعت: گل ختمی از نظر طب سنتی ایران طبیعتی سرد و تر دارد..

خواص:
دمنوش گل ختمی سرفه های خشک را از بین می برد.
این دمنوش ملین و برطرف کننده یبوست است.
دم کرده این گیاه برای کاهش یا درمان آلرژی موثر می باشد.
دم کرده ریشه این گیاه تب را پایین می آورد.
دم کرده ریشه این گیاه قند خون را تنظیم می کند.
دمنوش برگ ختمی برای دفع سنگ کیله موثر است.

موارد منع مصرف:
مصرف همزمان داروهاى خوراکى با این گیاه موجب به تأخیر افتادن جذب داروها مى گردد.
زنان باردار و مادران شیرده باید از زیاد خوردن آن پرهیز کنند.
کسانی که سرد مزاج هستند باید ختمی را با عسل بخورند..
طرز تهیه:
یک قاشق غذاخوری گل ختمی را در قوری بریزید و روی آب با دمای ۷۰ یا ۸۰ درجه ریخته و اجازه دهید که به مدت ۱۵ دقیقه دم بکشد. در صورت تمایل می توانید آن را با کمی عسل شیرین کنید. (برای دم کردن ریشه این گیاه ابتدا ریشه آن را تمیز کرده و در یک لیتر آب جوش ریخته و اجازه دهید که به مدت ۳۰ دقیقه دم بکشد پس از سرد شدن آن را از صافی عبور داده و در صورت تمایل با عسل شیرین کنید ).

[مبنع :با همكاري خانم سميه آتشي]

استفاده از ریشه گیاه ختمی به عنوان داروی گیاهی برای درمان سرماخوردگی، گلودرد و دیگر مشکلات تنفسی سابقه‌ای چند هزار ساله دارد که این خاصیت درمانی فوق‌العاده حاصل لعاب زیادی است که از خیس کردن گلبرگ‌ها و ریشه‌ این گیاه بدست می‌آید. در یونان باستان، گل ختمی را با عسل می‌جوشاندند و برای درمان زخم‌ها، اسهال خونی، درد سیاتیک و دندان درد استفاده می‌کردند. همچنین برگ‌های این گیاه برای درمان گازگرفتگی و سوختگی شفابخش است.

قسمت‌های مختلف این گیاه از جمله گلبرگ‌ها، برگ، ریشه و ساقه خواص دارویی متفاوتی دارند. بیشترین کاربرد ختمی برای درمان مشکلات تنفسی و برونشیت است. همچنین گل ختمی در درمان مشکلات مرتبط با التهاب دستگاه گوارش موثر است و می‌تواند در کاهش التهاب لثه نوزادان در زمان دندان درآوردن آنها مفید باشد.

علاوه بر این می‌توان عصاره ریشه و ساقه ختمی را برای درمان سوختگی‌ها و زخم‌های پوستی استفاده کرد و درمانی موثر برای کاهش قرمزی و سوزش ناشی از اگزماست.

اخیرا، گل ختمی در درمان مشکلات گوارشی از جمله سوزش معده، سوء هاضمه، کولیت زخمی و زخم معده استفاده می‌شود. همچنین محققان در نظر دارند تا کارآیی ختمی را به عنوان درمان طبیعی برای کنترل قندخون در دیابتی‌ها مورد بررسی قرار دهند.

منبع: مجله پزشكي و سلامت

اين گياه در اشكور فراوان است و معمولا" آنرا را همراه گل گاوزبان مصرف مي كنند . ملين و ضد اسهال بود و براي دستگاه تنفسي بي نهايت مفيد و از هم مهمتر ضد سرفه ميباشد . اين گياه هم از گياهان معروف در اشكورات مي باشد كه براي بيماريهاي گوناگون استفاده مي شود . در خانه مادربزرگ هاي قديمي گل گاو زبان و گل ختمي و گياهان نظير آن بر روي طاقچه ها هنوز هم مشاهده مي شود و در قديم بجاي دكتر از جوشانده اين نعمات الهي استفاد مي كردند . [ اسماعيل كيايي]

تحقيق و گردآوري اسماعيل اشكور كيايي م1348 سپارده

 

 

 

 

 

نعنــــاع [ پي تينيك ] و خواص آن :گیاهی كه در سپارده و اشكورات بوفور يافت مي شود.

 

نعنــــاع [ پي تينيك ]:گیاهی كه در سپارده و اشكورات بوفور يافت مي شود.

 

 

بيوگرافي پي تينيك يا نعناع

    گیاهی است علفی ، پایا و دارای ساقه هائی بر دو نوع خزنده و زیرزمینی که از نوع اول آن در محل گره ها، دسته ای از ریشه های نابجا به درون زمین نفوذ کرده از سمت مقابل آن، یک شاخه قائم و برگ دار و کوچک خارج می شود که در خاتمه منجر به پیدایش پایه های جداگانه در فواصل مختلف ساقه خزنده، در محل پیدایش ریشه های نابجا می گردد.

     برگهای آن متقابل ، بیضوی،نوک تیز، دندانه دار، کمی پوشیده از کرک به درازای 4 تا 7 سانتی متر و به عرض 2 تا 3 سانتی متر است ابعاد مذکور در شاخه های گلدار نیز همیشه کمتر از شاخه های عقیم می باشد. ساقه این گیاه چهار گوش و به رنگ قرمز مایل به بنفش یا مایل به ارغوانی است و در محل هر یک از گره های آن، دو برگ متقابل دیده می شود.

     گلهای آن در ماههای مرداد و شهریور ظاهر می گردند، رنگ گلی روشن یا کم و بیش ارغوانی مایل به بنفش دارند و به تعداد زیاد نیز در مجاورت یکدیگر به نحوی مجتمع می شوند که مجموعاً در قسمت انتهایی ساقه ها‏، به صورت سنبله هائی با شکل ظاهری بیضوی نوک تیز جلوه می کنند. این گیاه یک دورگه طبیعی از 2 گونه Mentha viridis و Mentha aquatica می باشد. این گیاه دارای فرمها و واریته های متعددی است که از جمله Menthe poivree noire که گلهای آن به رنگ قرمز قهوه ای است و فرم Menthe poivree blanche که گلهایش سفید رنگ است.

     ذکر : پونه یا پودنه که بطور وحشی در گیلان می روید نام علمی آن Mentha pulegium می باشد. و گونه Mentha sylvestris بنام پونه کوهی است نعنای سبز که نام علمی آن Mentha viridis می باشد در آذربایجان نزدیک تبریز و در بلوچستان به طور خودرو می روید.(برگهای آن سبز تیره بدون دمبرگ بدون تار) Mentha aquatical L. در سراسر شمال ایران و سایر مناطق به طور خود رو می روید. Mentha arvensis که در بلوچستان به حالت خودرو رویده می شود.

 

نیاز اکولوژیکی

    نعناع را در اکثر نقاط می توان کشت کرد. اما مناطق خیلی سرد برای کشت این گیاه مناسب نمی باشد مواد و عناصر غذایی فراوان و آب کافی برای رویش آن ضروری است. گیاه در 2 تا 3 درجه سانتی گراد شروع و به رویش می نماید ولی درجه حرارت مطلوب برای رویش نعناع 10 درجه سانتی گراد است درجه حرارت مناسب به منظور تسریع در رشد و نمو گیاه و همچنین افزایش در تولید اسانس 18 تا 20 درجه سانتی گراد است.

    نعناع گیاهی شب کوتاه است و کشت آن در شرایط بلند روز (از نظر تابش نور) سبب افزایش محصول نعناع شده و در سنتز اسانس آن نیز تاثیر مثبت دارد. از این رو همواره توصیه می شود که این گیاه در دامنه جنوبی تپه ها کشت شود. نعناع دارای ریشه های سطحی است که قادر به جذب رطوبت از اعماق زمین نمی باشد لذا آبیاری مناسب در طول رویش گباه ضروری است.

     گیاهان از 3 تا 4 هفته پس از رویش تا قبل از گل دهی به مقادیر مناسبی آب نیاز دارند و باید تحت آبیاری منظم قرار گیرند. رطوبت خاک باید در طول رویش معادل 80 درصد باشد، علاوه بر آب و نور کافی، مواد و عناصر غذایی مناسب در خاک برای کشت نعناع ضروری بوده و سبب افزایش عملکرد می شوند. خاک مناسب برای کشت این گیاه ، خاک لوم شنی حاوی مقدار زیادی مواد و ترکیبات هوموسی است.

     خاک های چرنوزیوم (خاک سیاه) و پیت با ساختمان مناسب و حاوی مواد و عناصر غذایی کافی برای کشت نعناع مناسب می باشد. PH خاک برای نعناع 5 تا 8 مناسب است بطور کلی خاک های اسیدی و زهکشی شده خاکهای مناسبی برای کشت نعناع می باشند.

 

   

آماده سازی خاک

     چنانچه نعناع با غلات به تناوب کشت شده باشد در فصل پائیز پس از برداشت غلات 2 تا 3 تن در هکتار کودهای کاملاً پوسیده حیوانی به زمین اضافه نموده ‏ شخم عمیقی ( به عمق 25 تا 30 سانتیمتر) زده می شود. پس از شخم کودهای شیمیایی مورد نیاز را به خاک پاشیده و آنها را با دیسک به عمق خاک می فرستند افزودن کودهای شیمیایی به شرایط خاک بستگی دارد و بطورکلی در سال اول قبل از کشت 50 تا 90 کیلوگرم در هکتار اکسید فسفر و 60 تا 90 کیلوگرم در هکتار کودهای ازت باید به زمین اضافه شود هر سال اضافه کردن 90 تا 120 کیلوگرم در هکتار کود ازت (چنانچه خاک خشک و نیاز به آبیاری باشد مقدار ازت بیش از رقم ذکر شده خواهد بود) به زمینهای زیر کشت نعناع توصیه می شود.(این مقدار دو سوم در فصل بهار قبل از رویش گیاه و یک سوم بقیه پس از اولین برداشت به خاک اضافه می گردد.

    از سال دوم رویش هر ساله در فصل پائیز افزودن 50 تا 80 کیلوگرم در هکتار اکسید فسفر 60 تا 80 کیلوگرم در هکتار اکسید پتاس به خاک سبب افزایش عملکرد و بهبود کیفیت مواد موثره نعناع می شود. جمع آوری سنگ ها و قلوه سنگهای درشت سبب تسهیل در توسعه ریشه و افزایش عملکرد می شود. اوایل بهار پس از شکستن سله ها و خرد کردن کلوخه ها با دیسک ، زمین را برای کشت نعناع تسطیح می کنند.

     در فصل بهار باید از کاربرد وسایلی که سبب کاهش رطوبت خاک می گردند جلوگیری نمود. چنانچه عمل کشت در فصل پائیز انجام گیرد پس از برداشت محصول سال قبل در فصل تابستان (شهریور) کودهای حیوانی مورد نیاز را به خاک افزوده و سپس زمین را شخم می زنند. بعد از افزودن کودهای شیمیایی زمین را تسطیح و بستر را برای کاشت نعناع آماده می نمایند.

 

تاریخ و فواصل کاشت

    نعناع مانند هر گیاه دورگ دیگر بذر تولید نمی کند و تکثیر آن رویشی و توسط ریشه رست، گرفتن قلمه ساقه و یا جدا کردن پا جوش از گیاه مادری انجام می گیرد. کشت وتکثیر نعناع از طریق اندامهای زیر زمینی را می توان در پائیز یا در بهار انجام داد. چون خاک در فصل پائیز از رطوبت کافی برخوردار است و تقریباً احتیاجی به آبیاری نیست اوایل پائیز (مهرماه) رازمان مناسبی برای کشت نعناع می دانند.

     گیاه پس از گذراندن دوره سرما اوایل بهار از رشد و نمو سریعی برخوردار می شود.مناسب ترین زمان برای کشت بهاره اواسط بهار (اواخر اردیبهشت اوایل خرداد) می باشد.اواخر بهار (خرداد) زمان مناسبی برای تکثیر نعناع از طریق قلمه های ساقه است. اواخر بهار (خرداد) نیز زمان مناسبی برای جدا کردن پا جوش ها از پایه های مادری و انتقال آنها به زمین مورد نظر است.

   

 

کاشت

   تکثیر از طریق ریشه رست این روش مناسب ترین روش برای تکثیر نعناع است پس از بارندگی سبک‏ پایه های مادری 2 تا 3 ساله را از زمین خارج می کنند پایه های انتخابی باید عاری از هر گونه عواملی بیماریزای قارچی یا باکتریایی و علف های هرز باشند. ریشه گیاهانی که برای تکثیر نعناع استفاده می شوند باید دارای مشخصات زیر باشد. الف) ریشه ها سالم و عاری از هر گونه علف هرز باشند. ب) ریشه رستهایی که جهت تکثیر نعناع از پایه مادری جدا می شوند باید حداقل 70 درصد آن سفید و 30 درصد بقیه سبز رنگ باشد که هنگام کاشت این قسمت سبز رنگ خارج از خاک می ماند. ج) رطوبت ریشه رستها از 80 درصد کمتر نباشد.

     برای تهیه ریشه رستهای سفید رنگ که برای تکثیر مناسبند. 1 تا 5/1 ماه قبل از خارج کردن پایه های مادری روی ریشه رستها را با لایه ای به ضخامت 4 تا 5 سانتی متر از خاک می پوشانند. در این مدت رنگ ریشه رستهای سبز به سفید تغییر می یابد و برای تکثیر آماده می گردند.

     پس از دومین برداشت اندامهای هوایی، ریشه رستها کیفیت مطلوب تری می یابند. ریشه رستها را می توان بادست (در سطح کم) و یا توسط ماشین برداشت سیب زمینی (در سطح وسیع) جمع آوری نمود. در تکثیر توسط ریشه رست، فاصله ردیف ها از یکدیگر 50 تا 60 سانتی متر و عمق مطلوب برای کاشت 10 تا12 سانتی متر می باشد. پس از کاشت، به منظور ایجاد و تراکم در خاک انجام غلتک مناسبی توصیه می شود اگر زمین خشک باشد باید بلافاصله زمین را آبیاری نمود. برای هر هکتار زمین به 4/1 تا 6/1 تن ریشه رست نیاز است.

    تکثیر از طریق قلمه های ساقه:در اواخر بهار (خرداد) از شاخه های جوان و سبز پایه مادری، 2 تا 3 قلمه که حداقل دو جفت برگ داشته باشند جدا می کنند (بهتر است از میان گره های پائینی انتخاب شوند). سپس آنها را در خزانه هوای آزاد که بستر آن از خاک نرمی پوشیدو و در سایه قراردارد (آفتاب شدید مانع از تشکیل ریشه در قلمه ها می شود) می کارند. با آبیاری مرتب قلمه ها پس از 2 تا 3 هفته دارای ریشه می شود. سپس آنها را به زمین اصلی منتقل می نمایند. تکثیر به روش قلمه های ساقه روش چندان مناسبی نیست و تنها در سطوح کوچک کشت مورد استفاده قرار می گیرد. در این روش فاصله ردیفها از یکدیگر بین 50 تا 70 سانتی متر مناسب می باشند. تکثیر از طریق پا جوش:فصل بهار (خرداد) پس از آبیاری گیاهان از پایه های مادری پاجوشهایی که ارتفاع آنها بین 8 تا 10 سانتی متر است جدا می کنند.

    انتقال پا جوشها به زمین مورد نظر با دست (در سطوح کم کشت) یا به وسیله ماشین نشاء کار (در سطوح کشت انبوه) انجام می گیرد. برای هر هکتار زمین به 112 تا 134 هزار پا جوش نیاز است. پا جوشها در ردیفهایی به فاصله 60 سانتی متر گشت می شوند فاصله دو بوته در طول ردیف 20 تا 30 سانتی متر مناسب خواهد بود.

 

داشت

    مراحلی که گیاه باید حتماً تحت آبیاری قرار گیرد عبارتند از : -پس از رویش گیاه وقتی که ارتفاع متوسط آنها به 8 تا 10 سانتی متر رسید -پس از تشکیل شاخه های جدید -در مرحله جوانه زنی -پس از اولین برداشت محصول -پس از رویش مجدد گیاهان ، بعد از اولین برداشت هنگامی که ارتفاع متوسط آن به 8 تا 10 سانتی متر می رسد. مقدار آبیاری بستگی به شرایط آب و هوایی و همچنین نوع خاک دارد در هر مرحله آبیاری نباید از 40 تا 60 میلی متر کمتر باشد.

    مبارزه مکانیکی و شیمیایی با علفهای هرز باید همواره مد نظر باشد. اوایل بهار زمان مناسبی برای برداشت مکانیکی علفهای هرز و برگردان کردن خاک بین ردیف ها جهت تهویه ریشه می باشد. برای مبارزه شیمیایی با علف های هرز در کشت پائیز، در فصل بهار قبل از رویش گیاه و در کشت بهاره، پس از کشت نعناع می توان از علف کش مرکازین (Merkazin) مقدار 5/3 تا 4 کیلوگرم در هکتار استفاده نمود. در سال دوم و سوم رویش اوایل بهار قبل از رویش مجدد گیاهان کاربرد علف کشهای مرکازین به مقدار 4 تا 5 کیلوگرم در هکتار و آرزین (Aresin) به مقدار 3 تا 4 کیلوگرم در هکتار نتایج خوبی دارد.پس از اولین برداشت می توان از هر دو علف کش فوق الذکر به مقدار 2 تا 3 کیلوگرم در هکتار از هر یک استفاده نمود.

     برای مبارزه با بیماری قارچی زنگ نعناع (puccinia menthae) از ضد قارچ کرزونیت (krezonit) به مقدار 8 تا 9 کیلوگرم استفاده نمود. ممکن است پس از استفاده از آن شاخه های نعناع خشک شوند این مسئله خطرناک نیست و مجدداً شاخه های جدید تشکیل خواهد شد. ولی اگر پس از رویش شاخه های جدید مجدداً از قارچ کش استفاده شود و برای گیاه خطرناک است. در طول رویش گیاهان آفات ممکن است خسارات زیادی ببار آورند از این رو در فصل بهار می توان از آفت کش و قارچ کش های مناسب بطور مخلوط به صورت محلول پاشی استفاده کرد.

     در سالهای دوم و سوم رویش گیاه‏، در فصل پائیز کلتیواتوری به عمق 14 تا 16 سانتی متر در فاصله بین ردیف ها زده می شود. سپس مواد و عناصر مورد نیاز گیاهان را که قبلا به مقدار ذکر شده را به خاک می افزایند و خاک بین ردیف ها را صاف کرده، سپس غلتک مناسبی زده می شود.

برداشت

    در سال 2 تا 3 بار محصول را می توان برداشت نمود. روش و زمان برداشت بستگی به چگونگی استفاده از اندام های جمع آوری شده (استفاده از گیاه بعنوان سبزی یا برای استخراج اسانس) دارد. در صورتیکه نعناع در سطوح وسیعی زیر کشت رفته باشد برداشت اندامهای مورد نظر توسط ماشین انجام می گیرد.

    در اینصورت گیاهان از فاصله 4 تا 5 سانتی متری از سطح زمین بریده می شوند سپس برای مدتی بر روی زمین می مانند تا حدود 25 تا 40 درصد رطوبت آن تبخیر شود. در صورتیکه گیاهان در پائیز برداشت شوند گذاشتن آنها بر روی زمین امکان پذیر نیستند و باید مستقیماً به کارخانه برای استخراج اسانس منتقل شوند در روش جدید پس از برداشت ابتدا گیاهان را داخل جعبه های مخصوصی می‌ریزند سپس مستقیماً به خشک کنها انتقال یافته و خشک می گردند.زمان مناسب برای اولین برداشت آخر خرداد تا 25 تیر، دومین مرحله 10 مرداد تا 15 مهر، سومین و آخرین مرحله برداشت تا 15 آذر می باشد. عملکرد سالانه وزن تازه گیاه 12 تا 20 تن در هکتار می باشد که از آن 30 تا 60 کیلوگرم اسانس استحصال می شود.

     در اولین برداشت مقدار محصول 8 تا 14 تن در هکتار وزن تازه است که مقدار اسانس 2 تا 4 کیلوگرم به ازای هر تن می باشد. در دومین برداشت بازده پیکر رویشی و اسانس آن بسیار کمتر از مرحله اول می باشد. یعنی عملکرد وزن تازه گیاه 4 تا 8 تن در هکتار می باشد که به ازای هر تن 1 تا 2 کیلوگرم اسانس استحصال می شود.چنانچه گیاهان را به منظور استفاده از پیکر رویشی آن و به عنوان استفاده سبزی یا ادویه کشت کنند، می توان 3 تا 4 بار در سال محصول را برداشت نمود.

     اولین برداشت قبل از گل دهی انجام می گیرد و 5/2 تا 3 تن در هکتار وزن خشک گیاه (برگ و ساقه) حاصل می شود. اگر هدف از کاشت گیاه فقط استفاده از برگها باشد، برداشت آنها تنها با دست امکان پذیر است و انرژی و کار زیادی صرف آن می شود لذا برای این منظور قبل از گل دهی صبح زود برگها را با دست جمع آوری نموده ، سپس خشک می کنند. عملکرد برگ خشک 2/1 تا 8/1 تن در هکتار است.

منبع:   سايت شبكه رشد http://daneshnameh.roshd.ir

 

خواص پي تينيك يا نعناع

نعناع گیاهی با صدها خاصیت دارویی قابل ملاحظه است که در کشورهای گوناگون مانند هند، خاورمیانه واروپا طرفداران زیادی دارد. نعناع تازه و خشک که احساس خنکی ایجاد می کند در دستور غذایی کشورهای زیادی مورد مصرف قرار می گیرد. در این مطلب از سایت «ehow» به خواص این گیاه اشاره خواهیم کرد. 

برگ نعناع، درمان مناسبی برای رفع سردرد، تب، حالت تهوع، اختلالات گوارشی و ... محسوب می شود.

سیستم گوارشی را تسکین می دهد و در رفع گاز معده کمک می کند.

برگ این گیاه، خاصیت ادرارآور، نشاط آور و ضد انقباض عضلانی و ضدتهوع دارد. ▪ روغن طبیعی نعناع نیز خاصیت ضدعفونت، ضدالتهابی و ضدویروسی دارد.

ساقه و روغن طبیعی به دست آمده از درخت نعناع، درمان موثری برای سرطان های پوست، کبد، ریه و لوزالمعده است.

برگ نعناع با افزایش سوخت و ساز بدن، چربی اضافه بدن را می سوزاند.

روغن طبیعی نعناع، علایم معده درد، گرفتگی عضلانی و سندروم روده تحریک پذیر را تسکین می دهد و در نتیجه عضلات نرم و شل می شوند.

اسید رزمارینیک (Rosmarinic acid) موجود در این گیاه علایم گرفتگی بینی را تسکین می دهد و باعث باز شدن مجاری تنفسی می شود. برگ درخت نعناع عارضه های آسم و آلرژی را برطرف می کند.

این گیاه که منبع عالی بتاکاروتین است، قدرت دید را بهبود می دهد، با آکنه مقابله می کند و به پوست نرمی و طراوت می بخشد.

برای رفع بوی نامطبوع دهان و پیش گیری از بروز بیماری لثه ای به کار برده می شود.

چای نعناع از تهوع صبحگاهی در دوران بارداری پیش گیری می کند.

برگ این گیاه به میزان چشمگیری پرمویی در بعضی از قسمت های بدن را که در زنان به علت نبود توازن هورمونی شایع است، درمان می کند. 

ویتامین C و بتاکاروتین موجود در آن، مانند آنتی اکسیدان عمل کرده و رادیکال های آزاد را از بین می برد، استحکام غشایی سلولی را حفظ می کند و در نتیجه خطر بیماری های قلبی و سرطان و ... را کاهش می دهد.

کلسیم، آهن، منیزیم، پتاسیم، فسفر، منگنز و روی موجود در نعناع نقش مهمی در حفظ فعالیت های سوخت و ساز بدن دارد.

  فیبر غذایی موجود در آن، احساس سیری و سلامتی روده ای ایجاد می کند و یبوست و بواسیر را تسکین می دهد.

  چای نعناع علاوه بر انرژی زا بودن، حرارت اضافه بدن را خارج کرده و سرماخوردگی و سرفه فصلی را نیز درمان می کند.

سکسکه و گوش درد را برطرف می کند.

خمیر نعناع تهیه شده با آب و برگ نعناع، برای درمان مسمومیت غذایی کاربرد دارد. ▪ برگ های له شده آن برای سفید کردن دندان موثر است. 

بخور روغن نعناع آرامش بخش است.

منبع: روزنامه خراسان

 توضيحاتي درباره نعناع از نويسنده وبلاگ

     پي تينيك اشكور يا همان نعناع در اشكور هم در باغ هاي كشت مي شود و هم بصورت وحشي وجود دارد و مادرم خانم گل پسند اشكور كيايي هميشه آنرا از راه تقطير بدست مي آورد با جوشاندن ديگ و گرفتن عرق آن .

   هميشه در معده و نفخ و ساير ناراحتي هاي گوارشي را با آن درمان مي كرد . بنده البته به پودر نعناع بيشتر معتقدم و در مواقعي كه دچار نفخ شديد مي شوم آنرا همراه آويش مخلوط كرده و بصورت جوشانده در فواصل زماني مختلف استفاده مي كنم و پس از بيدار شدن صبح روز بعد نفخي و مشكل گوارشي من رفع مي شود .

     چاي نعناع يا پي تينيك  و آويشن - چاي گل گاوزبان مخلوط با گل ختمي و ساير جوشانده ها كه مردمان قديم استفاد مي كردند الان رو به فراموشي گذاشته شده و مردم رو به داروهاي شيميايي آورده اند غافل از اينكه با رفع يك بيماري ناراحتي هاي ديگر براي خود بوجود مي آورند و كليه؛ كبد و قلب خود را دچار مشكل مي كنند.

    بهرحال نعناع نه فقط در اشكور بلكه در نقاط ديگر اين سرزمين به فراواني مي رويد و ارزان هم تهيه مي شود اما مردم با مصرف شربت هاي آلومنيم ام اجي و قرص مختلف براي هضم غذا استفاده مي كنند ولي نمي دانند كه اين دارو علاوه بر ايجاد بيماري تازه معده آنها را تنبل مي كند و بعداز مدتي هم اثر خود را از دست مي دهد .

    گياهاني مانند پي تينيك يا نعناع ؛گزنه ، كنگر ، گلپر  و ... بصورت وحشي در اشكور وجود دارد و در طبيعت خدا بوفور يافت مي شود اميدوارم هم ولايتي ها و مسافراني و گردشگراني كه به اين منطقه مي آيند از آنها براي خود و سوغات براي دوستانشان استفاده كنند . نويسنده اسماعيل اشكور كيايي م/ 1348 سپارده

اميدوارم دوستان با بهره برداري از مطالب بالا نظر يادشان نرود. با مسافرت به طبيعت بكر اشكور از ميوه ها و گياهان دارويي آن كمال بهره را ببريد . مردمان آنجا آنقدر مهربانند كه اين محصولات را بصورت سوغات مجاني تقديمتان مي كنند.

تحقيق و گردآوري:اسماعيل اشكور كيايي م/1348 سپارده

 

 

 

قارچ كه اشكور به كماگوش معروف است

 

 

 قارچ كه اشكور به كماگوش معروف است

 

 

خواص دارویی قارچ هاي خوراكی از زبان پزشكان بدون مرز

قارچ و پروتئين ـ قارچ هاي خوراكي و مخصوصاً قارچ تازه حاوي مقادير فراوان پروتئين مورد نياز بدن است كه از اين نظر ميزان پروتئين آن حدود 2 برابر پروتئين اغلب سبزيجات و ساير حبوبات مي باشد.

پروتئين قارچ از لحاظ اسيدهاي آمينه كه همانا جزء اصلي پروتئين را تشكيل مي دهد جزو غني ترين پروتئين ها محسوب مي شوند و از لحاظ ارزش غذايي در حد فاصل پروتئين گوشت و پرتئين گياهي قرار دارد.

از طرفي پروتئين قارچ به دليل داشتن مقادير فراوان آب و رطوبت نسبت به سبزيجات و حبوبات بسيار مطبوع و قابل هضم است. به طوري كه 90 ـ 70 درصد قابليت هضم پذيري دارد. به طور كلي ارزش بالاي پروتئين قارچ و قابليت هضم پذيري بالاي آن باعث شده كه مصرف آن براي سالمندان و سالخوردگان بسيار توصيه گردد.
قارچ و دريافت كالري ـ همان طور كه مي دانيد كربوهيدراتها يكي از مهم ترين منابع انرژي براي بدن هستند. قارچ هاي خوراكي به علت داشتن 2/4 در صد كربو هيدرات قادرند به طور ميانگين 100 كيلو ژول در 100 گرم قارچ، انرژي توليد كنند كه اين ميزان انرژي در نوع خود بسيار قابل توجه است.
قارچ و چربي ـ يكي از مهمترين ويژگي هاي قارچ كه باعث شده متخصصين تغذيه آن را بسيار توصيه كنند در صد كم چربي آن است. قارچ هاي خوراكي داراي درصد بسيار كمي از چربي هستند كه اين مقدار در حدود 1% تا 3% وزن تر آن مي باشد.
لذا كساني كه از رژيم غذايي لاغري در برنامه غذايي شان استفاده مي كنند مي توانند از قارچ بهره ببرند و به هيچ وجه نگران بالا رفتن چربي خونشان نباشند.
قارچ ها و ويتامينهاي مورد نياز بدن ـ مصرف روزانه 100 گرم قارچ خوراكي نياز بدن به ويتامين c را برطرف مي كند. علاوه بر اين قارچ منبع بسيار خوب ويتامين B1 و B2 است. كمبود ويتامين B1 مي تواند زمينه ساز بسياري بري بري باشد .

همچنين ويتامين B12 از ويتامين هاي ضزوزي براي خونسازي به شمار مي رود. كمبود ويتامين B12 باعث بروز آنمي و يا كم خوني مي شود. به طور كلي مصرف 100 گرم قارچ خوراكي تازه نياز روزانه افراد بالغ به ويتامينهاي محلول در آب را برطرف مي كند.
قارچ و عناصر معدني ـ عناصر معدني موجود در قارچ در مقايسه با سبزيجات و ميوه جات هم از كيفيت بهتري برخوردار هست، هم از نظر كميت در سطح بسيار خوبي قرار دارد. قارچ خوراكي داراي ميزان چشم گيري پتاسيم، آهن و مس است و قادر است فسفر مورد نياز بدن را به طور كامل تأمين كند. كلاهك قارچ سرشار از فسفر است.
ساير تركيبات قارچ هاي خوراكي ـ اسيد فوليك: يكي از مهمترين تركيبات موجود در قارچ كه بسيار مورد توجه قرار مي گيرد اسيد فوليك موجود در آن است. در حال حاضر يكي از مهم ترين علت هاي كم خوني در افراد به خصوص در خانم هاي باردار كمبود اسيد فوليك است.
قارچ هاي خوراكي به سبب داشتن مقادير فراوان اسيد فوليك از جمله بهترين منابع غذايي براي اين دسته از افراد محسوب مي شود
لوواستاتين: از جمله تركيبات مهم موجود در قارچ همين لوواستاتين است. قارچ ها به طور طبيعي توليد لوواستاتين مي كنند و اين تركيب بسيار در كاهش چربي و كلسترول خون مي تواند مؤثر واقع شود.

بيوفريوليد: در قارچ تركيبي به نام بيوفريوليد وجود دارد كه از تشكيل مخزن چربي خطرناك در شريانها جلوگيري مي كند. اين ماده از تشكيل كلسترول هاي بد خون (LDL )و اسيد هاي چرب در سلولها و خون جلوگيري مي كند.
در زمستان قارچ بخوريد:
قارچ استخوانها را تقويت مي كند، خستگي را برطرف مي كند، كمبود ويتامين D را بر طرف مي كند. پرتو خورشيد در بدن ويتامين D توليد مي كند اما در زمستان بدن اين وضعيت را ندارد كه از پرتو خورشيد به خوبي استفاده كند و ويتامين D توليد كند. پس در زمستان خوردن مواد غذايي توصيه مي شود كه داراي اين ويتامين باشد. ويتامين D سبب جذب كلسيم در روده مي شود تا بالافاصله در استخوانها به مصرف برسد. براي اينكه همه مواد مغذي به بهترين شكل جذب شوند نياز به ويتامين هاي گروه «ب» است. قارچ بخشي از اين ويتامين ها را تدمين مي كند و هر سلول در بدن ما به ويتامين (B2 )قارچ نياز دارد تا بتواند انرژي كسب كند تا ما زود خسته و كم حوصله نشويم.
قارچ را بايد پخته خورد، زيرا قارچ آلوده به موادي است كه فقط با پختن از بين مي رود اما قارچ هايي كه در واحدهاي صنعتي توليد مي شوند مي توان بدون هيچ مشكلي پس از تميز كردن مصرف كرد.
توجه: اكيداً توصيه مي كنيم كه از خريد قارچهاي فله اي به شدت و به جدّ بپرهيزيد. صرف نظر از اين كه احتمال مسوميت از طريق اين نوع قارچها بسيار بالاست كيفيت پايين اين قارچها و آلودگي بسيار آنها از جمله مهمترين معضل هاي اين نوع قارچ هاست.
حتماً قارچ مورد نياز خود را از مراكز معتبر و به صورت بسته بندي هاي بهداشتي تهيه فرماييد. هر گونه تغيير رنگ ظاهر قارچ و هر گونه احساس مزه نامطبوع بايد مورد توجه قرار گيرد و از مصرف آنها خودداري شود. قارچ هايي كه تغيير رنگ داده اند و كلاهكشان سياه و يا خاكستري شده از كيفيت خوبي برخوردار نيستند.
ـ تحقيقات پزشكي نشان مي دهد كه با خوردن قارچ، دستگاه دفاعي بدن تقويت مي شود، طول عمر افزايش مي يابد، كلسترول خون پايين مي آيد، گردش خون در بدن بهبود مي يابد. ويروسها از بين مي رود، از بروز بيماري هاي قلبي جلوگيري مي شود. قارچ مقدار زيادي كربوهيدرات و آهن دارد پزشكان به بيماران ديابتي و افرادي كه به تقويت دستگاه ايمني بدن خود اهميت مي دهند و كساني كه برنامه خاص غذايي (رژيم) دارند خوردن قارچ را توصيه مي كنند. منبع : س پزشكان بدون مرز.

-----------------

در اشكور فصل بهار با صداي رعد و برق و آمدن باران يك ساعت بعد همراه بچه ها به كوه و اطراف روستا مي رفتيم با حالت دو  با سرعت صد كيلومتر در ساعت كه قارچ يا كماگوش جمع اوري كنيم . بي نياز خوشمزه بود و خوراكي كامل و مفيد .

با ياد خاطرات آن دوران در هنگام نوشتن اين متن اشك از چشمانم سرازير مي شود كه ولايت كجايي كه يادت بخير .[اسماعيل اشكور كيايي ]

تحقيق و گردآوري اسماعيل اشكور كيايي م/1348 سپارده

 

 

 

گياه گلپر و خواص آن ؛ محصولي از سپارده و اشكورات

 

 

 گياه گلپر و خواص آن ؛ محصولي از سپارده و اشكورات

 

 

 

 

شناسنامه

 

جعفری Umbelliferae :تیره
Heracleum persicum , Heracleum glabrescens :نام لاتین
Mountain pride – Persian majoram :نام انگلیسی
گلپر :نام فارسی
_ :نام عربی

 

 

بيوگرافي گياه گلپر


     گلپر گیاهی گلدار، علفی و چندساله از تیره چتریان است. این گیاه، بومی ایران است و در ناحیه های نمناک کوهستانی ایران و مناطق پیرامونی می روید. گل های آن سفید مجتمع به صورت چتر در انتهای ساقه های گل دهنده در قسمت بالای گیاه ظاهر می شود.     

     میوه آن تخم مرغی، کمی ضخیم و معطر به رنگ سبز تیره به طول 1/5 تا سانتی متر است.
      برگ های آن با چاک های عمیق به شکل پنجه غاز شبیه برگ آنژلیکا، به طوری که این چاک ها برگ را به چند نیمه برگ تقسیم می کند و هر نیمه برگ نوک تیز و دندانه دار است.

 

 

نیاز اکولوژیکی

خاکهای با بافت سبک، خاک های مناسبی برای رویش این گیاه می باشند زیرا رشد در چنین خاکهایی بهتر انجام می گیرد. افزودن کودهای حیوانی یا خاکهای جنگلی حاوی مقدار فروان ترکیبات هوموسی به زمین هایی که این گیاه در آنها کشت می شود،مفید است.افزودن 25 تن در هکتار از چنین کودهایی به خاک مزرعه نتایج خوبی را به دنبال خواهد داشت. مواد مذکور باید قبل از انتقال نشاء ها به زمین اضافه شوند

.

آماده سازی خاک

قبل از انتقال نشاء ها به زمین مورد نظر جمع آوری سنگها و قلوه سنگها و انجام شخم عمیق ضروری می باشد. بدینوسیله بستر خاک را برای رشد و توسعه ریشه آماده می نمایند. در فصل پائیز افزودن مقادیر مناسبی از کودهای کاملاً پوسیده و حیوانی به زمینهایی که این گیاه در آنها کشت می شوند نتایج خوبی در رویش ریشه ها و افزایش مواد موثره آن به همراه دارد.

 
   
   

تاریخ و فواصل کاشت

تاریخ کاشت بستگی به روش تکثیر این گیاه دارد. در صورتیکه بذور تحت تیما چینه سرمایی (سرما دهی Stratification) قرارگیرند،زمان مناسب برای کاشت اوایل فروردین می باشد. در غیر اینصورت اواخر پائیز (آذر) زمان مطلوبی برای کاشت بذر گلپر خواهد بود. فاصله ردیف های کاشت 50 سانتی متر از یکدیگر مناسب می باشد. عمق بذر 1 تا 5/1 سانتی متر باید باشد. قوه رویشی بذر گلپر ضعیف است. از این رو مقدار 4 تا 5 کیلوگرم برای هر هکتار زمین مناسب است.اواخر دوره رویشی گیاهان(اواسط پائیز) زمان مناسبی برای تکثیر رویشی این گیاه می باشد

 

کاشت

        تکثیر توسط بذر : بذور تازه به علت گذراندن دوره خواب قوة نامیه ضعیفی دارند، از این رو برای کشت نباید از بذر تازه استفاده نمود. یکی از محققین در سال 1971 نشان داد که چینه سرمایی نقش عمده ای در شکستن دوره خواب و افزایش قوة رویشی بذر گلپر دارد از این رو با قراردادن بذر در دمای 2 تا 5 درجه سانتی گراد برای مدت 6 تا 8 هفته و یا با کشت بذور در فصل زمستان می توان بر دوره رکود بذر غلبه نمود.

       برای تکثیر این گیاه بذور تمیارشده را در خزانه هوای آزاد که خاک آن مخلوطی از کود حیوانی کاملاً پوسیده، خاک برگ و ماسه نرم است، کشت می نمایند.این بذور مدتی پس از کاشت جوانه می زنند اگر چه اواخر اردیبهشت می توان نشاء ها را به زمین اصلی منتقل نمود ولی بهتر است این عمل در فصل پائیز (آبان) انجام گیرد. زیرا مرگ نشاء ها هنگامی که در بهار منتقل می شوند در مقایسه با پائیز بسیار زیادتر است و رشد گیاهان در فصل پائیز به اندازه ای است که می توانند شوک حاصل از انتقال را تحمل نمایند.

      پس از انتقال نشاء ها به زمین اصلی باید بلافاصله آنها را تحت آبیاری مناسب قرارداد. تکثیر رویشی : یکی از روشهای تکثیر روش رویشی می باشد. اواخر دوره رشد (پائیز) ریشه را به قطعاتی که حاوی چند جوانه رویشی باشد،تقسیم می نمایند. سپس قطعات مذکور در زمین اصلی با فواصل ذکر شده کشت می شوند.

 
   
   

داشت

رشد اولیه این گیاه بسیار کند است به همین جهت علفهای هرز می توانند بدون رقابت و به سرعت توسعه یابند. لذا جمع آوری علفهای هرز در سطح خزانه و در زمین اصلی ضروری است. آبیاری منظم و به موقع نقش عمده ای در توسعه و رشد ریشه دارد.برگردان کردن خاک بین ردیفها نیز نقش عمده ای در توسعه و گسترش ریشه گلپر دارد

.

برداشت

ریشه های برداشت شده در اواخر فصل پائیز (آذر ماه) بیشترین مقدار ماده موثره را خواهند داشت.همانطور که گفته شد گلپر گیاهی است چند ساله از این رو به منظور بهره برداری اقتصادی از زمین وگیاه بهتر است ریشه ها پس از گذشت یک سال از عمر آن و در فصل پائیز برداشت شوند. چون ریشه ها ترد و شکننده هستند، هنگام برداشت باید دقت نمود که تمام ریشه سالم از زیر خاک بیرون آید چنانچه قسمتهایی از ریشه زیر خاک بماند از مقدار مواد موثره به نحو بارزی کاسته خواهد شد.

ریشه ها را پس از برداشت،شسته و سپس آنها را قطعه قطعه کرده در تار پولین (پارچه های مخصوص و عایق از آب) قرار داده و در سایه خشک می کنند. با استفاده از خشک کنهای الکتریکی می توان ریشه ها را در درجه حرارت 60 تا 80 درجه سانتی گراد نیز خشک کرد. هر گیاه ریشه ای به وزن تقریبی 200 گرم تولید می کند.بازده ریشه خشک 75/0 تن در هکتار می باشد.

 
   
   

دامنه انتشار

نواحی شمالی البرز شامل منطقه اشكورات ، ییلاق جواهرده، گچسر، شمیرانات ، توچال، غرب ایران و کوههای بختیاری

 

 

 خواص دارویی گياه گلپر


گیاهی استمقوی معده و سایر اندام های دستگاه گوارش و دفع کننده نفخ دستگاه گوارش، ترشحات معده را زیاد کرده و سموم بدن را دفع می کند، ضدعفونی کننده و میکروب کش قوی است، خوردن آن شیر زنان را زیاد می کند، خوردن آن به میزان کم، باعث نشاط و شادی شده و در هضم غذا موثر است، برای کمردرد رطوبی نیز مفید بوده و می توان آن را همراه با غذاها میل كرد.

گلپر قطع کننده بلغم و دفع کننده باد و نفخ شکم است، بهترین دارو برای معالجه هیستری است، در ریشه آن خواص بی شماری نهفته، اگر از تشنج و ناراحتی های عصبی رنج می برید از آن استفاده کنید. خوردن گلپر ذهن را باز و حافظه را زیاد و نسیان را کم می کند و ابلهی و حماقت را از بین می برد. برای فلج، لقوه و بی حسی اعضا مفید است.

* اسانس گلپر به عنوان آنتی اکسیدان در کاهش خطرات قلبی عروقی و کاهش مقادیر لیپوپروتیئن های سرم نقش دارد.
* مقوی معده و سایر اندام‌ های گوارش است.
* ضد نفخ است.
* ترشحات معده را زیاد کرده و سموم بدن را دفع می ‌کند.
* ضد عفونی ‌کننده و میکروب کش قوی است.
* باعث ازدیاد شیر مادر است.
* خوردن کم آن باعث شادی و نشاط می ‌شود.
* برای هضم غذا موثر است.
* برای کمردردهای ناشی از رطوبت مفید است و می توان آن را همراه با غذا میل کرد.
* قطع کننده ی بلغم و دفع کننده ی باد و نفخ شکم است.
* بهترین دارو برای معالجه ی هیستری است.
* دم کرده ی ریشه ی آن برای رفع ناراحتی‌ های عصبی مفید است.
* برای تقویت حافظه کاربرد دارد.
* ضماد گلپر با موم و روغن جهت تسکین سیاتیک مفید است.
* ضماد گلپر با روغن زیتون برای از بین بردن سیاهى زیر چشم و مالیدن پخته ی آن با سرکه و پوست انار جهت بواسیر نافع است.
* پاشیدن گرد گلپر روى زخم ‌هاى خوره ‏اى و جذام سودمند می ‏باشد

توجه:

* مصرف زیاد گلپر سبب سقط جنین می ‌شود، از این رو خانم‌ های باردار در خوردن زیاد آن مجاز نیستند.
* با وجود تمام خواص مثبت گلپر نباید از گرد گلپر به مقادیر زیاد استفاده کرد چون ایجاد تپش قلب می کند.
مقدار مجاز مصرف پودر دانه گلپر، 4 گرم در روز است.

 

گلپر چیست خواص درمانی آن کدام است ؟

گلپر خواص آنتی‌اکسیدانی و ضدنفخ بالایی دارد و معمولاً همراه با مواد غذایی نفاخ مثل باقلا استفاده می‌شود. دانه‌های گلپر خاصیت تقویت‌کنندگی معده هم دارند و هضم‌کننده خوبی هستند. افرادی که معده ضعیف یا تنبلی دارند، می‌توانند از پودر گلپر به عنوان ادویه در غذا استفاده کنند.

اسانس دانه‌های گلپر خاصیت ضدمیکروبی دارد و همانند سیر و پیاز شوینده معده محسوب می‌شود. از این ادویه به عنوان نگه‌دارنده مواد غذایی از فساد نیز استفاده می‌شود.

متأسفانه با توجه به اینکه این گیاه فقط در ایران آن هم در نواحی خاصی می‌روید، مطالعه چندانی روی اسانس آن انجام نشده و در مورد سایر خواص این گیاه نیز اطلاعاتی در دسترس نیست.

 

 

 

آیا این موضوع درست است که برخی افراد به گلپر حساسیت دارند و با مصرف آن کهیر می‌زنند؟

کلاً گیاهان خانواده جعفری می‌توانند ترکیب‌های کومارینی داشته باشند که برای برخی افراد حساسیت‌زاست و مشکلات نوری روی پوست ایجاد می‌کند. یعنی فردی که به این گیاهان حساسیت دارد، در اثر مصرف یا تماس پوستی با آن‌ها و قرار گرفتن در آفتاب، دچار لک‌های پوستی قهوه‌ای، قرمز یا تاولی می‌شود که گاه خارش دارد. البته درصد کمی از افراد به ترکیب‌های کومارینی حساس هستند اما به هر حال اگر فردی در اولین تماس با گلپر یا سایر گیاهان چتری یا مصرف آن‌ها این نوع حساسیت را مشاهده کرد، دیگر نباید این گیاهان را مصرف کند زیرا با مصرف بیش از یک بار ممکن است حساسیت افزایش یابد و لک‌ها یا تاول‌ها تمام بدن را فرا بگیرند.

 

برای نگهداری بلندمدت دانه‌های گلپر باید آن‌ها را پودر کنیم؟

بهتر است دانه گلپر را تا هنگام مصرف پودر نکنیم البته این در مورد تمام دانه‌های گیاهان خانواده جعفری مثل زیره، رازیانه و گشنیز صدق می‌کند زیرا اسانس در دانه گیاهان محبوس است و اگر آن‌ها را در شرایط درست نگهداری کنیم، تا 3-2 سال قابل استفاده‌اند اما وقتی دانه‌ها پودر می‌شود، اسانس آن‌ها به سرعت تبخیر می‌شود و خاصیتش را از دست می‌دهد و دوام آن‌ها در شرایط مناسب نگهداری به 6 ماه می‌رسد. البته بهتر است دانه‌ها را هنگام مصرف یا حداکثر یکی دو هفته قبل از مصرف پودر کرد.

 

دانه‌های گلپر را در چه ظرفی و در چه دمایی نگهداری کنیم؟

شیشه‌های رنگی تیره یا ظروف فلزی با در محکم، بهترین ظروف برای نگهداری دانه‌های اسانس‌دار هستند. دانه‌ها را باید در مکانی دور از رطوبت و نور نگهداری کرد. بدترین ظروف برای نگهداری دانه‌های اسانس‌دار، ظروف پلاستیکی است. اندازه ظرف نیز باید با حجم ادویه متناسب باشد زیرا هوای داخل ظرف می‌تواند باعث اکسیده شدن اسانس شود و بو و خاصیت آن را تغییر دهد.

 

ترکیبات گلپر
گلپر دارای مس بوده و از نظر ترکیبات شیمیایی به خصوص در دانه های آن، اسانس روغنی فراری وجود دارد که از گرد آن برای معطر ساختن بعضی غذاها استفاده می شود. مهم ترین روغن فرار موجود در گلپر، آنتول(anethole) نام دارد.

موارد استفاده از آنتول به شرح زیر است:

1- به عنوان طعم دهنده در صنایع غذایی و دارویی؛ از جمله در صنایع قنادی و شیرینی پزی، در محلول های دهان شویه، در خمیر دندان و یا گرده های مورد استفاده در دندانپزشکی، در آشامیدنی های غیرالکلی و فرآورده های دارویی دیگر.

2- به عنوان معطر کننده در صابون و خمیر دندان

3- به عنوان عامل حساس کننده در بی رنگ کردن فیلم های عکاسی

4- به عنوان عامل جذب کننده مواد در مشاهدات میکروسکوپی

5- به عنوان عامل ضد نفخ در مصارف دارویی

6- استفاده از آنتول در سنتز آلدئید

7- تهیه دی هیدرو آنتول به طریقه نیمه سنتزی

8- تهیه پارامتوکسی هیدرو تروپیک آلدئید

گلپر سپارده و اشكور

  بين روستاي لشكان و سپارده محلي مناطقي لزر و نفت چاك وجود دارد كه پر از گياه گلپر مي باشد . اين گياه معمولا در نقاطي كه شبيه به دره مي باشد مي رويد و گونه اي پر محصول است و بصورت وحشي در تمامي نقاط سپارده  و نفت چاك و لزر و لشكان و .... وجود دارد . به اين نكته توجه كنيد : در سپارده و لشكان و ساير نقاط اشكور گياهاني مانند زرشك يا مليسك ؛ گلپر يا كونسك ؛ كنگر ؛ ريواس ؛حتي گل گاوزبان و ... بصورت خودرو و وحشي وجود دارد و گاها" مسافران و توريستها اين گياهان را مجاني تهيه مي كنند و يا از آن در محل استفاده مي كنند .[نويسنده اسماعيل اشكور كيايي]

 

 منابع

- سايت بيتوته

- بررسي هاي ميدان  [ پرسش از كشاورزان و كارشناسان ...]

- دانشنامه رشد

- پارسي طب

-عبدا... زماني منبع: www.bestganjineh.blogfa.com

..........

تحقيق و گردآوري : اسماعيل اشكور كيايي م /  1348  سپارده

 

 

 

 

 

گيلاس سپارده و ساير نقاط اشكورات [كاشت ؛ خواص ...]

 

 

گيلاس سپارده و ساير نقاط اشكورات

 

 

اين عكس درخت  ميوه گيلاس را در بالا اشكور نشان مي دهد .

بيوگرافي درخت گيلاس

درخت گیلاس بدون خار و دارای میوه ی گوشت‌ دار و محتوی یک هسته است.     

گیلاس میوه ی کوچک، گرد و ملین است که در هنگام چیدن به رنگ قرمز یا سیاه می‏ باشد و دارای یک هسته است. در واقع در طبیعت سه نوع گیلاس به رنگ‏ های قرمز، سیاه  و زرد یافت می ‏شود.گیلاس ‏ها را همیشه رسیده می ‏چینند زیرا پس از چیدن به خوبی رشد نمی ‏کنند و شما می ‏توانید آن را تنها 1 تا 3 روز به خوبی نگهداری نمایید.

 شكوفه درخت گيلاس اشكورات   

 

 

 پرورش درخت گيلاس

گیلاس یکی از محبوب‌ترین میوه هاست. پرورشِ درختِ گیلاس نیز بسیار آسان است. شاید بزرگ‌ترین مشکل در پرورشِ این گیاه دور نگه داشتنِ پرندگان از نوک زدن به محصول‌تان باشد. همچنین آوردنِ یک کاسه گیلاس از درخت‌تان به خانه نیز مشکل است، زیرا آن‌ها احتمالاً از مدتی طولانی قبل از آورده شدن به خانه خورده شده‌اند! 

درختانِ گیلاس می‌توانند به ارتفاعِ 6 تا 9 متر رشد کنند. آن‌ها شکوفه هایِ زیبا و معطری را در اوایلِ بهار تولید می‌کنند. در بسیاری کشور‌ها شکوفه هایِ گیلاس دلیلی برای برگزاریِ جشن‌ها هستند. محصولِ درخت سریع و در فصلِ بهار می‌رسد و در اواخرِ بهار برداشت می‌شود. 

دو نوعِ اصلی از گیلاس وجود دارد: 

گیلاسِ شیرین: یعنی‌‌ همان گیلاسی که به صورتِ تازه از درختتان می‌خورید. پرورش دهندگانِ خانگی این نوع را ترجیح می‌دهند چون می‌توانند آن‌ها را به صورتِ تازه میل کنند. 

گیلاسِ ترش: که در پخت و پز استفاده می‌شود. این نوع از گیلاس اغلب توسطِ کشاورزانِ حرفه‌ای در باغ هایِ میوه پرورش داده می‌شود. 

اگر تفاوتِ بینِ گیلاسِ شیرین و ترش را متوجه نشدید، میوه تازه هر کدام را از درخت جدا کرده و بخورید! آنگاه مطمئناً متوجهِ تفاوتشان خواهید شد!!! 

چوبِ درختِ گیلاس سخت است و به همین دلیل گزینه خوبی برایِ تولیدِ وسایلِ خانگی است. این چوب همچنین چوبِ خوبی برایِ سوختن در شومینه است. 

تکثیرِ درختِ گیلاس:

درختِ گیلاس از دانه‌اش رشد می‌کند. یعنی‌‌ همان هسته‌ای که در وسطِ میوه گیلاس قرار دارد. اگر تعدادی از این دانه‌ها را در باغ بکارید، سالِ بعد نهال هایِ کوچکی از این گیاه را در باغ‌تان مشاهده خواهید کرد؛ اما امروزه بسیاری از مردم این نهال‌ها را به صورتِ آماده از گلخانه‌ها تهیه می‌کنند. آن‌ها 10 تا 20 سانتی‌متر ارتفاع دارند و چند سال طول می‌کشد تا محصول دهیِ خود را آغاز کنند. 

شما همچنین می‌توانید شاخه هایِ گیلاس را به درختانِ میوه دیگر پیوند بزنید. 

کاشتِ درختِ گیلاس: 

نهالِ این گیاه را در فصلِ بهار یا تابستان به باغ یا باغچه خود منتقل کنید. به احتمالِ زیاد ظرف یا گلدانِ نهالی که خریداری کرده‌اید از جنسِ تجزیه پذیر است و در خاکِ مرطوب به سرعت شکسته و تجزیه می‌شود و به ریشه‌ها اجازه می‌دهد که به راحتی از آن عبور کرده و در خاک گسترش یابند. اما اگر این گونه نبود و گلدانِ نهالتان از جنسِ پلاستیک و ماده‌ای دیگر بود، نیاز است که ریشه‌ها را از آن خارج کنید و سپس آن‌ها را در خاک بکارید. حالا گودالی در خاک حفر کنید که سه برابرِ اندازه ریشه نهالتان عمق و پهنا داشته باشد؛ سپس مقدارِ زیادی کود یا کمپوستِ غنی به همراه خاکِ تازه درونِ آن بریزید. 

اگر گلدانتان تجزیه پذیر (از جنس تورب یا زغالِ گیاهی است) شکست‌هایی را در آن ایجاد کنید تا بر سرعتِ تجزیه آن بیافزایید؛ سپس نهالتان را تا جایی که قبلاً درونِ خاک قرار داشته است، در خاک بگذارید (آن را عمیق‌تر نکارید)، حالا اطرافِ ریشه‌ها را با مخلوطی از خاک و کود گیاهی یا کمپوست پُر کنید. خاک را در اطرافِ درختتان فشار داده و سفت کنید. 

اگر در منطقه‌تان وزشِ باد زیاد است، در سال هایِ ابتداییِ زندگیِ نهال آن را به یک تیرِ چوبیِ قائم ببندید تا صاف بماند و در اثرِ وزش باد آسیب نبیند. 

به گیاه‌تان به خوبی و عمیقاً آب بدهید. آبیاریِ عمقی را مکرراً انجام دهید تا به ریشه هایِ جدید اجازه رشد و گسترش دهید.     

حديث :

مسلماني كه درختي بكارد ويا زراعتي كسب نمايد اجر وپاداشصدقه را در راه خدا خواهد داشت ( رسول خدا(ص)

 

 دستورالعمل فني كاشت نهال 

 1- شخم زمين:با استفاده از گاوآهنهاي قلمي يا دكمپكتور زمين بايد به عمق120 تا130 سانتيمتر بصورت دو شخم عمود بر هم نرم وآماده گردد.
2- تهيه نقشه: براي كاشت درختان ميوه روشهاي مختلفي از جمله مربعي، مستطيلي، مثلثي و داربستي وجود دارد روشهاي مستطيلي و مثلثي از ديگر روش ها بهتر است چون در اين دو روش درختان از نور گيري بهتري برخوردار بوده و كمترين سايه اندازي را بر روي هم خواهند داشت .  
ازكاشتن درختان به روش مربع در مناطق سردسير بايد خوداري گردد زيرا اين روش مخصص مناطق گرمسيري است در اين روش درختان در صبح و بعد ظهر بر روي هم سايه اندازي دارند و عملكرد به شدت پائين مي آيد .
3- حفر گودال: ابعاد گودال بسته به حاصلخيزي، جنس خاك و نوع درخت متغير است. در صورت مساعد بودن شرايط خاك بهتر است ابعاد گودال به طول 50 سانتيمتر ، عرض50 سانتيمتر و عمق 50 سانتيمتر باشد. در اراضي داراي خاك ضعيف و سنگلاخي ابعاد گودال به طول 100سانتيمتر، عرض 80 سانتيمتر و عمق 150 سانتيمتر در نظر گرفته مي شود. با اين روش كشت، درختان در مدت يك سال به اندازه دو تا سه سال رشد مي كنند و در دراز مدت هيچ مشكلي براي رشد و نمو درخت بوجود نمي آيد.درموقع حفر گودال، خاك سطح الارض(قسمت بالا) در سمت راست و خاك پائين در سمت چپ گودال ريخته شود. در زمان كاشت نهال خاك سطح الارض (كه قويتر و حاصلخيزتر است) را با كود دامي پوسيده مخلوط نموده، و اطراف نهال با آن پر خواهد شد
4- خاك مناسب: بطور كلي اكثر درختان ميوه طالب خاكهاي سبك (شني لومي) با اسيديته 7-6مي باشند. در صورت نامساعد بودن خاك، با انتخاب پايه مناسب مي توان مشكل را برطرف نمود. از كاشت درختان هلو در خاكهاي سنگين بايد خودراي شود. چون پس از مدتي برگهاي هلو كوچك و زرد رنگ شده ودر نهايت شروع به ريزش مي نمايند. خاك هاي سنگين مناسب درختان آلو و گلابي است. در خاكهاي آهكي و شني و سنگلاخي نيز درختان گيلاس، گردو و زردآلو.بهترين عملكرد را دارند.

5- انتخاب نوع درخت ورقم مناسب آن: از كاشت درختان گردو ،زردآلو، سيب، گلابي(ديررس)،هلوهاي زودرس (اسپرينگ تايم يا 60روزه و زعفراني اول رس )و آلو(بخارا يا درگزي )در دشت خوداري گردد، چون در اكثر سال ها دچار سرمازدگي بهاره مي شوند. براي كاشت درختان ميوه بهتر است حداقل از دو تا سه رقم سازگار در منطقه استفاده گردد تا گرده افشاني به بهترين نحو صورت گيرد و ريسك توليد محصول كاهش يابد.

6- تهيه و حمل نهال: بهتر است از خزانه هاي مورد تائيد كميته نهال استان نهال داراي اتيكت تهيه گردد و بصورت شكلات پيچ تا محل مورد نظر انتقال يابد و بلافاصله كشت گردد. در غير اين صورت روي ريشه ها را بپوشانيده تا ريشه هاي مويي خشك نشوند.

7- آرايش ريشه و ضدعفوني نهال: پس از حذف ريشه هاي زخمي و شكسته، با استفاده از 50ليتر آب، 7 كيلوگرم كود دامي تازه و 300 گرم سم قارچ كش ميتوان معجوني آماده كرده و ريشه ها نهال را با آن ضدعفوني نمود .
8- سر برداري نهال: بدون استثنا در موقع كاشت نهال بايد سر برداري صورت گيرد تا تعادل قسمت هوايي و زميني برقرار گردد. بستگي به نوع درخت سر برداري متغير مي باشد. بطور كلي براي اكثر درختان همچون سيب،گلابي،به وآلو يك متر و براي هلو و شليل 80-60سانتيمتر وبراي گردو 120 سانتيمترسربرداري مناسب است. با توجه به خالي بودن ساقه گردو جهت جلوگيري از نفوذ آب به داخل ساقه محل برش بايد با چسب پيوند پوشانيده شود .
9- جهت و ارتفاع كاشت نهال: براي گيرايي بيشتر،توليدكنندگان نهال پيوند را در سمت شمال مي زنند، لذا هنگام كاشت نهال بايد پيوندك در سمت شمال قرار گيرد. در غير اين صورت 7-5 سال بعد،از تنه درخت صمغ خارج شده و باعث خشك شدن آن مي شود.همچنين موقع كاشت نهال پيوندك بايد20-10 سانتيمتر بالاتر از سطح خاك باشد تا خفه نشود.
10- آبياري:لازم است بلافاصله پس از كاشت نهال، آبياري دقيق انجام گيرد. در صورت نبودن آب، با پا خاك اطراف نهال را فشرده تا هواي اطراف ريشه هاخارج شود و از خشك شدن نهال جلوگيري گردد.  

 

 

چگونه درختِ گیلاس را پرورش دهیم؟   

پس از اینکه نهالِ گیلاس‌تان در باغ یا باغچه‌تان مستقر شد و پا گرفت، دیگر به خوبی و با توجه و مراقبتِ اندکی به رشدِ خود ادامه خواهد داد. در سال هایِ اولیه عمرِ درخت از تقویت کننده هایِ جامد (که به آرامی آزاد می‌شوند) استفاده کنید تا رشدِ سالم و سریعِ آن را تضمین نمائید. 

هر بهار قبل از اینکه جوانه‌ها باز شوند، درختتان را با روغن هایِ مخصوص اسپری کنید. این کار بسیاری از آفات را از بین می‌برد. سپس در صورتی که مشکلی در موردِ آفات یا بیماری‌ها وجود دارد به طورِ مکرر در طولِ فصلِ رشد نیز درختتان را با اسپری هایِ مخصوصِ آن سمپاشی کنید. توصیه می‌کنیم که از اسپری یا سمپاشی کردنِ درخت در زمانِ نزدیک به برداشتِ محصول پرهیز کنید. از هر ماده‌ای که برایِ اسپری کردن استفاده می‌کنید، بر طبقِ دستورالعملِ نوشته شده بر رویِ برچسبِ آن استفاده کنید.   

 

روشهای از بین بردن آفات درخت گیلاس

آفات گیلاس و روشهای دفع آن:

از آفات مهم گیلاس:کرم سفید ریشه،اواع سوسک پوست خوار،سرخورطومی گیلاس،مگس گیلاس را می توان نام برد.

هر کدام از این آفات به بخش خاصی از گیاه حمله می کنند.کرم سفید ریشه ریشه های درخت را صدمه می زند و گاه قطع می کند.

مبارزه با این آفت باید به صورت همگانی صورت پذیرد.

برای این کار باید در زمان خروج کرمینه های سن اول زیر سایه انداز درخت را سم ریزی کرد.

مگس و سرخورطومی گیلاس دو آفت مهمی هستند که مستقیم به میوه گیلاس خسارت وترد می کنند.

در تراکم های پایین آفات مذکور انجام دادن فراگیر شخم پاییزه میزان خسارت را تا حدی پذیرفتنی پایین می آورد.ولی در تراکم های بالا علاوه بر انجام دادن شخم سرخورطومی گیلاس استفاده از ترکیبات شیمیایی در زمان فعالیت آفت الزامی است.

وبرای مبارزه با مگس گیلاس با توجه به نزدیک بودن فعالیت آفت به زمان برداشت بهتر است از تله های زرد رنگ عمودی به تنهایی یا همراه با لوراستنارات آمونیوم استفاده کرد.
 منبع : www.ake.blogfa.com www.ake.blogfa.com www.ake.blogfa.com
 
 

هرس کردنِ درختِ گیلاس:

مانندِ گیاهانِ دیگر، هرس کردن به تضمینِ سلامتیِ درخت گیلاس کمک می‌کند. این کار باید در اوایلِ بهار صورت بگیرد یعنی قبل از اینکه رشدِ درخت در سالِ جدید شروع شود. 

درخت‌تان را به صورتِ سلانه هرس کنید. شاخه هایِ مرده و یا ناسالم را از درخت جدا کنید. نواحیِ بیش از حد پُر شاخه درخت را نیز هرس کنید؛ این کار موجب می‌شود تا هوا و نورِ خورشید به همه قسمت‌هایِ درخت برسد و در نتیجه سلامتِ عمومیِ درختتان را تضمین می‌کند. همچنین می‌توانید برایِ شکل دهی به شاخه‌های درخت از هرس کردن استفاده کنید. 

هرسِ سالانه درختتان را کوچک‌تر و کنترل پذیر‌تر می‌کند   

 

 
 
استفاده از گیلاس

گیلاس‏ ها را بهتر ا‏ست تازه‏ تازه پس از چیدن از درخت تناول کرد زيرا نمي توان آنراه صورت تازه ذخیره و نگه ‏داری کرد. اغلب از گیلاس مربا و ژله درست مي كنند، ولی می ‏توان آن ها را فریز کرد؛ البته بهتر است که اول هسته ‏های آن در آورده شود 

 

فواید گیلاس 

بر طبق آخرین و بهترین اخبار به دست آمده مشخص گردیده که گیلاس‏ ها منبع غنی آنتی ‏اکسیدان‏ ها هستند.گیلاس ‏ها غذای متداولی در عصر حجر بوده‏ اند و باستان‏ شناسان بقایای هسته‏ های گیلاس را در بسیاری از غارها و صخره‏ های مسکونی ما قبل تاریخ یافته ‏‏اند.

 گيلاس شيرين يك ميوه فصلي است كه امروزه به غير از مصرف تازه ي آن ؛ مي توان به خوبي از ميوه ي خشك آن و يا بصورت آب ميوه استفاده كرد .

 گروه‏ های گیاه شناختی زیر مجموعه درخت ‏های گیلاس شامل: درختان آلو، هلو، بادام و زرد‏آلو است . نه تنها از میوه درخت گیلاس، بلکه از شکوفه‏ ها و چوب آن نیز استفاده می‏ گردد.

برای این که ارزش این گیاه را بدانیم کافی است بگوییم تمام قسمت ‏های این میوه یعنی: گوشت، دم، هسته، برگ و ساقه ی آن در طب و صنعت استعمال دارد.

همه ی ما از مصرف گیلاس تازه در یک روز گرم تابستانی لذت می‏ بریم؛ این میوه دارای چربی کم و فیبر زیاد است و اگر شما درمان های گیاهی را قبول داشته باشید، بدانید که گواتر مزمن با خوردن گیلاس تا حد زیادی کنترل می‏ شود و همچنین مانند یک عامل تخلیه و زهکشی در مجاری ادرار و لوله‏ های هاضمه کار می‏ کند و سنگ‏ ها را از بین می‏ برد و مصرف آن در حد مناسب به مبتلایان به دیابت و ورم مفاصل توصیه می ‏شود زیرا میوه‏ ای است که نشاسته ی کمی دارد و قندش برای افراد دیابتی زیان بار نیست.

توجه : البته باز هم تاکید می شود که اگر به میزان توصیه شده توسط متخصص تغذیه مصرف شود.

گیلاس همچنین مسکن اعصاب بوده، ملین است، خون را پاک و معده را نیز تمیز می ‏کند و جوشانده ی دم گیلاس برای دفع سنگ‏ های مثانه و تمیز کردن مجاری ادرار در طب تجربی مصرف دائم دارد . 

 

 

مهمترين خواص گیلاس 

1-ویژگی‌های آنتی‌اکسیدانی

آیا اغلب در محصولات لوازم آرایشی به دنبال یک آنتی اکسیدان معجزه‌گر هستید؟ پس بهتر است این بار تنها سری به میوه فروشی محل بزنید و مقداری گیلاس بخرید! همان‌طور که می‌دانیم، آنتی‌اکسیدان فرایند پیر شدن را بسیار کند می‌کند. گیلاس حاوی ترکیبات پلی فنولیک فلونوئید است که با عنوان گلرنگ گلیکوزید خوانده می‌شود. این ترکیبات در بسیاری از میوه‌ها و سبزیجات رنگی یافت می‌شود و ویژگی‌های آنتی‌اکسیدانی بالایی دارند.

2- چرخه خواب بدن را تنظیم می‌کند

آیا در خوابیدن مشکل دارید؟ ملاتونین موجود در گیلاس، سیستم عصبی را آرام کرده و استرس و تحریکات عصبی را کاهش داده و به درمان وضعیت‌های بی‌خوابی و سردرد کمک شایانی می‌کند.

3- ویژگی‌های ضدالتهابی

علاوه بر منابع آنتی‌اکسیدان، گلرنگ موجود در گیلاس همانند یک عامل ضد التهابی عمل می‌کند. بنابراین، گیلاس به صورت بالقوه می‌تواند همانند یک سپر در مقابل بیماری‌های دردناک مزمن همانند التهاب مفاصل و دیگر بیماری‌های عضلانی عمل کند. همچنین می‌تواند برای آرام کردن جراحات ورزشی مورد مصرف قرار گیرد. یک لیوان آب گیلاس می‌تواند تنها چیزی باشد که بعد از یک جلسه ورزشی سخت به درد شما بخورد.

4- جایگزین موثر برای مسکن‌ها

به دلایل ویژگی‌های ضدالتهابی اشاره شده در موارد بالا، گیلاس می‌تواند به جای مسکن‌هایی از جمله آسپیرین، مورفین یا ادویل استفاده شود. بنابراین ایجاد یک راه طبیعی برای مقابله با درد شما را کاملاً از عوارض جانبی این داروها دور نگاه می‌دارد.

5-کم کالری

در عین حال که گیلاس بسیار مغذی است یک غذای کم کالری محسوب می‌شود بنابراین هیچ مشکلی ندارد که در برنامه رژیمی هر کسی قرار گیرد. گیلاس مخلوط خوبی از مواد معدنی لازم برای فعالیت‌های مختلف در بدن است.

6-ویژگی‌های ضد سرطانی

چه سبک زندگی‌مان را سرزنش کنیم و چه از بدشانسی شکایت کنیم، ولی حقیقت این است که سرطان در دنیا روز به روز به طور پیوسته در بین انواع گروه های سنی در حال افزایش است. در عین حال در مورد شروع و گسترش آن چیزی نمی‌دانیم، ولی شواهد تجربی و علمی بیان می‌دارند، برخی از مواد شیمیایی موجود در گیلاس، همانند نجات دهنده های طبیعی در برابر این بیماری عمل می‌کنند. برخی از ترکیبات یافت شده در گیلاس نظیر کوئرسیتین، الاژیک اسید و پریلیل الکل ثابت شده است که بسیار در جلوگیری از روند شروع و گسترش سرطان نقش دارند.

7- سم‌زدایی

خاصیت دفع سموم برای همگی ما جالب است. چه کسی است که دوست نداشته باشد تا سموم را از بدنش خارج کرده و به یک حس سلامتی برسد؟ گیلاس علاوه بر ویژگی‌های ذکر شده، به بدن کمک می‌کند تا مواد خارجی را از بدن دفع کرده و یک امنیت و زهرزدایی طبیعی برای بدن ایجاد کند.

ارزش تغذیه‏ ای گیلاس.

هر 100 گرم گیلاس (حدود 14عدد گیلاس متوسط) دارای این ترکیبات است

انرژی                                     72/06کیلو کالری

رطوبت                                    80/74گرم

کربوهیدرات                           16/60گرم

پروتئین                                  1/21گرم

چربی                                    0/69 گرم

فیبر                                      1/87 گرم

کلسیم                                 14/71 میلی ‏گرم

فسفر                                  19/12میلی ‏گرم

آهن                                     0/38 میلی ‏گرم

پتاسیم                                223/5 میلی ‏گرم

فلوئور                                   25میلروگرم

منیزیوم                                11/76میلی ‏گرم

 ویتامین آ                             21/47 RE

ویتامین ث                           7/06میلی ‏گرم

اسید فولیک                          4/12 میلروگرم

و دیگر مواد معدنی ...

راهنمایی ‏های تغذیه ‏ای

چربی اشباع شده در گیلاس بسیار کم است. کلسترول ندارد (مانند سایر گیاهان)گيلاس، سدیم ندارد، فیبر خوراکی بالایی دارد، از ویتامین C بالایی برخوردار است.

منبع اين نوشتار:ماهنامه دنیای تغذیه خانم ندا پیله ‏ور

همانطور كه توجه مي فرماييد بنده از ماهنامه ها ؛ مجلات ؛ روزنامه ها ؛ كتب ؛ وبلاگ ها و سايت ها و در آخر تحقيقات ميداني[ با پرسش از مردم] مطالبم را مي نويسم دراينجا از ماهنامه دنياي تغديه بهره گرفته ام كه اميد وارم خوشتان بيايد. گيلاس هم خود بنوعي مادر ميوه هاست زيرا هلو ؛ آلو ؛ بادام و زردآلو از خانواده و زير شاخه هاي گيلاس مي باشند. اما گيلاس در اشكور در مناطقي مثل بالا اشكور بوفور يافت مي شود و از نظر رنگ و شكل با گيلاس مشهد فرق مي كند . چون گيلاس مشهد در دشت ولي گيلاس اشكورات در نواحي بلند كوهستان بوجود مي آيد و گاهاً به نظر حقير خوشمزه تر هم هست . بعقيده بعضي از كارشناسان گيلاس كوهستانهايي مثل اشكور كرم خوردگي كمتري هم دارد و ميوه آن داراي شفافيت خاصي بوده و اغلب به دو    رنگ ديده مي شود .  در روستاي ما سپارده بالا اشكور بعد از فندق بنظر من گيلاس هست كه بعنوان ميوه خوب خود را نشان مي دهد .[نويسنده اسماعيل اشكور كيايي] 

منابع : 

-دكتر علي دادار مركز تحقيقات و آموزش كشاورزي و منابع طبيعي خراسان شمالي  . 

- سايت پارسه گرد 

- وبلاگ دانشجویان دانشكده كشاورزي سراوان 

- مجله پزشكي و سلامت 

 تحقيق و گردآوري اسماعيل اشكور كيايي م 1348 سپارده

 

 

 

 

گردو سپارده و ساير نقاط اشكور  [كاشت ؛ برداشت ؛ خواص و ...]

 گردو : 

موارد ذيل در اين نوشتار بررسي مي شود: 

- گردو اشكورات - شناسنامه گردو - نياز اكولوژيك - - كاشت - داشت - برداشت -  آبياري - هرس كردن درخت - تنك كردن - گرده افشاني -  بيماريهاي گردو - آفات گردو -

  

 

گردو اشكورات 

گردو اشكورات همانند فندق آن خوشمزه و بي نظير است . اما برداشت گردو همانند فندق هر ساله رو به كاهش است .  

 در مناطق اشكورات بلحاظ كوهستاني بودن گردوي خوبي بعمل مي آيد [اما در نقاط حاشيه دريا در مناطق شمال كشور گردو هاي نامناسب وجود دارد ] . لازم به ذكر است گردو مناطق كوهستاني اشكورات - الموت - تويسركان - دماوند از كيفيت مناسبتري نسب به ساير نقاط كشور برخوردار است .

عواملي كه باعث كمي برداشت اين محصول مي باشد شامل : 1- خشكسالي كه متاسفانه هرساله ادامه دارد. 2 -  مهاجرت بي رويه روستائيان و به قول محلي ها دل ندادن به كار بخاطر اينكه سود اصلي آنرا دلالان مي برند يعني عدم وجود انگيزه 3 - برف و يخ زدگي شديد درختان در زمستان گذشته كه آسيب فراواني به روستائيان وارد كرد و حتي به نقل از يكي از هم ولايتي هاي اشكور محصول را تا 50 درصد حتي كاهش داد .  4-   عدم كاشت نهال هاي جديد و رسيدگي ناقص درختان  5 - عدم همكاري مسئول با توجه به تقاضاهاي فراوان روستائيان . البته همكاري و رسيدگي مسئولين هم به صورت ناقص صورت ميگرد و هميشه پروژه اي را ناتمام بعلت كسر بودجه رها مي سازند .

شايد ساختن سد هاي خاكي در مناطق گوناگون اشكورات و مكانيزه كردن آبياري و نگهداري درختان بتواند اين مشكل را حل كند اما مشكل اصلي مهاجرت بي رويه روستائيان به نقاط ديگر همچنان لاينحل باقي مانده است و  درامد كم  و خشكسالي و ...بهانه اي براي مهاجرت آنان فراهم آورده است . اميدواريم مسئولين محترم به داد مردم اشكور برسند انشاء الله .

نويسنده اسماعيل اشكور كيايي م 1348 روستاي سپارده اشكور

 

شناسنامه 

 

 

گردو Juglandaceae

:تیره

Juglans regia L.

:نام لاتین

Walnut tree – Persan walnut

:نام انگلیسی

گردو - آقوزدارد

:نام فارسی

جوز

:نام عربی

 

 

 

 نياز اكولوژيك 

 

آب و هوا : درخت گردو در طول تابستان نسبت به گرما و سرمای بیش از حد حساس است در طول دوره خواب زمستانه گردو می تواند سرمای 11- درجه سانتی گراد را بدون خسارت جدی تحمل کند ولی پس از شروع رشد، سرمای 2- تا 3- درجه سانتی گراد موجب از بین رفتن برگها، شاخه ها و گلها شده و در نتیجه محصول کاهش می یابد. دمای بالاتر از 38 درجه سانتی گراد موجب آفتاب سوختگی پوست سبز و چروکیدگی مغز گردو می شود و گاهی اوقات نیز میوه ها پوک می شوند.

 در رطوبت نسبی کم و دمای بالاتر از 40 درجه سانتی گراد به گردو خسارت جدی وارد می شود. دمای پائین تابستان نیز مناسب نیست زیرا موجب می شود میوه ها به اندازه کافی پر نشود بارندگی و رطوبت در اواخر فصل بهار و در تابستان موجب افزایش شیوع بیماری بلایت گردو می شود ولی ارقامیکه برگهای آنها دیرتر ظاهر می شود معمولاً از آلودگی مصون می مانند. خاک : قبل از کاشت گردو ابتدا باید خاک رویی ، خاک زیرین ، تهویه، زهکشی ، واکنش شیمیایی خاک(PH) و قابل استفاده بودن عناصر مختلف مورد آزمایش قرار گیرد. تجزیه خاک رویی و خاک زیرین اطلاعات مفیدی در مورد وضعیت خاک بدست می دهد. خاک رویی باید حاصلخیز بوده و زهکشی خوبی داشته باشد. میزان اسیدیته خاک در قابل جذب بودن مواد معدنی موثر است. اکثر عناصر معدنی در دامنه اسیدتیه 6 تا 7 برای گیاه قابل جذب است.

معمولاَ در مناطق سرد واکنش شیمیایی خاک اسیدی است که با اضافه کردن آهک می توان آنرا افزایش داد. غیر از خاک رویی وضعیت خاک زیرین نیز برای گردو اهمیت دارد زیرا ریشه های آن تا عمق 3 متری خاک نفوذ می کنند خاک زیرین باید عاری از سنگ ، رس سفت و لایه های غیر قابل نفوذ که ریشه را محدود می کنند. باشد. درخت گردو خاک فقیر ، خاک سطحی و خاک خشک را بهتر از شرایط آب و هوای نامساعد تحمل می کند. در ضمن خاک باید عاری از نماتدهای مولد زخم ریشه و بیماریهای قارچی باشد.

 پایه و مشخصات پایه : بذرهای بدست آمده از گرده افشانی آزاد گردوی ایرانی در تمامی دنیا به عنوان پایه بکار می روند. براساس گزارشهای مختلف بسیاری از گونه های گردو مثل J.nigra , J. microcarpa ، J.cinerea – J.ailantifolia ، J.hindsii , J.major و برخی دورگهای آنها کم و بیش باگردوی ایرانی سازگار هستند در برخی موارد علائم ناسازگاری مثل رشد بیش از حد پایه با پیوندک، جدا شدن پایه و پیوندک در محل پیوند،کاهش قدرت رشد پیوندک و جوش نخوردن درصد بالایی از پیوندهای انجام شده مشاهده می شود. مشخصات گردوی ایرانی : از پایه های بسیار معمول است. و نسبت به بیماری پوسیدگی طوقه و تحمل بیماری خط سیاه مقاوم است ولی برای خاکهایی که سطح آب زیرزمینی بالاست . خاکهای شور ، خاکهای آلوده به قارچ ریشه بلوط و خاکهای آلوده به نماتد پایه مناسبی نیست.

این پایه در خزانه به کندی رشد می کند. ازدیاد گردو : گردو از طریق جنسی (بذر) و یا به روش غیر جنسی زیاد می شود. ازدیاد به وسیله بذر نهالهای گردوی بذری نیز معمولاً به عنوان پایه مورد استفاده قرار می گیرند برای این منظور میوه های نامطلوب و پوست سخت کاشته می شوند برای جوانه زنی رشد خوب استراتیفیه کردن لازم است برای استراتیفیه کردن، میوه های خیس شده را داخل جعبه و در محیط مناسب مثل ورمی کولایت ‏ پیت ماس با ماسه بادی به صورت لایه های متناوب چیده و به مدت دو یا سه ماه در معرض سرما (3 تا 5 درجه سانتی گراد) قرار می دهند در طی این مدت میوه ها باید مرطوب نگهداشته و به اندازه کافی تهویه شوند عوامل متعددی از جمله نوع و اندازه میوه، موقعیت بذر، عمق کاشت حرارت و رطوبت خاک و تیمار بذر در جوانه زنی بذر تاثیر دارند اگر میوه های بزرگ گردو در عمق 7 سانتی متر خاک به حالت عمودی قرار گیرند از جوانه زنی و رشد بهتری برخوردار می شوند.

نهالستانها باید در محلی احداث شود که دارای خاک حاصلخیز بوده و امکان زهکش و آبیاری وجود داشته باشد. بذور گردو در فصل بهار و در عمق 7 سانتی متر خاک کاشته می شوند فاصله بین بذرها و فاصله ردیفهای کاشت به مدت زمانی که نهالها در خزانه باقی خواهند ماند بستگی دارد اگر مدت نگهداری نهالها در خزانه دو سال یا بیشتر باشد فاصله ردیف های کاشت یک متر و فاصله بین نهالها 30 سانتی متر در نظر گرفته می شود در مناطقی که طی فصل تابستان بارندگی صورت نمی گیرد استفاده از مالیج موجب حفظ رطوبت و کنترل علفهای هرز شده سرعت جوانه زنی و رشد نهالها افزایش می یابد.

 برای تامین حداکثر رشد نهالها ، آبیاری مکرر و مبارزه با علفهای هرز ضروری است به منظور مراقبت از نهالهای پیوندی یک سال قبل از انتقال نهالها به محل اصلی باید ریشه های سطحی آنها در عمق 20 تا 25 سانتی متری سطح خاک بریده شود. ازدیاد رویشی : شامل پیوند شاخه ، پیوند جوانه ، خوابانیدن و ریز ازدیادی است (البته ریشه زایی قلمه های گردو موفقیت چندانی نداشته است). پیوند شاخه و پیوند جوانه : درصد موفقیت از دیاد گردو از طریق پیوند جوانه بطور قطعی کمتر از میوه های دانه دار و هسته دار می باشد در نتیجه دقت بیشتری در نحوه عمل پیوند و نقل و انتقال پایه و پیوندک لازم است.

موفقیت بیشتر هنگامی بدست می آید که پیوند نهالها به روش اسکنه و یا زبانه ای در داخل گلخانه در دمای 28 درجه سانتی گراد و رطوبت نسبی 80 تا 100 درصد صورت گیرد و یا نهالها پس از پیوند در داخل اطاق کشت در دمای 1 25 درجه سانتی گراد و رطوبت 2 75 درصد نگهداری شوند. دما و رطوبت مناسب از شرایط اصلی تشکیل بافت کالوزاست در شرایط هوای آزاد معمولاً عوامل فوق قابل کنترل نبوده و در نتیجه منجر به عدم موفقیت در عمل پیوند می گردد.

 در کل انجام پیوند اسکنه در دیماه و نگهداری نهال به مدت سه هفته قبل از انتقال به نهالستان در دمای 26 درجه سانتی گراد و رطوبت نسبی 90 درصد و پیوند وصله ای در اواخر خرداد به وسیله چاقوهای دو تیغه ای از روشهای ازدیاد رویشی گردو در سطح تجارتی است.

 خوابانیدن : با استفاده از ترکیبی از مواد تنظیم کننده رشد ریشه زائی خوبی در شاخه های خوابانده شده بدست آمده و روش مناسب برای ازدیاد گردو می باشد ولی گیاهان مادری ارقام تجارتی در مرحله اول باید با قلمه زیاد شوند. پیوند سرشاخه : در این روش پایه ها قبلاً بطور کامل مستقر شده اند پیوندک بسرعت رشد کرده و باردهی آن نیز نسبت به نهالهای پیوندی که بعداً به محل اصلی منتقل می شوند زودتر آغاز می شود پیوند سرشاخه معمولاً به صورت پیوند اسکنه و یا پیوند پوست در فصل بهار یا هنگامی که رشد گیاه تازه شروع شده است انجام می شود. شاخه هایی که به عنوان پیوندک استفاده می شود باید در دوره خواب زمستانه از پایه های مادر تهیه و قبلاً در بسته بندی مناسب داخل یخچال نگهداری شوند هنگام می پیوند سر شاخه در اوایل بهار انجام می گیرد خروج شیزه گیاهی گردو مشکلاتی ایجاد می کند که برای رفع آن می توان دو هفته قبل از عمل پیوند با بریدن نوک شاخه های درختان پایه از این عارضه جلوگیری کرد.

 در روش پیوند سرشاخه سرعت رشد درخت بیشتر بوده ، زخم شاخه های پیوند شده به سرعت الیتام یافته و درخت بزودی محصول زیادی تولید می کند محل زخم بعد از پیوند بوسیله چسب پیوند پوشش داده می شود و برای محافظت آفتاب سوختگی باید تنه درخت را با رنگ سفید رنگ آمیزی کرد.

 

کاشت گردو

نقشه کاشت : در زمین مسطح سیستم کاشت به صورت مربع مستطیل با آرایش پنج تائی بوده ولی در زمینهای شیب دار در روی خطوط تراز و تراس ها صورت می گیرد در سیستم کاشت مربع فاصله کاشت درختان و فاصله ردیفهای کاشت مساوی است. در حالیکه در آرایش پنج تائی یک درخت در مرکز چهار درخت کاشته می شود. در سیستم مستطیل فاصله ردیفها از فاصله بین درختها بیشتر است روش کاشت مربع به علت سادگی و مناسب بودن از نظر عملیات زراعی و تنک کردن در باغات گردو بسیار معمول است در صورتیکه کشت در زمینهای شیب دار باشد و شیب زمین بیشتر از 10 درصد باشد کاشت بر روی خطوط تراز صورت می گیرد با این روش روی ردیفهای کاشت تمامی درختان در یک سطح قرار می گیرند فاصله ردیفهای کاشت در شیبهای تند کمتر و بر عکس در شیبهای کم بیشتر است

 کاشت

         در خاکهای رسی و خاکهای غیر حاصلخیز ابتدا کودالهایی به ابعاد یک متر کنده شده سپس داخل آن به وسیله خاک و کود دامی پوسیده به نسبت 2 :1 در آبان ماه پر شود. کلیه علفهای هرز و بقایای گیاهان باید قبل از کاشت از زمین خارج شود اگر لایه سختی در چاله باشد باید شکسته شود. نهالها را در یک گودال قرار داده روی ریشه ها را با خاک مرطوب می پوشانند تا از خشک شده آنها جلوگیری شود.

         در اواخر دوره خواب یا اوایل بهار گودالی ایجاد می کنند که سیستم ریشه بطور کامل در داخل آن قرار گیرد نهال را در داخل گودال قرارداد و ریشه ها را به هر طرف پخش می کنند. و سپس آنرا با خاک پر می کنند و با پا فشار داده و بلافاصله آبیاری می کنند. نهالها پس از کاشت باید از فاصله 40 تا 50 سانتی متری بالای محل پیوند سربرداری شوند. آبیاری در سال اول خیلی مهم است طی تابستان آبیاری مداوم از ضروریات است. ولی هنگام بارندگی از غرقابی شدن خاک باید جلوگیری شود.تنه نهالها برای جلوگیری از آفتاب سوختگی با رنگ سفید رنگ آمیزی شود. در صورت وجود باد شدید نهالها به قیم نیز نیاز دارند علفهای هرز پس از ظهور باید از بین بروند و درختان در مقابل آفات و بیماریها محافظت شوند.

 

 

فاصله کاشت

در طراحی فاصله کاشت چند عامل باید در نظر گرفته شود : (1) درخت گردو حدود 15 تا 20 سال فضای معینی را اشغال می کند لذا در طراحی فاصله باید نهایت کار در نظر گرفته شود. (2) در سالهای اول تولید محصول بطور مستقیم به تعداد درخت بستگی دارد و هر چه درخت بیشتر باشد محصول بیشتر خواهد بود (3) در نظر گرفتن ارقامی که در جوانه های جانبی بارده هستند. (4) عملیات هرس و حذف درختان اضافی امکان کشت متراکم را فراهم می کند. (5) کشت متراکم مدیریت بهتری از نظر آبیاری ، کوددهی ، هرس و کنترل آفات و بیماریها نیاز دارد. لذا در ارقام مثل هارتلی که رشد رویشی قوی دارند و جوانه های انتهائی آنها باروری می شود فاصله کاشت 15 تا 20 متر در نظر گرفته می شود و در رقم وحیکو که رقمی زودرس با باردهی جانبی ولی در دوره باردهی درختی کوچک و متراکم می باشد فاصله کاشت در مرحله اول رشد 6/6 × 6/6 در نظر گرفته می شود و در نهایت با هرس و حذف تدریجی درختان اضافی فاصله کاشت به 3/9 × 3/9 تغییر می یابد و یا رقم گردوی وینا (Vina) که رشد زیادی دارد. و جوانه های جانبی آن بارور و پر محصول می باشد در مرحله اول رشد 3/9 × 3/9 متر و با تنظیم نهایی 3/13 × 3/13 متر می رسد. در صورت نیاز به ارقام گرده دهنده باید این ارقام در ردیفهای ثابت کاشته شوند و از کاشت آزاد در ردیف درختان اضافه که بعداً حذف می شوند باید خودداری نمود. درختان گرده دهنده که از هر هشت ردیف یکبار کاشته می شوند باید در موقعیتی باشند که در معرض وزش باد قرار گیرند

 

 

ترتیب و هرس درختان گردو

        هرس درختان جوان را تربیت گویند. که با دو هدف انجام می شود : توسعه اسکلتی قوی و تقویت رشد شاخه ها به موازات تولید محصول زیاد و زودرس اصولاً میوه های گردو در جوانه های انتهایی یا جوانه جانبی و انتهایی شاخه های یکساله تولید می شوند.

        بنابراین ارقام گردو به دو دسته بارور در جوانه های انتهایی و بارور در جوانه های جانبی تقسم می شوند ارقام با باردهی انتهائی (هارتلی، فرانکورت) فقط نیاز یه تنک کردن دارند و در این ارقام نباید سرشاخه زنی صورت گیرد در غیر اینصورت درخت در رشد رویشی باقیمانده و میوه تولید نخواهد کرد. برعکس این حالت ارقام بارده در جوانه های جانبی (وینا وچیکو) به منظور تقویت رشد شاخه ها که مانع از باردهی زودرس می شود به شدت تنک و سرزنی می شوند. بعد از رشد سال اول نهالها از فاصله 2 متری سربرداری می شوند.

       کلیه شاخه های جانبی در روی محور اصلی بجز یک یا دو شاخه که در قسمت پائین تنه حفظ می شوند قطع می گردد. برای جلوگیری از رشد ضعیف شاخه های انشعاب یافته از تنه اصلی تمامی جوانه های اولیه که در بالاتر از فاصله 3/1 متری سطح زمین قرار دارند قطع می شوند تا جوانه های ثانویه فرصت رشد داشته باشند هر دو نوع رقم گردو ذکر شده بالا تا 2 سال مثل هم تربیت می شوند.

هرس درختان بارده

هدف اصلی از این هرس تولید محصول منظم زیاد و با کیفیت بالا است در کل این هرس چهار هدف عمده دارد (1) کنترل اندازه درخت. (2) حفظ قدرت رشد و باردهی سیخکها. (3) تولید شاخه های جدید برای جایگزینی شاخه های پیرتروکم بارورتر. (4) حذف شاخه های ضعیف خشک و مزاحم و ایجاد تسهیلات برای عملیات زراعی عمل هرس در دوره خواب درختان انجام می شود ولی بهتر است این کار در اوایل بهار انجام گیرد تاخیر در هرس موجب خروج شیره گیاهی می شود تمامی سطوح قطع شده باید با چسب پوشانده می شود. بهترین روش هرس درختان جوان (16 تا 17 ساله) و میان سال گردو (34 ، 35 ساله) بریدن انتهایی شاخه های سه ساله است. روش مناسب برای هرس درختان بالغ (40 ساله) قطع انتهای شاخه های 4 تا 5 ساله است

 

 

تنک کردن

هنگامیکه درختان نزدیک بهم و به صورت انبوه کاشته شده اند تنک کردن شاخه ها برای تامین نور کافی ضروری است. حذف درخت باید قبل از متراکم شدن آنها صورت گیرد. تغذیه در صورتیکه مقدار یک یا چند عنصر غذایی در خاک کمتر از حد معمول باشد از کودهای مختلف برای برطرف کردن این کمبودها استفاده می شود

 ازت : بندرت کمبود ازت مشاهده می شود علائم کمبود ازت در مراحل اولیه به صورت کم رنگ شدن شاخ و برگ ، کوچک شدن برگها ، کاهش رشد شاخه کاهش عملکرد و تشکیل میوه های کوچک با مغز کم می باشد. که کاربرد ازت به مقدار 225 – 175 کیلوگرم در هر هکتار در اوایل مرحله رشد از ظاهر شدن علائم فوق الذکر جلوگیری می کند. فسفر : کاربرد سوپر فسفات در زمستان در درختان جوان موجب افزایش کیفیت میوه ها می شود ولی درختان بالغ عکس العمل کندی نسبت به این مورد نشان می دهند. 

 پتاسیم : علائم کمبود پتاسیم، برگها ابتدا کم رنگ شده و سپس حاشیه آنها به طرف بالا برگشته و پیچ می خورد و قسمت زیر برگ خاکستری رنگ می شود در صورت کمبود شدید برگها کوچک شده و در حاشیه و نوک برگها سوختگی ایجاد می شود و استفاده از سولفات پتاسیم علائم کمبود را برطرف می کنند. روی : علائم کمبود روی در اوایل فصل رشد قابل مشاهده است که باز شدن جوانه ها به تاخیر افتاده و برگها کوچک و زرد می شوند در صورت کمبود شدید انتهای شاخه نیز خشک می شود. درمان آن محلول پاشی سولفات روی (36 درصد) به میزان نیم کیلو در 400 لیتر آب بر روی شاخ و برگ می باشد.  

بر : علائم کمبود آن به صورت تغییر شکل برگ ، کوتاه شدن میان گره ها وزرد و خشک شدن نوک شاخه ها است استفاده از بوراکس از طریق خاک هر دو یا سه سال روش مناسب جلوگیری از کمبود است.  

منگنز : کمبود آن در اوایل بهار یا اواسط تابستان لکه های زردرنگی در بین رگبرگها ایجاد شده که بعداً به حاشیه برگها گسترش می یابد این برگها زودتر از موعد مقرر می ریزند محلول پاشی سولفات منگنز روی برگها درمان این کمبود است. آهن : در کمبود آهن در اوایل فصل رشد بین رگبرگها به رنگ زرد در آمده و در حالت پیشرفته سفید می شود که کمبود آهن ابتدا در برگهای انتهایی ظاهر می شود. 

 مس : کمبود مس به صورت لکه های مرده ، زردی و ریزش زود هنگام برگها دیده می شود در ضمن لکه های کوچکی به رنگ قهوه ای تیره در اطراف نوک شاخه ها ظاهر می شود. محلول پاشی محلول بردو در اواخر بهار و یا اوایل تابستان کمبود مس را برطرف می کنند. منیزیم : علائم کمبود به صورت نواحی مشخص در نوک و حاشیه برگهای پائین درخت ظاهر می شود محلول پاشی سولفات منیزیم راه چاره است. در کل استفاده از ازت ، فسفر و پتاسیم به میزان 60 کیلوگرم در هکتار موجب تولید حداکثر گردو خواهد شد.

 

آبیاری

آبیاری در مناطق کم باران جهت درختان گردو ضروری است. آب غیر کافی موجب رشد کم ، کاهش عملکرد و کاهش کیفیت میوه می شود و آب بیش از حد نیز باعث کندی رشد و نیز موجب بروز بیماریهای طوقه و ریشه می گردد آبیاری برای درختان جوان و درختان پیوندی بسیار ضروری است ولی در درختان بالغ با افزایش توسعه ریشه ها میزان نیاز به آب کمتر می شود. میزان آبیاری و تعداد آن به سن درخت، نوع خاک ، مقدار بارندگی و پراکنش آن استفاده از مالچ و سیستم مدیریت خاک بستگی دارد. روشهای معمول آبیاری شامل آبیاری غرقابی ، جوی و پشته ، بارانی و قطره ای است انتخاب روش آبیاری به عوامل متعددی از جمله منبع تهیه آب ، سطح زمین ، پیشرفت تکنولوژی و میزان هزینه لازم در مقایسه با افزایش درآمد آن بستگی دارد. مبارزه با علفهای هرز در سالهای اخیر استفاده از علف کشها برای مبارزه با علفهای هرز جایگزین شخم شده است

 

 

 

گل دهی

گردودرختی یک پایه است و گلهای نر و ماده آن جدا از هم و در روی یک درخت تشکیلمی شوند گلهای نر بطور جانبی بر روی شاخه ارشد سال قبل ظاهر شده و به صورتشاتون آویزان می شوند گلهای ماده به صورت جفت در نوک شاخه پر شد سال جاریتشکیل می شوند. جوانه های گلهای ماده در طی تابستان تمایز می یابند.

 

 

گرده افشانی

       درختانگردو خود بارور و دگر بارور هستند و در اکثر ارقام رسیدن گرده ها و آمادگیکلاله همزمان است بنابراین در گرده افشانی گردو و مشکلی ایجاد نمی شود درگردو پدیده دیکوگامی وجود دارد و به عنوان مثال در بسیاری از ارقام آزادشدن گرده ها قبل از پذیرا شدن کلاله صورت می گیرد. (پروتاندری) و در برخیاز ارقام رسیدن کلاله قبل از آزاد شدن گرده ها صورت می گیرد. (پروتوجینی) علاوه بر این کوتاه بودن دوره قوه نامیه دانه های گرده و دوره پذیرش کلالهوضعیت گرده افشانی را بدتر می کند گلهای گردو و توسط بادگرده افشانی میشوندبه همین دلیل دارای گرده های فراوان وسبک بوده و کلاله بزرگ و پرمانندیدارد که به مدت چند روز قابلیت پذیرش دانه گرده را حفظ می کند.  

     گرده افشانیموثر باکشت ارقام زودرس و دیررس که دانه های گرده خود را در یک دوره زمانیبیشتر آزاد می کنند، تامین میگردد. شرایط آب و هوائی نامساعد مثل بارانبرف تکرگ یخبندان درطی مدت گل دهی در بهار موجب کاهش محصول گردو می شود. گرده افشانی مصنوعی در گردو آسان بوده و موجب افزایش عملکرد می شود می توانشاتونهای نر را جمع آوری کرد و به مدت دو یا سه هفته در دسکاتور در صفردرجه سانتیگراد و یا داخل یخچال و در رطوبت پایین نگهداری کرد. این گرده هارا می توان برای گرده افشانی همان رقم یا ارقام دیگر در همان محل یامحلهای دیگر بکار برد.

 هنگامی که کلاله پذیرا شد هر 10 عدد شاتون را در یکپارچه کوچک قرار داده و در قسمت بالای         درختها آویزان می کنند و آنرا 2 تا 3بار در روز با یک چوب تکان می دهند . همچنین می توان برای بهبود گردهافشانی چندشاخه را با رقم گرده افشان پیوند کرد اولین دانه های گرده آزادشده گردو ظرفیت جوانه زنی بیشتری دارند دانه های گرده ذخیر شده در شرایططبیعی ، قوه نامیه خود را در مدت 2 تا 3 روز از دست میدهند در برخی موارددانه های گرده جمع آوری شده در معرض تابش خورشید و در دمای 25 تا 30 درجهسانتی گراد قوه نامیه خود را در مدت 1 تا 3 ساعت از دست می دهند. معمولاًدانه های گرده در مدت 1 تا 3 روز بعد از گرده افشانی روی کلاله جوانه میزنند.

رشد و نمو میوه

رشدو نمو با گرده افشانی و تلقیح آغاز میشود. گلهای ماده گرده افشانی نشدهبعد از رشد اولیه حدود سه هفته بعد از گرده افشانی می‌ریزند در ارقام زودرسو در شرایط دمای بالا میوه ها در مدتی زودتر از 20 هفته رسیده و برداشتمیشوند.

رسیدن میوه

هرگونه تاخیردر چیدن میوه ها پس از رسیدن مغز موجب کاهش کیفیت و افزایشانتشار آفات و بیماریها دارد. معمولاً دو شاخص رسیدگی برای تعیین تاریخبرداشت گردو بکار می رود. میوه گردو و بطور محکم بوسیله پوست سبز ضخیمیاحاطه شده است که در هنگام رسیدن میوه ترک برداشته و در نتیجه میوه ها برروی زمین می افتند. 

 زمانی که حدود 80 درصد پوست سبز میوه ها ترک برداشتندمیوه‌ها رسیده اند ولی رسیدن مغز و پوست سبز همیشه همزمان نیست و اغلب مغزمیوه ها زودتر از ترک برداشتن پوست سبز میرسد.بافتی که در بین دو نصفه مغز واطراف آن وجود دارد در هنگام رسیدن تغییر رنگ داده و قهوه ای میشود که اینیکی دیگر از شاخص های تعیین زمان رسیدن میوه ها است.

بسته به شرایط اقلیمیمعمولاً برداشت دوهفته بعد از قهوه ای شدن بافت اطراف مغز انجام میشود       تاخیر در برداشت موجب تیره تر شدن رنگ مغز و کاهش کیفیت آن میشود. استفادهاز اتفن (2 کلرواتیل فسفرنیک اسید) به مقدار زیادی چیدن میوه گردو را تسهیلمیکند. محلول پاشی 200 تا 500 میلی گرم در لیتر اتفن موجب تسریع رسیدگیمغز شده و برداشت 10 روز زودتر انجام میشود بعلاوه برداشت تمام میوه هابطور همزمان امکان پذیر شده و ترک برداشتن پوست سبز نیز تسهیل می گردد. محلول پاشی میوه بوسیله اتفن ، کیفیت مغز گردو را نیز افزایش می دهد.

برداشت 

 

بل از برداشت باید زمین را مسطح نموده و مواد اضافی مثل شاخه ها و برگهاي خشك را جمع آوري نمود.

      برداشت به 2 روش دستی و ماشینی انجام میگیرد. برداشت دستی : میوه های گردو اکثراً در ماههای شهریور و مهر برداشتمی‌شود برداشت در ارتفاعات پائین زودتر و در ارتفاعات بالا دیرتر صورت میگیرد. در برداشت دستی بوسیله ضربه زدن با چوب گردو به زمین می افتد برداشتتمام میوه ها در 2 تا 3 نوبت به فاصله چند روز انجام می شود. میوه های چیدهشده را به صورت توده جمع آوری کرده و روی آنرا با برگ و علف می پوشانند کهدر مدت 9 تا 15 روز عمل تخمیر صورت می گیرد.

برداشت ماشینی : تمامی عملیات از قبیل برداشت جدا کردن پوست سبز ؛ شستشو ، تمیز کردن، خشک کردن ، سفید کردن ، درجه بندی و بسته بندی می تواند بوسیله ماشین انجام گیرد.

    فرو بردن میوه ها همراه با پوست سبز داخلمحلول اتفن به غلظت 1500 میلی گرم در لیتر موجب جدا شدن پوست میوه ها درمدت 3 تا 4 روز می گردد. قرار دادن میوه های خشک در محلول 26 تا 28 درصدهیپوکلرید کلسیم و سپس فرو بردن آنها در محلول یک درصد اسید سولفورو موجبسفید شدن آنها می‌شود برای خشک کرده دوباره هوای گرم را که دمای آن بین 32تا 38 درجه سانتی گراد است به اطراف میوه ها هدایت میکنند تا رطوبت آنها به8 درصد کاهش یابد.

 عملکرد : عملکرد درختان گردو بسته به سن و اندازه درخت ،نوع خاک تغذیه و مقدار آبیاری متغیر است یک درخت بزرگ 40 ساله می تواند تا175 کیلوگرم میوه تولید کند در حالیکه متوسط عملکرد آن 40 کیلوگرم میباشد. درختان پیوندی گردو بعد از 8 تا 10 سال و پایه های بذر بعد از 18 تا 20سال به باردهی اقتصادی می رسند.

تحقيق و گردآوري اسماعيل اشكور كيايي - م 1348  سپارده

 

 

 

 

 

مقدمه و فصل اول: فندق اشكورات ؛ شرح كاشت-داشت - برداشت آن

 

 

مقدمه : فندق سپارده و منطقه اشكور

 

 

مقدمه اي در مورد فندق اشكورات

من فرزند اشکورم ولي در تهران دود آلود زندگي مي كنم . هر لحظه به روستايم سپارده  هستم .فندق يكي از محصولات استراتژيك اشكور و منبع درآمد روستايمان سپارده و ساير نقاط منطقه مي باشد و 15 هزار خانوار در اشكورات به كشت و برداشت فندق مشغولند و از طريق فروش آن قسمتي از درآمد سالشان را تامين مي كنند.

لازم به توضيح مي باشد كه اشكورات از لحاظ توليد سطح زير كشت فندق در كشور مقام اول را دارد.كشور ايران مقام ششم توليد فندق جهان را به خود اختصاص داده است. اما اين سالها با خشكسالي و برف زدگي و يخبندان مواجه شده و درصد محصول آن كاهش يافته .اميدوارم مسئولين محترم شهرستان رامسر با ترويج انواع آبياري قطره اي و آموزش كشاورزان  بتوانند جبران خشكسالي را بنمايند و درصد توليد اين محصول را افزايش دهند.

مختصري درباره فصل برداشت فندق در اشكورات:
درختچه ای زیبایی که در اثر کنار هم قرار گرفتن ودریک ردیف بودن به موازات سایر ردیفها باغاتی زیبا وانبوه را بوجود آورده که چشم هر بیننده ای را خیره میکند،خیلی ها میگویند اوج زیبایی باغات فندق اواسط فصل بهار است وقتی که شکوفه های فندق نمایان شده وسبزی برگها با سفیدی شکوفه ها با هم در آمیخته ومنظره ای چشم نواز ایجاد می شود وبعضی ها مثل من براین عقیده اند که کمال زیبایی باغات فندق از ابتدای شهریور شروع میشود،هنگامه برداشت محصول وقتی که مردان بر روی درختها به تکان دادن (فلاکن)مشغولند وزنان و دختران با آن لباسهای محلی زیبای خود به موازات  و دوشادوش یکدیگر دریک ردیف(یک کیل)مشغول جمع آوری محصول خود از روی زمین هستند،صدای زیبای برخورد فندقها با زمین وخوشحالی کشاورز از به بار نشستن زحمتش زیباترین لحظات را خلق میکند.

البته اين محصول در كل اشكور يافت مي شود اما در روستاهاي سپارده ؛ تمل ؛ لشكان ؛ گيري ؛ درگاه؛ شوك... فراوان تر است .

نويسنده مقدمه : اسماعيل اشكور كيايي م 1348 سپارده

فصـــــــــــل اول

گیاه فنــــــــــــــــدق

شناسنامه

 

فندق Corylaceae

تیره

Corylus avellana

نام لاتین

Filber tree –Hazelnut tree -cobnut

نام انگلیسی

فندق – گلوز – گلا غوزه

نام فارسی

نبدق – جلوز - مثجرالنبدق

نام عربی

 

بيوگرافي گیاه فندق

اين درختچه به ارتفاع 5/1 متر که در اماکن مساعد به ارتفاع6 تا 7 متر (گاهی بیشتر) درمی می آید و به سهولت جنگلی انبوه بوجود می آورد.درختچه ویا درخت فندق برگ‌هایی پهن و نوک‌تیز با دو ردیف دندانه، به رنگ سبز و گل‌هایی بر دو نوع نر و ماده دارد. نوع نر این گل‌ها دارای ۳ تا ۸ پرچم است و مجموعه آن به صورت سنبله‌های آویخته در پاییز ظاهر می‌شود.و میوه آن که فندق نامیده می‌شود، در حالت تازه از پوشش سبز رنگی پوشیده شده‌است و به تدریج وبعد ازرسیدن محصول و نزدیک شدن به فصل برداشت پس از خشک شدن از آن جدا میگردد.

امروزه وبا صنعتی شدن کشاورزی از روشهای مدرن  کشاورزی برای بهبود کیفیت وهمچنین افزایش کمی محصول استفاده شده ودر اثر غلمه زنی ودورگه گیری گونه های مختلف موجود تنوع زیادی در محصول فوق ایجاد شده که هریک مشخصات خاص خود را دارند.

 

نیاز اکولوژیکی

درختان فندق به زمستان نسبتاً سرد و تابستان خنک نیاز دارند برای رشد و تکامل میوه تابستان خنک و طولانی از تابستان گرم و طولانی مناسبتر است. درختان فندق برای رفع نیاز سرمایی بایدمدت نسبتاً طولانی در معرض سرمای متوسط قرار گیرند. در مناطق مرطوب درختها نسبت به عوامل بیماریزا حساس هستند.

درختان فندق مقاوم به سرما هستند. شاتونها و گلهای ماده فندق در مقایسه با گلهای باز شده مقاومت بیشتری نسبت به سرما دارند. در صورتیکه گلهای ماده باز شده باشند دمای 5/9- درجه سانتی گراد به آنها صدمه می زند بین حداقل و حداکثر دمای هوا با تاریخ های گل دهی گل آذین نر و ماده رابطه مستقیمی وجود دارد افزایش مجموع درجه حرارتهای موثر ظهور کلاله را در ارقام زودرس به تاخیر می اندازد. مقاومت بافتها نسبت به سرما تعیین شده است که از حساس تا مقاوم عبارتند از : استوانه مرکزی، آوندهای چوب، کامبیوم و پوست.

در اواسط زمستان مقاومت جوانه های رویشی نسبت به سرما بیشتر از گلهای ماده است. همچنین مقاومت اکثر گلهای ماده در دی ماه بیشتر از گلهای نر است از کاشت فندق در مناطق پست که هوای سرد در آنجا باقی می ماند باید خودداری کرد و همینطور بادهای خشک نیز نباید در آن منطقه وجود داشته باشد مناطقی که دارای بارندگی متوسطی بوده و توزیع بارندگی نیز در طول فصل مناسب است برای کاشت موفقیت آمیز فندق خیلی مناسب هستند. خاکهای خنثی تا کمی اسیدی با 6= pH برای کاشت فندق مناسب است.

آماده سازي خاك

 

نوع خاک مناسب برای کاشت فندق در مناطق مختلف متغیر است ولی بطور کلی خاک باید عمیق، حاصلخیز و دارای زهکشی خوبی باشد. در خاکهای عمیق مقدار زیادی آب و مواد غذایی ذخیره می شود که در طی فصول خشک مورد استفاده قرار می گیرد. ریشه های درخت فندق تا عمق 5/2 تا 4 متر بسرعت رشد می کند.

 عوامل نامساعدی مثل وجود لایه غیر قابل نفوذ، بالا بودن سطح آب زیرزمینی وجود سنگ و شن و عدم وجود تهویه در خاک، رشد ریشه ها را محدود می کند. خاک باید تا عمق 4 متر دارای تهویه خیلی باشد درختان فندق در مقایسه با درختان گردو تحمل بیشتری نسبت به خاکهای فشرده دارند. ازدیاد فندق از دیاد به دو رویش از دیاد به وسیله بذر و از دیاد رویشی انجام می گیرد. در ازدیاد به وسیله بذر با کاشت فندق بلافاصله پس از برداشت همراه با پریکارپ به مقدار زیادی جوانه زنی را کاهش می دهد. حذف پوسته بذر مثل حذف پریکارپ جوانه زنی را تا 81 درصد افزایش می دهد. خواب بذر با یک دوره استراتیفیکاسیون به مدت 6 ماه برطرف می شود. در صورتیکه فندق دیر برداشت شود (آخر شهریور) پریکارپ میوه ها سخت می شود در اینصورت ابتدا یک دوره استراتیفیکاسیون گرم در 20 درجه سانتی گراد ضروری است و بدنبال آن بذور فندق باید در معرض یک دوره سرما (4 درجه سانتی گراد) قرار گیرند.

در میوه هایی که زود برداشت می شود (آخر مرداد) آندوسپرم و جنین اغلب به اندازه کافی رشد نمی کند و جوانه زنی این قبیل بذور بخوبی صورت نمی گیرد. برای از بین بردن خواب بذور فندق اگر آنها را به مدت 6 هفته در معرض سرمای 5 درجه سانتی گراد قرار داده و سپس به 20 درجه سانتی گراد منتقل شوند اسید جیبرلیک در بذر تجمع یافته و موجب جوانه زنی می شود. در ازدیاد رویشی روشهای مختلفی وجود دارد که عبارتند از : از دیاد بوسیله قلمه – ازدیاد بوسیله خوابانیدن – ازدیاد بوسیله پیوند – ازدیاد بوسیله ریزازدیادی

تاریخ و فواصل کاشت

زمینهای شیب دار قبل از کاشت باید تراس بندی شوند تا بتوان درختان فندق را با فواصل مناسب در آنها کاشت این عمل استفاده از کودهای شیمیایی ، دامی و نیز آبیاری را تسهیل می کند. در هنگام کاشت باید دقت شود داخل چاله ها عاری از سنگ باشد زیرا وجود سنگ ریشه ها را محدود می کند کاشت فندق در اواخر زمستان یا در بهار صورت میگیرد.

 در هنگام کاشت پس از حفر گودالها در ته هر گودال مقداری خاک را به صورت کپه ریخته و ریشه نهال را در روی آن قرار می دهند سپس بقیه گودال را با خاک رویی پر کرده و آنرا سفت می کنند. اطراف نهال را با خاک اره یا خاک سست پوشانده و آنرا آبیاری می کنند. برای کاهش تعداد پا جوش ها و حذف آسانتر آنها نهالها را از ارتفاع 50 تا 75 سانتی متری سربرداری می کنند و تنه نهالها را به منظور جلوگیری از آفتاب سوختگی با یک ماده سفید رنگ آمیزی کرده و یا با کاغذ سفید آنرا می پوشانند.

 
   
   

کاشت

در صورتیکه فندق بصورت بوته ای یا پرچین پرورش داده نشود فاصله کاشت 6 متر است. عملکرد فندق در حالت درخت بشتر از حالت بوته ای است. در حالت بوته ای قسمت مرکزی ضعیف مانده و یا در اثر سایه قسمتهای بیرونی از بین میرود. فاصله کاشت بسته به اینکه در بین درختان فندق چیز دیگری هم کاشته شود متفاوت است.

داشت

مراقبت از درختان فندق از جنبه های مختلفی صورت می گیرد. که بقرار زیر است : هرس:در درختان بارده شاخه های جانبی که بر روی شاخه های اصلی قرار دارند هر سال هرس شده مر شاخه های ضعیف حذف می شوند. اگر در هنگام کاشت هرس ریشه صورت گرفته باشد در مراحل بعدی نیاز به هرس کمتر خواهد بود ولی وقتی درختان فندق 12 تا15 ساله شدند بهتر است مقدار زیادی از شاخه های جانبی هرس شوند تا رشد شاخه های قوی تحریک شود. در این حالت در هر درخت 8 تا 10 شاخه باقی می گذارند تا میوه بهتر پر شده و محصول افزایش یابد. اضافه کردن کود دامی به مقدار 30 تن در پائیز به همراه 600 کیلوگرم در هکتار سوپرفسفات و در بهار 400 تا 500 کیلوگرم سولفات آمونیوم یا 300 تا 400 کیلوگرم سیانید کلسیم و یا 150 تا 300 کیلوگرم در هکتار نیترات آمونیوم پیشنهاد می شود

 مبارزه با آفات : آفات فندقها از قبیل کنه فندق، سرخور طومی فندق ، سوسک چوب خوار، کنه مولد کال فندق، سپردار فندق ، نماند ، پژمردگی باکتریابی، پژمردگی فندق ، پوسیدگی قهوه ای یا آنتراکوز کپک خاکستری و بیماری ویروس موزائیک می باشد. آبیاری : اگر فندق در خاکهای حاصلخیز که ظرفیت نگهداری آب زیادی دارند کاشته شود به آبیاری کمی نیاز خواهد داشت

 حذف پاجوشها : حذف پاجوشها در اطراف تنه فندق ضروری است به منظور حذف موثر پا جوشها ضروری است که عمل حذف 3 تا 4 بار در سال و تا چند سال پس از کاشت صورت گیرد.حذف پا جوشهای جدید باید تا حد امکان از نزدیک محل رشد آنها صورت گیرد.مبارزه با علف های هرز که توسط علف کش های شیمیایی صورت می گیرد. گل دهی : گل دهی فندق 3 تا 4 سال پس از کاشت صورت می گیرد ولی معمولاً باردهی از سال 5 یا 6 شروع می شود مدت باردهی 10 تا 20 سال است شاخه هایی که طول آنها 16 تا 25 سانتی متر است بیشترین ظرفیت باردهی را دارند.تمام گونه های جنس Corylus یک پایه بوده، گلهای یک جنسی تولید می کنند و گرده افشانی آنها توسط باد صورت می گیرد.

دوره گل دهی فندق در شرایط طبیعی حدود 3 ماه طول می کشد که با گرده افشانی ارقام زودرس شروع شده و با مرحله اوج گل دهی در ارقام دیررس تمام می شود. فندق گیاهی خود ناسازگار است لذا برای انجام گرده افشانی مطلوب باید ارقام مختلف با هم کاشته شود. کاشت 12درصد درختان گرده افشان در شرایط مساعد برای گرده افشانی رقم اصلی کافی است.

 در ازدیاد رویشی روش‌های مختلفی وجود دارد که عبارتند از:

  • ازدیاد بوسیله قلمه
  • ازدیاد بوسیله خوابانیدن
  • ازدیاد بوسیله پیوند

ازدیاد بوسیله ریزازدیادی

 

 

 

برداشت

میوه های فندق پس از رسیدن بر روی زمین می ریزند میوه هایی که به روی زمین می ریزند در اثر رطوبت خاک تغییر رنگ می دهند از این رو برای جلوگیری از آن باید در اولین فرصت پوست میوه ها جدا شود.میوه ها در طول فصل باید 2 تا 3 بار جمع آوری شوند. عملکرد درختان فندق بسته به سن و قدمت درخت فاصله کاشت ، عملیات آماده سازی خاک و عوامل دیگر متفاوت است اگر یک هکتار باغ 2200 کیلوگرم محصول تولید کند محصول خوبی داشته است عملکرد درختان، بارده از سالی به سال بعد دچار نوسان می‌گردد.

 مراقبت

مراقبت از درختان فندق از جنبه‌های مختلفی صورت می‌گیرد. که به‌قرار زیر است:

  • هرس: در درختان بارده شاخه‌های جانبی که بر روی شاخه‌های اصلی قرار دارند هر سال هرس شده مر شاخه‌های ضعیف حذف می‌شوند. اگر در هنگام کاشت هرس ریشه صورت گرفته باشد در مراحل بعدی نیاز به هرس کمتر خواهد بود ولی وقتی درختان فندق ۱۲ تا۱۵ ساله شدند، بهتر است مقدار زیادی از شاخه‌های جانبی هرس شوند تا رشد شاخه‌های قوی تحریک شود. در این حالت در هر درخت ۸ تا ۱۰ شاخه باقی می‌گذارند تا میوه بهتر پر شده و محصول افزایش یابد. اضافه کردن کود دامی به مقدار ۳۰ تن در پاییز به همراه ۶۰۰ کیلوگرم در هکتار سوپر فسفات  و در بهار ۴۰۰ تا ۵۰۰ کیلوگرم  سولفات آمونيوم  یا ۳۰۰ تا ۴۰۰ کیلوگرم سانيد كلسيم  و یا ۱۵۰ تا ۳۰۰ کیلوگرم در هکتار  نيترات آمونيوم پیشنهاد می‌شود.
  • مبارزه با آفات: آفات فندق‌ها از قبیل کنه فندق، سرخور طومی فندق، سوسک چوب خوار، کنه مولد کال فندق، سپردار فندق، نماند، پژمردگی باکتریابی، پژمردگی فندق، پوسیدگی قهوه‌ای یا آنتراکوز کپک خاکستری و بیماری ویروس موزائیک می‌باشد.
  • آبیاری: اگر فندق در خاک‌های حاصلخیز که ظرفیت نگهداری آب زیادی دارند کاشته شود به آبیاری کمی نیاز خواهد داشت.
  • حذف پاجوش‌ها: حذف پاجوش‌ها در اطراف تنه فندق ضروری است به منظور حذف موثر پاجوش‌ها ضروری‌است که عمل حذف، ۳ تا ۴ بار در سال و تا چند سال پس از کاشت صورت گیرد. حذف پاجوش‌های جدید باید تا حد امکان از نزدیک محل رشد آنها صورت گیرد. مبارزه با علف‌های هرز که توسط علف‌کش‌های شیمیایی صورت می‌گیرد.
  • گل‌دهی: گل‌دهی فندق ۳ تا ۴ سال پس از کاشت صورت می‌گیرد، ولی معمولاً باردهی از سال ۵ یا ۶ شروع می‌شود مدت باردهی ۱۰ تا ۲۰ سال است. شاخه‌هایی که طول آنها ۱۶ تا ۲۵ سانتی‌متر است بیشترین ظرفیت باردهی را دارند. تمام گونه‌های جنس Corylus یک پایه بوده، گل‌های یک جنسی تولید می‌کنند و گرده‌افشانی آنها توسط باد صورت می‌گیرد. دوره گل‌دهی فندق در شرایط طبیعی حدود ۳ ماه طول می‌کشد که با گرده‌افشانی ارقام زودرس شروع شده و با مرحله اوج گل‌دهی در ارقام دیررس تمام می‌شود. فندق گیاهی خود ناسازگار است، لذا برای انجام گرده‌افشانی مطلوب، باید ارقام مختلف با هم کاشته شود. کاشت ۱۲ درصد درختان گرده‌افشان در شرایط

 

 

آبیاری

یکی از اساسی ترین نیاز برای درخت فندق وجود اسید آبسیسیک کافی در اطراف ریشه ها و وجود رطوبت کافی (رطوبت نسبی حداقل ۶۰ درصد) در محیط اطراف درخت است زیرا ریشه های سطحی و برگهای پهنی دارد مناطقی که دارای بارندگی متوسطی بوده و توزیع بارندگی نیز در طول فصل مناسب است برای کاشت موفقیت آمیز فندق خیلی مناسب هستند.

آبیاری منظم باغهای احداث شده فندق سبب می شود:

الف- میزان گیرایی نهال های کاشته شده افزایش یابد و سیستم ریشه بندی آنها تقویت شود.

ب- رشد گیاه تسهیل و تسریع شود

ج- کیفیت و کمیت محصول افزایش یابد

دور ابیاری بسته به شرایط آب و هوایی و خاک از ۴ تا ۷ روز بوده و در طی دوره رشد به ۱۰۰۰۰ متر مکعب اسید آبسیسیک نیاز دارد.

تکثیر فندق

الف- جنسی (با بذر): تکثیر فندق به وسیله بذر مانند اغلب درختان میوه امکان پذیر است در ازدیاد به وسیله بذر با کاشت فندق بلافاصله پس از برداشت همراه با پریکارپ به مقدار زیادی جوانه زنی را کاهش می دهد. حذف پوسته بذر مثل حذف پریکارپ جوانه زنی را تا ۸۱ درصد افزایش می دهد. خواب بذر با یک دوره استراتیفیکاسیون به مدت ۶ ماه برطرف می شود. در صورتیکه فندق دیر برداشت شود (آخر شهریور) پریکارپ میوه ها سخت می شود در اینصورت ابتدا یک دوره استراتیفیکاسیون گرم در ۲۰ درجه سانتی گراد ضروری است و بدنبال آن بذور فندق باید در معرض یک دوره سرما (۴ درجه سانتی گراد) قرار گیرند. در میوه هایی که زود برداشت می شوند (آخر مرداد) آندوسپرم و جنین اغلب به اندازه کافی رشد نمی کند و جوانه زنی این قبیل بذور بخوبی صورت نمی گیرد. برای از بین بردن خواب بذور فندق اگر آنها را به مدت ۶ هفته در معرض سرمای ۵ درجه سانتی گراد قرار داده و سپس به ۲۰ درجه سانتی گراد منتقل شوند اسید جیبرلیک در بذر تجمع یافته و موجب جوانه زنی می شود.

ب- روش تکثیر غیر جنسی (رویشی) عملی و آسان تر می باشد.

۱- پاجوش: پاجوش ها شاخه هایی هستند که از جوانه های نابجای ریشه به وجود می ایند و برای تکثیر فندق می توان خاک پای درخت را کنار زده و این شاخه ها را جدا نموده و در محل مورد نظر کاشت

۲- خوابانیدن: خوابانیدن فندق به دو صورت خوابانیدن کنده ای و کپه ای صورت می گیرد و در هر دو روش ابتدا باید نهالی را که به عنوان پایه مادری انتخاب می کنیم در سال اول از سطح خاک کف بر نموده و با خاک دادن پای پاجوش های روئیده شده آنها را ریشه دار نموده و در محل اصلی می کاریم.

۳- فندق را می توان مانند سایر درختان میوه با پیوند زدن ارقام اصلاح شده روی پایه های بومی و اصلاح شده تکثیر نمود و برای پیوند زدن از انواع پیوند جوانه می توان استفاده نمود.

دامنه انتشار

آذربایجان کلیبر،اهر (در 1200 متری) قره داغ، ارسباران ، اردبیل، آستارا، آسپینا در طالش در ارتفاعات 1500 متری شهرستان رامسر [جواهر ده و اشكورات رامسر ] ؛ شهرستان رودسر [ منطقه اشكورات ] و در بعضی از نقاط کشور پرورش داده می شود.

 


منابع:

  -چشم انداز بخش کشاورزی استان قزوین،تألیف سازمان جهاد کشاورزی استان قزوین

 -   فندق،کشت و تولید.ترجمه:محمود درویشیان،شرکت انتشارات فنی ایران.1377

- جناب آقاي بهبود شهسوار كله

-سايت دانشنامه رشد

 ....

تحقيق و گرد آوري اسماعيل اشكور كيايي م 1348 سپارده

 

 

 

 

 

 

 

فصل دوم : خواص گل گاو زبان و مضرات آن

   فصـــــــــــــــــــل دوم   

 

 

 

 

خواص دارویی گیاه گل گاو زبان

  خواص داروئی گل‌گاوزبان  بر اساس کتاب قانون بوعلی سینا:(قانون در طب انتشارات صداوسیما صفحه ۲۰۲) مزاج:گرمیش نزدیک به اعتدال است و کمی به سوی گرمی گرایش دارد، در آخر اول رطوبتی دارد. خوزی گفته‌است در آخر دوم سرد و تر است و این نظریه از راستی دور است.

۱) گل گاو زبان و برگ‌های آن تصفیه کننده خون است.گل گاوزبان علاوه بر خواص درمانی فوق تصفیه کننده خون، ضداسپاسم، محرک غدد آدرنال، مقوی قلب و عروق، نرم کننده مجاری تنفسی، خلط آور، شیرافزا و مسهل بوده، ولی به دلیل دارا بودن آلکالوئید برای زنان باردار و کودکان مضر است.دم کرده گل گاوزبان به همراه سنبل الطیب و لیموعمانی یک نوشیدنی نشاط آور و آرام بخش است که استفاده از آن به جای چای و قهوه در مجالس عزاداری برای ایجاد آرامش درونی توصیه می شود.

۲) آرام کننده اعصاب است.

۳) عرق آور است.

۴) ادرار آور است.

۵)کلیه‌ها را تقویت می‌کند. ۶

) سرماخوردگی را برطرف می‌کند.

۷) برای از بین بردن سرفه از دم کرده گل گاو زبان استفاده کنید.

۸) در درمان برونشیت موثر است.

۹) بی اختیاری دفع ادرار را درمان می‌کند.

۱۰) التهاب و ورم کلیه را درمان می‌کند.

۱۱) در درمان بیماری سرخک و مخملک مفید است.

۱۲) ضماد برگ‌های گاو زبان برای رفع ورم موثر است.

۱۳)برگهای گاوز بان را بپزید و مانند اسفناج از آن استفاده کنید.

۱۴) برگهای تازه گل گاو زبان دارای مقدر زیادی ویتامین C می‌باشد و در بعضی از کشورها آنرا داخل سالاد می‌ریزند.

۱۵)  این گیاه درمان خوبی برای فلاش بک زدن‌های متوالی در زندگیست

16)    روغن گل گاو زبان، برای درمان  اختلالات پوستی از جمله اگزما، درماتیت سبورئیک که اغلب باعث خارش، قرمزی و پوسته ریزی مخصوصاً در ناحیه سر می شود و  درماتیت عصبی که واکنش  پوست نسبت به فشار های عصبی است که منجر به پوسته ریزی و خارش پوست می شود، مورد مصرف قرار می گیرد.

17)    جوشانده گل گاو زبان دارای اسید های چرب ضروری مورد نیاز بدن است که می توانند بر روی وضعیت روحی، روانی یا التهاب داخلی اثر مستقیم داشته باشند. در صورتی که فرآیند متابولیک بدن مانند موارد وابسته به قلب و عروق به درستی کار نکند، مصرف این داروی گیاهی می تواند مفید واقع شود.

18)    این جوشانده برای بهبود وضعیت مو، ناخن و پوست تاثیر فراوانی دارد.

19)   گل گاوزبان به دلیل داشتن سطح بالای کلسیم و آهن و مواد مغذی نظیر پتاسیم، روی، ویتامین های C و B و بتاکاروتن برای زنانی که اغلب دچار کمبود این مواد ضروری هستند مفید است.

20)    جوشانده گل گاو زبان باعث تصفیه خون می شود.

21)  در بسیاری از کشورها، برگ های تازه این گیاه را در انواع سالاد  استفاده می کنند.

22)جوشانده گل گاو زبان دارای خواص دیگری از جمله تقویت کلیه ها به دلیل ادرار آور بودن و آرامبخش بودن می باشد. گل، سرشاخه و برگ گیاه گاوزبان دارای شوره، مواد لعابی و یک ماده تلخ است و به همین جهت عرق و ادرار را زیاد می کند.

23) سنگ های  کلیه و مثانه را خرد کرده و از بین می برد.

24)گیاه گاوزبان دارای  اسیدهای  چرب امگا 6 مانند لینولنیک اسید می باشد که برای روماتوئید مفید است. 25) ضماد برگ های تازه وله شده گاوزبان دمل را باز می کند و برای معالجه  سوختگی، آتش و آفتاب زدگی مفید است.

26) در  طب سنتی ایران "مرماخوز" را جهت معالجه استسقا مفید دانسته اند و برای این کار، مبتلایان به استسقا بایستی مدت زیادی برگ و بذر آن را  روزانه 15 تا 20 گرم ناشتا میل نمایند.

27)عرق گل‌گاوزبان برای امراض سوداوی، وسواس و خفقان مفید است.

28) برای درمان سرماخوردگی، تنگی نفس و گلودرد، مفید است؛ به‌ویژه زمانی‌که با عسل طبیعی مخلوط شود.

29)برگ تازه آن برای درمان جوش‌های چرکین دهان اطفال، برفک، سستی بیخ دندان و رفع حرارت دهان موثر است.

30)در درمان اختلال حواس کاربرد فراوانی دارد.

31) داراي منيزيم بوده و ضد سرطان است .منیزیوم موجود در گل گاوزبان ضدسرطان بوده و به دلیل دارا بودن «آلکالوئید» می تواند ضد حساسیت، ضد روماتیسم و ضد التهاب باشد. این گیاه باعث کاهش تب در بیماری هایی چون سرخک، مخملک، آبله و کهیر می شود. در برخی کشورها برگ های تازه گل گاوزبان را به علت داشتن مقادیری ویتامین C داخل سالاد می ریزند. گل های تازه این گیاه نیز بویی شبیه خیار دارد و وقتی در آب خیسانده شود و با آب لیمو و شکر مخلوط شود، مصرف آن برای روزهای گرم بسیار نشاط انگیز و خنک کننده است.

32)شکم را نرم و کیسه صفرا را باز می‌کند، اَخلاط سوخته سوداوی را از معده خارج و عوارض آن را از بین می‌برد.  

33)   در طب سنتی این گیاه به‌عنوان درمان‌کننده ذات‌الریه شناخته شده و پژوهشگران تاکید کرده‌اند که عصاره آبی گل گاوزبان دارویی موثر و بی‌خطر برای درمان بیماران مبتلا به اختلال وسواس اجباری است.  

34) خواص باورنکردنی یک فنجان گل گاوزبان جوشانده و دم‌کرده این گیاه، حواس پنجگانه را تقویت کرده و بسیار نشاط‌آور، بازکننده رنگ رخسار، کاهنده غم و اندوه است و می‌تواند حواس‌پرتی را رفع و تنگی نفس ناشی از آشفتگی ذهنی را بهبود بخشد.

35) هر چند در کتب قدیم به گل گاوزبان «لسان الثور» می گویند، ولی در واقع نام دیگری ندارد.

  36) جوشانده و دم کرده این گیاه حواس پنجگانه را تقویت کرده و بسیار نشاط آور، بازکننده رنگ رخسار، کاهنده غم و اندوه و ضد وحشت و اضطراب است و می تواند حواس پرتی را رفع و تنگی نفس ناشی از آشفتگی ذهنی را بهبود بخشد.

37)مقوی روح و اعضای اصلی بدن بوده، حواس پنج گانه یا بهتر بگویم، حواس هجده گانه آدمی را تقویت می کند. شکم را نرم و کیسه صفرا را باز می کند، اخلاط سوخته سوداوی را از معده خارج و عوارض آن را از بین می برد. جوشانده آن همراه با داروهای دیگر جهت سرسام (مننژیت)، برسام (ورم پرده دیافراگم)، مالیخولیا، جنون و رفع حواس پرتی مفید است. جوشانده آن نشاط آور بوده، رنگ رخسار را باز می کند. سینه را نرم می کند، تنگی نفس و درد گلو را شفا می دهد.

38)دلهره و وحشت را از بین می برد و غم و غصه را کم می کند و برای کسانی که با خود حرف می زنند سودمند است.

39)جوشانده آن با عسل جهت تنگی نفس تجویز شده است.

40)جویدن برگ تازه آن جهت درمان جوش های چرکی دهان اطفال، برفک، سستی بیخ دندان و رفع حرارت دهان نافع است. مقدار خوراک گل آن 10 گرم تا 5 گرم می باشد.   

 

 

    مضـــــــــــــرات - 

   مصرف این گیاه در دوز زیاد یا دراز مدت، به دلیل داشتن موادشیمیایی خطرناکی به نام آلکالوئید های پیرولیزیدینی (PAS)  می تواند باعث بروز  سرطان کبد و یا آسیب به این عضو حیاتی شود.

-    به دلیل داشتن آلکالوئید های پیرولیزیدینی (PAS) زنان باردار باید حد الامکان از مصرف این گیاه خودداری کنند زیرا این ماده شمیایی ممکن است باعث شود که نوزاد در زمان تولد ناقص به دنیا بیاید. همچنین مادرانی که در حال شیردهی به نوزاد خود هستند، حدالامکان از مصرف گل گاو زبان خودداری کنند زیرا احتمال انتقال این ماده شیمیائی خطرناک از طریق شیر مادر به نوزاد وجود دارد.

-    مصرف روغن گل گاو زبان ممکن است باعث افزایش و طولانی شدن مدت زمان خونریزی شود به همین دلیل استفاده از آن بر روی زخم ها باید بسیار با احتیاط انجام شود.

-    مصرف گل گاو زبان ممکن است در بعضی از افراد باعث بروز بیماری های کبدی شود.

-    افرادی که بر روی آنها عمل جراحی انجام شده است در صورت مصرف گل گاو زبان، احتمال خونریزی در آنها افزایش می یابد به همین جهت حداقل تا 2 هفته پس از جراحی باید از مصرف این گیاه خودداری کنند زیرا این گیاه تا حدی خون را رقیق می کند. گل‌گاوزبان به دلیل دارا بودن مقادیر چشمگیر پتاسیم و کلسیم بسیار ادرارآور بوده و با تحریک بدن، تبادلات سلولی را تنظیم و سیستم اعصاب را آرام و برای درمان ناراحتی‌های اعصاب به کار می‌رود. گاو زبان به علت داشتن آلکالوئید برای زنان باردار و  کودکان مضر است. تجویز این گیاه برای مبتلایان به سرسام و برسام جایز نیست.

برخی‌ها هم گل‌گاوزبان را با گیاهی به نام سنبل‌الطیب(علف گربه) دم می‌کنند، مصرف زیاد مخلوط این دو گیاه که هر دو برای تقویت اعصاب توصیه می‌شوند؛ مسمومیت، خستگی، احساس سبکی سر، گشاد شدن مردمک چشم و مسمومیت کبدی را به دنبال دارد.مصرف آن همراه با داروهای سیستم عصبی مرکزی مانند ضد افسردگی‌ها، ضد اضطراب‌ها، آرام‌بخش‌ها، خواب‌آورها و آنتی‌هیستامین‌ها می‌تواند بسیار خطرناک باشد..

همچنین اعتقاد بر این است که این گیاه قلب را تقویت می‌کند.امروزه ثابت شده که محصولات حاصل از برگ‌ها و پودر این گیاه خاصیت ضد افسردگی دارد و باعث افزایش نشاط روحی می‌شود به‌طور مثال شربت ساخته شده از پودر این گیاه دارای خاصیت ضدافسردگی و ضداسترس‌های روحی و آرامش‌بخش و تسکین‌دهنده قلب است که‌این خصوصیات به دلیل داشتن ترکیبات موسیلاز در کل اندام گیاه است. از گل‌ها و برگ‌های گل گاو زبان می‌توان به‌عنوان چاشنی در نوشیدنی‌های تابستانی و در سالاد استفاده کرد.

مربای گل‌های این گیاه برای افرادی که‌از بستر بیماری برخواسته و دوران نقاهت را سپری می‌کنند وهمچنین برای افرادی که حالت ضعف دارند بسیار مفید است.می‌توان برگ‌های گاوزبان را همراه با برگ گل کلم پخت و مصرف نمود و از برگ‌های قطعه شده آن درپایان زمان پخت سوپ استفاده کرد.برگ‌های تازه گاو زبان نیرو بخش و نشاط آور است.

گل گاو زبان از نظر طب قدیم ایران سرد است. دم کرده این گیاه برای از بین بردن سرفه و کاهش تب بسیار مفیداست. سرماخوردگی را بر طرف می‌کند،ضماد برگ آن برای رفع ورم موثر بوده و کلیه‌ها را تقویت می‌کند، همچنین گل و برگ‌های آن تصفیه‌کننده خون است،گل گاوزبان از نظر عناصر معدنی به خصوص پتاسیم بسیار غنی است.

 

عرق گل گاوزبان جهت امراض سوداوی، وسواس و خفقان مفید است. دارای منیزیوم بوده و از سرطان پیشگیری می کند. مضرات: گل گاو زبان به علت داشتن آلکالوئید برای زنان باردار و کودکان مضر است.

توصیه

اگر در حال مصرف داروهای شیمیایی اعصاب هستید و قصد استفاده از گیاهان دارویی را دارید حتما پزشکتان را در جریان بگذارید؛ چرا که تداخل دارویی ممکن است به ضررتان باشد. بعد از باز کردن بسته گیاه دارویی، بلافاصله آن را درون یک شیشه دردار و به دور از نور و رطوبت نگهداری کنید.   

طرز تهیه [ دم كردن]گل گاو زبان 

 

دو قاشق غذاخوری گل گاو زبان را در قوری ریخته و آب با دمای ۸۰ درجه را به آن اضافه کرده و اجازه می دهیم که به مدت ۱۵ دقیقه دم بکشد. در صورت تمایل به شیرین کردن، بهترین شیرین کننده برای این دمنوش نبات است. دقت داشته باشید که این نوشیدنی کمی فشار خون را بالا میبرد و برای رفع این مورد چند قطره اب لیموترش به آن اضافه کرده تا آن را تعدیل کرده و همچنین رنگ زیبایی داشته باشد. (یا می توانید یک عدد لیمو عمانی را شکسته و به همراه گل گاو زبان در قوری ریخته تا دم بکشد

منبع: 

نوشيدني هاي سنتي نوشته شده توسط سمیه آتشی

 

   نكات مربوط به دمنوش سنبل طیب و گل گاو زبان:

* سنبل الطيب Valeriana داراي آثار آرام بخش ، خواب آور و ضد اسپاسم بوده و در درمان مواردي چون : بيقراري ، مشكلات عصبي براي خوابيدن ، فشار عصبي و كوليك هاي گوارشي مورد استفاده قرار مي گيرد.از گل گاوزبان borago در درمان علائم سرماخوردگي و همچنين به عنوان آرام بخش و نشاط آور، آرامبخش، مدر و بر طرف كننده علائم سرماخوردگي استفاده مي كرده اند. طبیعت هردو گرم هستش . برای زنان حامله و کودکان مضر است .

  بهترین شیرین‌کننده‌ای که می‌توان همراه این  دمنوش  مصرف کرد، مقداری نبات  است.  

به‌طور کلی، مصرف روزی یک وعده  دمنوش گل‌گاوزبان برای افراد سالم مشکلی ایجاد نمی‌کند اما باید برای خرید گل‌ها و برگ‌هایی که می‌توان از آنها  دمنوش‌های گیاهی تهیه کرد، توجه لازم داشت و از مکان‌های معتبر، چنین محصولاتی را خریداری کرد چون گاهی در مخلوط کردن برگ‌ها و گل‌ها در برخی عطاری‌ها و مراکز فروش این محصولات تقلب اتفاق می‌افتد.

خوردن این خوراکی‌های تقلبی هم باعث بروز مشکلاتی می‌شود. با این حال، ‌اگر گل‌گاوزبان را از مراکز معتبر تهیه کنید، می‌توانید  دمنوش آن را با مخلوط کردن گل و آب‌جوش و دم کردن آن به مدت حدود 10 دقیقه روی حرارت غیرمستقیم مانند بخار کتری یا سماور آماده کنید.

افرادی که به مصرف  دمنوش گل‌گاوزبان علاقه دارند، باید بدانند این نوشیدنی می‌تواند باعث افزایش فشارخون در برخی افراد حساس شود. به‌همین دلیل بهتر است  دمنوش آن را با افزودن چند قطره آبليمو میل کرد. مخلوط کردن  گل گاو زبان  با سنبل‌الطیب، قبل از دم‌کردن آن هم می‌تواند خاصیت افزایش‌دهنده فشار  خون  دمنوش گل گاو زبان را تعدیل کند.

بهترین شیرین‌کننده‌ای هم که می‌توان همراه این  دمنوش  مصرف کرد، مقداری نبات است. شما می‌توانید نبات را از همان ابتدا داخل قوری  دمنوس  بیندازید تا طعم آن با طعم نوشیدنی‌تان ترکیب شود.   گل گاو زبان ، گلبرگ خالص است و دم کردن آن بیش از 10 دقیقه، لازم نیست. از طرفی ممکن است عطر، طعم و خاصیت آن در اثر دم کردن طولانی‌مدت از دست برود.

افرادی که رنگ سیاه گل‌گاوزبان را دوست ندارند هم می‌توانند با افزودن یک عدد  ليمو عمانی کوچک به قوری  دمنوش یا چند قطره آب ليمو هنگام سرو آن، باعث ارغوانی شدن رنگ این نوشیدنی آرام‌بخش و مدر شوند. خاصیت آرام‌بخشی گل‌‌گاوزبان باعث می‌شود مصرف آن به‌عنوان نوشیدنی پس از شام توصیه شود.  

 منبع :دکتر غلامرضا امین، متخصص فارماکوگنوزی و استاد دانشکده داروسازی دانشگاه تهران  

 

 گل گاو زبان را با ليمو عماني مصرف نماييد
می‌تواند بسیار خطرناک باشد. طرز تهیه دم‌کرده گل گاوزبان و لیموعمانی   مواد لازم:
گل گاوزبان                        3 قاشق غذاخوری
لیموعمانی                       2 عدد
عسل                              2 قاشق مرباخوری در هر لیوان
آب جوش                          4 لیوان
  طرز تهیه:
لیموعمانی‌ها را سوراخ کرده و یا از وسط نصف کنید به همراه گل گاوزبان و آب جوش در قوری چینی بریزید و اجازه دهید روی حرارت ملایم به مدت 30 دقیقه دم بکشد. سپس دم کرده را در یک لیوان و یا فنجان بزرگ بریزید عسل را بیفزایید و هم بزنید تا کاملا حل شود. حال به آرامی میل کنید.
 نویسنده :مریم مرادیان نیری
گل‌گاوزبان با لیموعمانی هم سبب بهتر  رنگ دادن می شود و هم معطر می کند و هم اینکه خاصیت آرامبخشی آن چند برابر می شود.گل‌گاوزبان حاوی ترکیبات بنفش رنگی است که از نظر علمی این ترکیبات، مواد آنتوسیانینی هستند و از مهم‌ترین خواص دارویی این گیاه می‌توان به آرام‌بخش بودن آن اشاره کرد. برای تهیه دمنوش این گیاه می‌توان 8-5 گرم از گل این گیاه را در یک لیوان آب جوش ریخت و آن را به طور غیرمستقیم روی حرارت (حرارت غیرمستقیم مانند بخار کتری یا سماور) قرار داد. 20-15 دقیقه زمان کافی است که روی بخار دم بکشد. سپس آن را صاف کرد و نوشید. گل‌گاوزبان نباید به طور مستقیم روی حرارت باشد و زیاد حرارت بیند. عطر، طعم و خاصیت آن در اثر دم کردن طولانی‌مدت از دست می‌رود. با 10 دقیقه جوشاندن این گیاه، بیش از 50 درصد از خاصیت آن از بین می‌رود. هر چه بیشتر بجوشد آنتوسیانین‌های آن نیز بیشتر تخریب می‌شود.

برای اینکه رنگ گل گاوزبان زیباتر شود و خاصیت آرام‌بخشی آن افزایش یابد بهتر است کمی لیموعمانی به آن بیفزایید. به ازای یک قاشق گل‌گاوزبان، یک لیموعمانی را بشکنید و دانه‌های تلخ آن را خارج کنید و سپس پرهای لیموعمانی را در لیوان آب جوش همراه با گل‌گاوزبان بریزید و بگذارید دم بکشد. می‌توانید مقداری هم نبات به این نوشیدنی بیفزایید تا سردمزاجی گل‌گاوزبان گرفته شود و به‌عنوان مصلح عمل کند.

گل گاوزبان را نباید هر روز مصرف کرد چراکه ممکن است در افراد مختلف باعث افزایش یا کاهش فشارخون شود. کسانی که تمایل به نوشیدن دم‌نوش این گیاه دارند می‌توانند پس از یک هفته تا 10 روز، مصرف آن را برای یک هفته قطع کنند یا اینکه یک روز درمیان آن را بخورند.»

دم‌کرده گل گاوزبان، دمنوشی برای سرماخوردگی

گاهی اوقات سرفه‌های فصل سرما را هیچ قرص و شربتی درمان نمی‌کند اما تجویز یک جوشانده سنتی مانند گل گاوزبان به صورت مرهمی قوی عمل خواهد کرد.
دکتر نرجس گرجی، متخصص طب سنتی ایران، دم‌کرده گل گاوزبان را به همراه کمی لیمو عمانی، یک دمنوش مناسب برای مقابله با سرماخوردگی دانست و گفت: این دمنوش به شرط ترش نبودن به خصوص در ابتدای شروع علائم سرماخوردگی، یک نوشیدنی مناسب برای بهبود حال بیمار است.
گل گاوزبان در درمان سرفه‌های مزمن، وقفه‌های تنفسی و آسم‌های خفیف نیز موثر است. در درمان سرفه‌های خشک می‌توان گیاه گل گاوزبان را با بابونه، سنبل‌الطیب، شقایق مخلوط نموده و دم کرده حاصل از این چند گیاه را روزی 3-2 بار بنوشید

مراقب باشید: گل گاوزبان فشارخون را بالا می‌برد
دکتر معصومه خادمی زاده، معاون گروه داروسازی سنتی دانشگاه علوم پزشکی تهران با بیان آنکه داروهای گیاهی مانند داروهای شیمیایی دارای عوارض هستند، گفت: به طور مثال گل گاوزبان فشارخون را افزایش می دهد و نباید مبتلایان فشارخون از آن استفاده کنند. اگر مبتلایان به فشارخون می خواهند گل گاوزبان مصرف کنند باید از مصلح آن یعنی لیمو هم استفاده کنند.  مصلح به ماده غذایی یا گیاه دارویی اطلاق می‌شود که عوارض گیاهان دارویی را از بین می‌برد و آن را تعدیل می‌کند. همان طور که می‌دانید به اغلب مبتلایان به فشارخون که دچار ناراحتی اعصاب می‌شوند توصیه می‌شود گل گاوزبان مصرف کنند درحالی‌که این بیماران با خوردن آن دچار عوارض می‌شوند. پس داروهای گیاهی حتماً باید از سوی متخصصان مربوطه تجویز شوند.
گل گاوزبان به علت داشتن آلکالوئید برای زنان حامله و شیرده مضر است.
مصرف بیش از 5 روز مداوم این گیاه ممکن است باعث عادت شود؛ بنابراین پس از 5 روز استفاده از آن در صورت نیاز، 3 روز فاصله انداخته و سپس دوباره مصرف کنید.
نکته‌ی دیگری که باید متذکر شد این است که معمولاً با گل گاوزبان،  سنبل  الطیب نیز مصرف می‌شود باید بدانید که مصرف زیاد سنبل‌الطیب، در کنار خاصیت آرام بخشی، می‌تواند باعث مسمومیت شود. مقدار زیاد این داروی گیاهی، علائمی مثل خستگی، احساس سبکی سر، گشاد شدن مردمک چشم و مسمومیت کبدی به دنبال دارد و مصرف آن همراه با داروهای سیستم عصبی مرکزی مثل ضد افسردگی‌ها، ضد اضطراب‌ها، آرام‌بخش‌ها، خواب‌آورها و آنتی‌هیستامین‌ها می‌تواند بسیار خطرناک باشد.
  مقدار و زمان مناسب مصرف گل گاوزبان
دکتر غلامرضا امین، متخصص فارموکوگنوزی در مورد مقدار مصرف گل گاوزبان می‌گوید:

به طور کلی، مصرف روزی یک وعده دمنوش گل گاوزبان برای افراد سالم مشکلی ایجاد نمی‌کند اما باید برای خرید گل‌ها و برگ‌هایی که می‌توان از آن‌ها دمنوش‌های گیاهی تهیه کرد، توجه لازم داشت و از مکان‌های معتبر، چنین محصولاتی را خریداری کرد چون گاهی در مخلوط کردن برگ‌ها و گل‌ها در برخی عطاری‌ها و مراکز فروش این محصولات تقلب اتفاق می‌افتد. خوردن این خوراکی‌های تقلبی هم باعث بروز مشکلاتی می‌شود. با این حال، اگر گل گاوزبان را از مراکز معتبر تهیه کنید، می‌توانید دمنوش آن را با مخلوط کردن گل و آب‌جوش و دم کردن آن به مدت حدود 10 دقیقه روی حرارت غیرمستقیم مانند بخار کتری یا سماور آماده کنید.
در معالجه تب‌های دانه‌ای مانند سرخک، آبله‌مرغان مصرف دم کرده آن با لیموعمانی اثر شفابخشی دارد. این دم کرده در درمان دردهای ناشی از سنگ کلیه و دفع سنگ مثانه نیز بسیار مفید است
افرادی که به مصرف دمنوش گل گاوزبان علاقه دارند، باید بدانند این نوشیدنی می‌تواند باعث افزایش فشارخون در برخی افراد حساس شود. به همین دلیل بهتر است دمنوش آن را با افزودن چند قطره آب‌لیمو میل کرد. بهترین شیرین‌کننده‌ای هم که می‌توان همراه این دمنوش مصرف کرد، مقداری نبات است. شما می‌توانید نبات را از همان ابتدا داخل قوری دمنوش بیندازید تا طعم آن با طعم نوشیدنی‌تان ترکیب شود. گل گاوزبان، گلبرگ خالص است و دم کردن آن بیش از 10 دقیقه، لازم نیست.

از طرفی ممکن است عطر، طعم و خاصیت آن در اثر دم کردن طولانی‌مدت از دست برود. افرادی که رنگ سیاه گل گاوزبان را دوست ندارند هم می‌توانند با افزودن یک عدد لیموعمانی کوچک به قوری دمنوش یا چند قطره آب‌لیمو هنگام سرو آن، باعث ارغوانی شدن رنگ این نوشیدنی آرام‌بخش و مدر شوند. خاصیت آرام‌بخشی گل گاوزبان باعث می‌شود مصرف آن به عنوان نوشیدنی پس از شام توصیه شود .

   بهترين زمان براي مصرف گل گاو زبان

به‌طور کلی، مصرف روزی یک وعده دمنوش گل‌گاوزبان برای افراد سالم مشکلی ایجاد نمی‌کند اما باید برای خرید گل‌ها و برگ‌هایی که می‌توان از آنها دمنوش‌های گیاهی تهیه کرد، توجه لازم داشت و از مکان‌های معتبر، چنین محصولاتی را خریداری کرد چون گاهی در مخلوط کردن برگ‌ها و گل‌ها در برخی عطاری‌ها و مراکز فروش این محصولات تقلب اتفاق می‌افتد. خوردن این خوراکی‌های تقلبی هم باعث بروز مشکلاتی می‌شود.

با این حال، ‌اگر گل‌گاوزبان را از مراکز معتبر تهیه کنید، می‌توانید دمنوش آن را با مخلوط کردن گل و آب‌جوش و دم کردن آن به مدت حدود 10 دقیقه روی حرارت غیرمستقیم مانند بخار کتری یا سماور آماده کنید..افرادی که به مصرف دمنوش گل‌گاوزبان علاقه دارند، باید بدانند این نوشیدنی می‌تواند باعث افزایش فشارخون در برخی افراد حساس شود. به‌همین دلیل بهتر است دمنوش آن را با افزودن چند قطره آبلیمو میل کرد.

مخلوط کردن گل گاوزبان با سنبل‌الطیب، قبل از دم‌کردن آن هم می‌تواند خاصیت افزایش‌دهنده فشار خون دمنوش گل گاوزبان را تعدیل کند. بهترین شیرین‌کننده‌ای هم که می‌توان همراه این دمنوش مصرف کرد، مقداری نبات است. شما می‌توانید نبات را از همان ابتدا داخل قوری دمنوش بیندازید تا طعم آن با طعم نوشیدنی‌تان ترکیب شود. گل گاوزبان، گلبرگ خالص است و دم کردن آن بیش از 10 دقیقه، لازم نیست. از طرفی ممکن است عطر، طعم و خاصیت آن در اثر دم کردن طولانی‌مدت از دست برود. افرادی که رنگ سیاه گل‌گاوزبان را دوست ندارند هم می‌توانند با افزودن یک عدد لیموعمانی کوچک به قوری دمنوش یا چند قطره آبلیمو هنگام سرو آن، باعث ارغوانی شدن رنگ این نوشیدنی آرام‌بخش و مدر شوند. خاصیت آرام‌بخشی گل‌‌گاوزبان باعث می‌شود مصرف آن به‌عنوان نوشیدنی پس از شام توصیه شود. 

منابع :

روزنامه سلامت   

جام جم  

سلامتیران

  ایرنا  

صدا و سیمای کردستان - سارا فوضی، کارشناس تغذیه

  همشهری - مارال شریف

  تابناک

...

   تحقيق و گردآوري : اسماعيل اشكور كيايي م 1348 سپارده  

فصل دوم : مشخصات گياه شناسي و شرايط اقليمي چاي

 

 

 

فصل دوم

 

مشخصات گیاه شناسی چای

چای گیاهی است از شاخه نهاندانگان یک پایه و از رده دو لپه ای ها و از راسته پاریتال (parital) – خانواده تیاسه (Teacae) و از جنس کاملیا (Camellia) با نام علمی کاملیا سیننسیس (Camellia sinensis) بوده که خزان ناپذیر و همیشه سبز می باشد .

گلهای چای سفید معطر و بطور خوشه ای و مجتمع و یا تک گل در کنار برگ ها ظاهر می شوند . دارای ۵ تا ۷ گلبرگ و کاسبرگ و مقدار زیادی پرچم می باشند (۲۰ تا۲۰۰) . تخمدان دارای ۳ تا ۴ حجره بوده که در هر کدام یک تا سه دانه مشاهده می شود . میوه چای کپسول می باشد . لازم به توضیح است جنس کاملیا دارای ۸۲ گونه می باشد که تعدادی برای تولید چای و عده ای نیز برای روغن کشی هستند و بقیه از گیاهان زینتی محسوب می شوند .

چایهایی که برای چایسازی کشت می شوند دارای سه تیپ یا فرم بشرح ذیل می باشد . ۱-تیپ یا فرم آسامی Assam type : Camellia assamica masters2- تیپ یا فرم چینی China type : Camellia sinensis3- تیپ یا فرم جنوبی Southen type : Camellia assamica sub.s.p lasiocalyxروشهـای ازدیاد چایازدیاد چای به دو روش جنسی (Sexual) و غیر جنسی (Asexual) انجام می گیرد.

تکثیر جنسی از طریق بذر و تکثیر غیر جنسی به چند روش : پیوند ، پاجوش ، خوابانیدن ، قلمه ( و اخیراً نیز به روش کشت بافت (Plant tissue culture) فعالیت هایی صورت پذیرفته ) انجام می گیرد نظر به اینکه چای گیاهی دگرگشن (Cross fertilization) می باشد و در طبیعت از لقاح پایه های مختلف بذرهای تولید شده چای یکدست نبوده و فاقد صفات بوته مادری خواهد بود ، بنابراین برای حفظ مشخصات ژنتیکی بوته مادری ، ازدیاد به روش غیرجنسی انجام می پذیرد .

به عبارت دیگر از طریق ازدیاد غیرجنسی می توان قابلیت نگهداری صفات مادری را حفظ نمود . متداول ترین روش تولید نهال به روش غیرجنسی ، تکثیر از طریق قلمه گیری می باشد که در این روش ابتدا مبادرت به تهیه بستر و آماده سازی آن میگردد و قلمه گرفته شده از سرشاخه های بوته مادری می باید حداقل ۱۸ ماه در بستر های مذکور برای رشد و تبدیل به نهال مرغوب را سپری نماید . بسترهای مناسب برای کشت می تواند بر روی زمین و با ایجاد خزانه و یا از طریق گلدانهای پلاستیکی تهیه گردد که استفاده از گلدانهای پلاستیکی به علت حمل ونقل آسانتر و عدم آسیب دیدگی ریشه نهال مطلوب تر می باشد .

 

- منبع ژنتیکی چای در ایــران

منبع ژنتیکی چای که در ایران موجود می باشد از ارقامی است که بصورت بذر و قلمه توسط مرحوم کاشف السلطنه به ایران آورده شده اند این ارقام عبارتند از :

Dhonjan , Rajghur , Betjeen , Assam jats

در حال حاضر بوته های چای در ایران از نژادهای مختلف هستند که از نظر کیفیت و کمیت محصول با یکدیگر اختلاف دارند و اصولاً چینی و زیرگونه آسامی و هیبرید های حاصل تلاقی طبیعی آن می باشند .

با توجه به اینکه ژرم پلاسم اولیه چای ایران از شمال هند (منطقه آسام) آورده شده اند و بعدها نیز نوع چینی آن در ایران کشت شده است از تلاقی طبیعی بین آنها چای هیبرید حاصل گردیده که به لحاظ سازگاری با شرایط اقلیمی شمال ایران نهالهای نوع چینی گسترش بیشتری داشته است و در واقع ارقام موجود چای در ایران نوع هیبرید های چینی – آسامی می باشند که سازگاری بیشتری با شرایط آب و هوایی شمال کشور داشته اند .

 

شرایط اقلیمی مساعد برای کشت چایاز عوامل جوی و اقلیمی مؤثر در رشد و نمو چای می توان به درجه حرارت محیط ، میزان بارندگی ، رطوبت نسبی ، طول روز ، ارتفاع و موقعیت جغرافیایی محل اشاره کرد که بشرح یکایک آنها می پردازیم . - درجه حــرارت محیط صرفنظر از تأثیر سایر عوامل ، چای هم مانند سایر گیاهان هنگامی که درجه هوا بیش از حد پایین یا بالا باشد رشد نمی کند  شواهدی وجود دارد که درجات دمای هوا ، برگ و خاک ، همگی بر میزان رشد چای تأثیر می گذارند .در بعضی از شمالی ترین مناطق چایکاری دنیا مانند گرجستان ، چین ، ژاپن ، ترکیه ، ایران ، معمولاً در بعضی از ماههای زمستان که برف می بارد ، درجات دمای هوا نیز پایین تر از نقطه انجماد و یخبندان است و بوته های چای این وضع را تحمل می کنند معذالک چنین تلقی می شود که درجات دمای پایین تر از انجماد برای چای زیانبخش است به ویژه هنگامی که تغییرات دما بصورتی باشد که بعد از یخبندان در شب با افزایش درجه حرارت در هنگام روز همراه باشد .

تحقیقات نشان می دهد که فتوسنتز خالص برگ چای مرتباً با افزایش درجه حرارت ، تا حد oc 35 بالا می رود و سپس شدیداً کاهش می یابد و هنگامی که درجه حرارت برگ به oc40 برسد متوقف می شود همچنین وقتی که درجه حرارت محیط اطراف به oc 33-30  می رسد ، درجه حرارت برگ در میان تابش کامل آفتاب به oc 45-40 می رسد .

دمای خاک نیز در بسیاری از موارد برای زندگی گیاهی اهمیتی زیادتر از دمای هوا دارد ثابت گردیده است درجه حرارت خاک بر میزان رشد چای و در نتیجه میزان باردهی بوته های چای تأثیر دارد .

دمای مطلوب خاک در محدوده ریشه تغذیه کننده oc 25-20 می باشد .

- میزان بارنــدگی با توجه به اینکه نیاز آبی چای حدود ۱۲۰۰ میلیمتر می باشد ، میزان بارندگی در مناطق چایکاری شمال کشورمان ظاهراً کافی است (میانگین ۱۴۰۰ میلیمتر در سال) ولی متأسفانه درصد پراکندگی و توزیع پراکنش باران در طول دوره بهره برداری نامناسب بوده و اکثر بارندگی ها در فصولی است که بوته های چای دوره خواب خود را می گذرانند .

همچنین با در نظر گرفتن میزان جذب آب از طریق رشد و تبخیری که توسط گیاه در ماههای گرم سال انجام می دهد منجر به از دست دادن آب می شود که به این جهت لازم است برای تولید محصولی مطلوب در دوره رشد بوته های چای آبیاری تکمیلی صورت پذیرد تا نیاز آبی گیاه که بین ۱۲۰ تا ۱۵۰ میلیمتر در ماه متغیر است ، تامین گردد .

 

- رطوبت نسبی

رطوبت هوا هر چقدر بیشتر باشد ، رشد برگها سریع تر و میزان محصول بیشتر خواهد شد . رطوبت نسبی هوا حداقل باید ۶۵ الی ۷۰ درصد و حداکثر ۹۰ الی ۹۵ درصد باشد تا بوته ها از رشد بهتری برخوردار گردند.

 

- طول روز

برای رشد مناسب بوته های چای ، حداقل باید روزانه ۱۱ ساعت و ۱۵ دقیقه نور به گیاه برسد . در کمتر از این مدت با وجود گرمای لازم بعلت افزایش هورمونهای بازدارنده رشد در گیاه ، بوته های چای از رشد باز خواهند ماند .

 

- ارتفاع محل

چای را می توان با ارتفاع ۲ متر از سطح زیر دریا تا ارتفاع ۲۵۰۰ متری از سطح دریا کشت نمود . ارتفاع محل در کیفیت محصول بخصوص عطر آن تاثیر بسیار دارد .

چایهایی که در مناطق کوهستانی در ارتفاعات بالاتر از ۱۵۰۰ متر کاشته می شوند در مقایسه با چای مناطق جلگه ای (کم ارتفاع) ، دارای عطر بهتری می باشند . اکثر مناطق چایکاری ایران در مناطق کوهستانی قرار دارند در نتیجه چای تولید شده قابلیت تولید عطر بیشتری دارد .

 

- خاک مناسب برای کشت چای

چای خاکهای سبک (درصد شن بالا) و سرشار از مواد آلی را ترجیح می دهد و به رطوبت خاک نیاز فراوان داشته و در عین حال نفوذ پذیری و زهکشی مناسب حائز اهمیت است . سطح آب زیر زمینی باید پایین تر از ۹۰ سانتی متر باشد در ضمن ، چای گیاهی است اسیددوست ، به خاکهای اسیدی نیاز فراوان دارد و در PH 5/5-5/4 بیشترین رشد را دارد . در خاکهای نرم متوسط ، جنگلی ، شنی رسی توأم با هوموس و فاقد آهک و همچنین لومی بهتر از دیگر خاکها بعمل می آید .

خوشبختانه خاکهای شمال کشور ایران اکثراٌ برای چایکاری مناسب اند ، چون به لحاظ بافت فیزیکی و خصوصیات شیمیایی و PH در حد ایده آل قرار دارند . همچنین چای را می توان در زمین های شیب دار کشت نمود به شرطی که شیب زمین بین ۱۰ تا ۳۰ درصد باشد . زمین های شیب دار با ۱۰% شیب ، درجه یک و بسیار خوب و بیشتر از ۳۰% درجه «۲» خوانده می شوند . احداث باغهای چای در زمین های شیب دار به لحاظ عملیات داشت و برداشت مشکلات زیادی دارد همچنین در اراضی شیب دار توجه به حفاظت خاک امری ضروریست .

تحقيق و گردآوري اسماعيل اشكور كيايي م 1348 سپارده

مقدمه و  فصل اول : تاريخچه چاي در جهان و كشت ؛ تكثير و برداشت آن

 

  چاي اشكور و خطه شمال ايران

 

 

 

 

 

مادري خسته كه از اشكور كه از كار در باغ چاي بر مي گردد[ بفرماييد چاي]

  
 

مقدمه :

 چاي محصولي كه در خطه شمال لاهيجان ؛ لنگرود ؛ رودسر ؛ رحيم آباد ؛ تنكابن و رامسر كشت مي شود و برداشت و فروش آن هم زحمت زيادي دارد . علاوه بر اينكه ممر درآمدي براي مردم شمال مي باشد بعلت اينكه در تمام فصول وجود دارد عاملي براي سرسبز نشان دادن و زيبايي منطقه شده است .

 شهر رحيم آباد از توابع شهرستان رودسر هم از مناطقي است كه چاي آن معروف بوده و در بخشي از آن روستاها اشكور از قبيل آزاركي و طول لات و دراز لات و قلعه گردن  جاي يافت مي شود . وقتي از نقاط بالاي اين مناطق به اين روستا مي نگريم آن را زيبا و سرسبز مي بينيم كه عامل اصلي زيبايي آن همين باغات چاي مي باشد .

کشت چای در روستاي آزاركي اشكور :

 سالیان نه چندان دور مهمترین ممر اعاشه اهالی روستاي آزارکی کشت چای بوده است. لیکن امروزه مشکلات کشت چای(از قبیل فروش محصول و قیمت پایین برگ سبز چای) سبب گردیده که اقبال چندانی برای تداوم چایکاری در بین اهالی وجود نداشته باشد. بوته چای از گیاهان همیشه سبز بوده و این امر سبب شده که روستای آزارکی همیشه حتی در زمستان سرسبز باشد.

 نکته بسيار مهم درباره‌ي قلعه گردن طول لات ، چشم‌اندازهاي بسيار زيبا از مناظر اطراف آن است؛ زيرا قلعه‌ي گردن طول لات علاوه بر آن‌که در ارتفاع و در کنار رودخانه پل‌رود ساخته شده، در اطراف نيز در محاصره باغ‌هاي چاي و مرکبات است. وقتي در بالاي قلعه قرار مي گيري منظره  اطراف آن پر از بوته هاي چاي مي باشد .  سرسبزي تمام فصل چاي سبب شده است كه روستاهاي  آزاركي و طول لات و قلعه گردن و ... هميشه  سبز نشان داده شود اين است كه شما اين مناطق را حتي در زمستان هم سبز و باطراوت مي بيني .

 روستاي هاي زيادي در اشكورات داراي باغ چاي مي باشد اما بدليل استقبال مردم از چاي خارجي و  عدم رسيدگي كافي به روستائيان در امر چاي رفته رفته باغهاي آن در حال از بين رفتن است . اگر مسئولين محترم بكوشند شايد از آسيب بيشتر جلوگيري شود.

 البته بايد از كاركنان توليدي گلرنگ چاي اشكور بخصوص خانم عفت رضا زاده رحيم آباد مدير عامل محترم توليدي مذكو ر تشكر كرد كه با توليد و تبليغ و فروش چاي اشكور باعث دلگرمي روستائيان چاي كار شده اند. اميدوارم  اين كار زيبا را ديگر هم ولايتي و همشهري ها ادامه دهند و با احداث كارخانه سبب رونق بيشتر چاي اشكور شوند . 

 

 لازم به توضيح است بنده هم در ادامه اين مطلب قصد دارم مطالبي را كه از كتابها و سايتها و تحقيقات ميداني از مردم شريف اشكور و ... گردآوري نموده ام به هم وطنان محترم ارائه نمايم تا شايد بتوانم ذره اي در بقاي چاي اشكور و خطه شمال كمك نمايم . انشاء الله

 

 اسماعيل اشكور كيايي. م 1348 . سپارده

 

 فصل اول

تاريخچه چاي در جهان و كشت ؛ تكثير و برداشت آن

 

 

تاریخچه چای بسیار جذاب است و چشم‌انداز جالبی را به تاریخ جهان ارائه می‌کند. چای برای اولین بار در چین کشف شد، و از آنجا بود که تقریبا با اشتیاق غالب به تمام کشورهای جهان منتشر شد. چای محبوب‌ترین نوشیدنی جهان است و در ضمن به عنوان سالم‌ترین نوشیدنی جهان هم محسوب می‌شود. اگر شما هنوز هم درصدد کشف این واقعیت هستید که چای از کجا آمده و چطور به این نقطه رسیده‌ایم که در حال حاضر چای در تمام گوشه و کنار جهان استفاده می‌شود، بهتر است در بحر یک فنجان چای داغ فرو رفته و تاریخ برگ چای را در طی قرن‌های متمادی کشف و پرورش، بررسی نمایید.

یکی از افسانه‌ها حاکی از این است که کشف چای در سال 2737 قبل از میلاد توسط امپراطوری چین رخ داده است.[چاي 4737 سال پيش در چين كشف شده اما پايش به ايران در زمان قاجار توسط مرحوم كاشف سلطنه نزديك 150 سال پيش باز شده؛ آن هم بصورت مخفيانه : نگارنده ] برای چند صد سال، مردم چای را به دلیل ویژگی دارویی که داشت می‌نوشیدند. در زمان سلسله ژو غربی،  از چای به عنوان نوشیدنی در مراسم مذهبی استفاده می‌شد. در طول سلسله هان (202 قبل از میلاد تا 220 بعد ازمیلاد مسیح)، استفاده ازگیاه چای تا حدودی محدود بود و فقط افراد ثروتمند و سلطنتی چای می‌نوشیدند، آنها نه تنها از چای برای سلامتی خود استفاده می‌کردند بلکه به خاطر طعم و مزه‌ای که داشت نوشیدنی محبوب آنها هم به شمار می‌رفت.

همانطور که می‌دانید بیشتر گیاهان چای در طول سلسله تانگ (618-907) کشف شدند، و نوشیدن چای در میان طبقات پایین جامعه هم در همین دوران شایع شد، و دولت شروع به حمایت از افرادی کرد که چای می‌کاشتند و چای می‌فروختند، و همین امر باعث شد که همه از چای لذت ببرند.

همچنین در طی سلسله تانگ، چای از طریق کشیش‌های ژاپنی که در چین تحصیل می‌کردند به ژاپن رسید. نوشیدن چای در ژاپن اغلب همراه با مراسم ذی بودیسم بود و کشیش‌ها از چای برای بیدار ماندن و تعمق استفاده می‌کردند. به زودی، بودایی ها استفاده از چای ژاپنی را در مراسم مقدس و معنوی و روحانی خود توسعه دادند. امپراطور ژاپن از نوشیدن چای بسیار لذت می‌برد و به همین دلیل دانه‌های چای را از چین وارد ژاپن کرد تا در ژاپن کشت کنند، و استفاده از چای برای عوام مردم هم محیا گردد.

در نهایت در قرن 17 چای به انگلیس رسید که مقارن با مراسم ازدواج شاه چارلز با شاهزاده پرتغالی کاترین براگانزا بود. ملکه چای را نوشیدنی مخصوص اعضاء سلطنتی کرد و به زودی چای به عنوان محبوب‌ترین واردات انگلستان از طریق شرکت‌های هند شرقی محسوب می‌شد. چای بعد از ظهر یا مهمانی چای روش مشترک جوامع شرقی برای نوشیدن چای بود. هر چند چای بطور منظم به انگلیس وارد می‌شد، ولی مالیات آن به حدی زیاد بود که قاچاقچیان چای را بطور غیر قانونی خرید و فروش می‌کردند و برای افرادی که توان پرداحت این مالیات سنگین را نداشتند بصورت قاچاقی وارد می‌نمودند. در دورانی که تلاش می‌شد تا از طریق ورود قاچاق چای سودهای کلانی کسب شود، شرکت‌های هند شرقی، شروع به صادرات چای به آمریکا کردند. چای آمریکا هم مالیات سنگینی داشت و به همین دلیل با احزاب چای بوستون همکاری می‌کردند.

چای را که بعربی "شای" و به زبان های ایتالیایی، اسپانیایی، و چینی "ته" THE و به زبان آلمانی و انگلیسی "تی" و در اصطلاح علمی "تئا"THEA  می¬نامند، عبارت از دم کرده قرمز رنگ و تلخ مزه مکیفی است که در نتیجه تغییر شکل دادن برگهای جوان  "تئاسینانسیس" بدست میآید. در چین درخت چای خود رو و بزیادی درخت مو در کشور ایران و فرانسه (هردو) میباشد. راجع باصل و منشاء این درخت مطالعات فراوانی به عمل آمده ولی آنچه مسلم است بومی آسیا و چین بوده و کاشت آن در قرن¬های دور و درازی عملی میشده است.

چینی ها از 5000 سال پیش بکشت آن آشنا بوده و از برگ آن برای رنگ کردن البسه پشمی و غیره استفاده کرده اند.در باره ی شناسایی این گیاه افسانه های زیادی در میان ملل گوناگون خصوصا چینیان رایج است که بمنظور پرهیز از اطاله کلام از ذکر آنها خود داری می¬کنیم. با وجودیکه اولین بار چینی ها با چای آشنائی پیدا کرده¬اند با اینحال مدتهای خیلی زیاد از موارد استعمال آن در پزشکی اطلاعی نداشتند تا آنکه بمرور آشامیدن مطبوخ برگ آن بین چینی ها معمول و طولی نکشید که مصرف چای از حدود چین خارج و در بین اهالی هند و اعراب معمول گردید. 

 نویسندگان عرب در قرن نهم و گیاه شناسان معروف اروپا در قرن هفدهم در اصل و کیفیت و خصائص چای تالیفاتی چند دارند.مثلا (کمپفر KAEMPFER  در سال 1726 کتاب مفصلی راجع بخواص بهداشت دم کرده چای تدوین کرد. ورود چای را به اروپا برخی توسط "مارکوپولو" در قرن سیزده و عده ای هم ظهور آنرا در اوایل قرن هفدهم میدانند.

اما چنانکه معروف است در آنموقع استعمال آن بواسطه کمی محصول و زیادی قیمت منحصر به پادشاهان و خواص و متمولین و در شمار داروهای پزشکی بود که برای درمان بیماریها بکار می بردند، ولی پس از آن در تمام نقاط جهان بسط و انتشار پیدا کرد.

هلندیها طرز زراعت آن را از مردم جاوه آموختند.

پس از آن فرانسه و ده سال بعد یعنی در سال 1626 انگیسی ها توسط کمپانی مشهور هند شرقی با کشت و زراعت آن آشنایی پیدا کردند. در آنوقت شرکت نامبرده در رطل چای برای "شارل دوم" پادشاه انگلیس بعنوان تحفه و ارمفان پیشکش نمود و گویند ارزش یک کیلو چای در آنوقت سه پوند بوده است.

فرانسویها پس از شناسائی این گیاه تا مدت مدیدی آنرا علف خدائی و نوشابه ی حاصله اش را مشروب ارباب انواع و داروی همه بیماریها میدانستند. ولی در نتیجه کشت و اشاعه آن در کشورهای دیگر مصرفش رفته رفته مانند توتون و غیره زیادتر شد و بقسمتهای گرمسیر رخنه کرد.

چون بوته چای وحشی را اولین بار انگلیسی ها در سال 1872 در کوههای "آسام" پیدا کردند باین لحاظ کشتکاران انگلیسی در هند و سیلان عقیده شان بر اینستکه مأخذ و منشاء چای از چین نبوده بلکه متعلق به "آسام" است و از آنجاست که چای وارد کشورهای جنوبی چین شده. عده ای نیز وطن اصلی این نبات دولپه ای را کوههای شمالی هند می دانند.

اما اکثر محققین عقیده دارند که منشاء چای سرزمین چین است. در قفقاز چنانکه معلوم است کاشت چای از سال 1884 عملی شده و از آن موقع شروع بایجاد کارخانه چای سازی جهت تهیه چای کردند.

از سال 1317 قمری ببعد ترکیه هم شروع بکشت چای نمود باینمعنی که در تاریخ مذکور تخم چای را از باطوم وارد و باحداث خزانه و توزیع نهال چای بین علاقمندان به چایکاری اقدام کرد . در ایران نیز تخم و نهال چای از موقع بازگشت "کاشف السلطنه" از هند یعنی در سال 1318 قمری مورد توجه قرار گرفت و کاشت امتحانی آن از همان زمان در لاهیجان و نزدیکی آن شروع گردید و تا مدتی کشت و کار چای منحصر باین شهر بود ولی بعدا به غیر از این محل در ولایات ساحلی بحر خزر مخصوصا در لنگرود، تنکابن، رودسر، فومن، لاکان و مازندران معمول گردید. ولی کشت چای در آن وقت بواسطه ی فقدان وسائل و عدم بضاعت کشاورزان ترقی شایانی نکرد. بسط حقیقی کشت چای را از سال 1308 شمسی ببعد باید دانست.

با توجه باحتیاجات روزافزون و نیز با احداث کارخانجات متعدد و تکامل وسائل لازم و وسعت زمین های زیر کشت و علاقه صاحبان باغهای چای به مرغوبیت این محصول و کار و کوشش فراوان کارگران و کشاورزان شمال، روز بروز میزان تولید این محصول بالا رفت و اکنون چای ایران همپای چای مرغوب خارجی درآمده است. طبق بررسی های لازم از جمعیت کره زمین بیش از 900 ملیون نفر به استعمال چای عادت دارند. بیشتر مصرف آن در آسیای شرقی (چین-ژاپن- هندوچین) بوده و در اروپا مورد استعمال آن کمتر است.

 

مناطق کشت چای

چای که از نقطه نظر اقتصادی دارای اهمیت زیادی میباشد، جزو یکی از فراورده های کشاورزی و ثروت کشور بشمار می رود و کاشت آن ویژه مناطقی است که دارای باران کافی و زمینهای نشیب دار آفتابگیر باشد.
کشور هائیکه دارای مناطق کشت و محصول فراوان چای میباشند و از فروش و درآمد ان استفاده میبرند عبارتند از: چین، ژاپن، فرمز، هند، سیلان، جاوه، بیرمانی، جزایر آندامان و هندوچین.

علاوه بر کشورهای نامبرده در کلیه شرق اقصی و بسیاری از کشورهای دیگر مانند ناتال (ساحل شرقی افریقا)، روسیه جنوبی( قفقاز) نانتل و جزایر سااندوفی جی و جامائیک، امریکای جنوبی (برزیل، کالیفرنی و غیره) پانتاگونی و شبه جزیره مالاکا، نپال، مادورا و غیره- کشت چای رواج بسزائی دارد.

قسمت اعظم تولید چای منحصر بچین است و بقیه خاص سایر کشورهاست. ولی در سالهای اخیر بعلت عدم توجه چینیان بکشت و زراعت چای از مقدار و مرغوبیت چای این کشور کاسته شده و چای هند و سیلان از حیث خوبی در بازارهای جهان جایگزین چای چین گردیده است. گیاه شناسی چایبوته چای نباتی است طویل العمر و مانند شمشاد همیشه سبز و شباهت با "مورد" MYRTUS دارد.

ایندرخت که معلوم نیست روی چه اصلی آن را به خانواده ی "هسپریده" HESPERIDEES   نسبت می دهند درختی است از تیره ی "ترنسترو میآکاملیه" و گونه کاملیا "نوعی درخت کوچک آسیای شرقی و شعبه تأسه. در این تیره، دو قسم چای تشخیص داده اند یکی چای سبز "تئاوریدیس" و دیگری چای سیاه "تئابوهئا".ایندرخت شامل یک نژاد است و بلندی آن در صورتیکه بحال خود گذاشته شود 8 الی 10 متر و گاهی به 15 متر هم میرسد. اندام و قامت آن نوعا با نواحی کشت متناسب میشود چنانکه در باغات سیلان بلندی بوته های انبوه آن از 80 الی 100 سانتیمتر، تجاوز نمیکند. بلندی آن نیز برای استفاده از برگهای جوانش باید بهمین میزان بوده و زیادتر از دو متر نباشد. برگهای دمدار آن متناوب، بیضی شکل، نوک تیز، دندانه دار و کمی سخت و برنگ سبز تیره و دارای جلای مخصوص است و بطوریکه میدانیم برگها پیش از اینکه به شکل چای درآیند و عملیات چایسازی در آنها انجام گیرد غیر قابل مصرف و جنسی است که فاقد ارزش میباشد.

ولی پس از آنکه مراحل مختلف تبدیل یافتن بچای را طی کرد و قابل طبخ شد، جنسی قابل مصرف میشود. گلهای سفید و منفرد آن کم عطر، خنثی و مانند گل کاملیا زینتی و دارای پنج کاسبرگ و 5 الی 12 طاسبرگ میباشد. تخمدن آن سه حجره ای و هرکدام از این حجرات محتوی یک دانه گرد قهوه ای زرد رنگ میباشدکه به بزرگی گیلاس اند. 

میوه های چای که شباهت به غنچه های گل سرخ وحشی دارد در ابتدا خاکستری رنگ و پس از رسیدن، دانه های روغن دار درونی آن بلوطی رنگ خواهد شد و اصلا عبارت از کپسولی است سخت و تقریبا خنثی و بطور مخصوصی از خط وسط باز میشود.میوه ها پس از آنکه رسیدند شکفته شده و در صورتیکه جمع آوری نگردند تخمها از بوته خارج شده و بزمین میریزند.

 

شرایط احداث مزارع چای

بهترین آب و هوا برای کشت چای آب و هوای گرم مرطوب و یا معتدل گرم میباشد. باغ چای معمولا در نقاطی احداث میشود که بارندگی سالیانه اش3-1 متر بوده و دارای مه و شبنم که از شدت سرما و گرما میکاهند باشد ضمنان حرارت آن نیز بین صفر تا30 درجه بوده و از صفر پائین تر نرود.
آب بیش از حرارت برای درخت چای که در محیط های مختلف کاشته میشود حائز اهمیت است. از جمله عواملی که مانع رشد و نمو چای میباشد کمی رطوبت در اوقات خشک تابستان است و برای حفظ رطوبت در زمین علاوه بر شخم زمستانی در ماه خرداد نیز تمام مزرعه چای را شخم میزنند. مرغوبیت برگ چای بنا بر آزمایش های زیادی که بعمل آمده متناسب با طولانی بودن تابستان و مقدار روزهای بارانی است نه مقدار باران. یعنی هرقدر روزهای گرما و بارانی محل کشت زیادتر باشد بهمان نسبت چای مرغوب و پرمحصول تر خواهد بود. در اراضی رسی شنی که مواد پوسیده اش زیاد باشد و شخم عمیقی معادل 45 سانتیمتر بزمین زده باشند محصول فراوان و مرغوبی بدست خواهد آمد.

درخت چای هم در جلگه و هم در کوهستان بخوبی میروید. چون ممکن است سرما به بوته های آن زیان برساند باید از کاشت چای در نقاطی که متجاوز از 2000 تا2500 متر از سطح دریا بلندی دارند خودداری کرد و برای جلوگیری از آب های راکد معمولا کشت آنرا اختصاص باراضی سراشیب و دامنه تپه های آفتابگیر داد. بادهای ملایم و مرطوب جهت بوته های چای مفید است درصورتیکه بادهای گرم خشک و یا سرد که شدید باشد نامناسب و زیان آور خواهد بود.

بنابراین موقعیت مزارع چای را طوری باید انتخاب کرد که مواجه با وزش بادهای دریایی ملایم و مرطوب باشد معمولا بوسایلی از قبیل "پرچین" و اشجاری که بمنزله ی باد شکن و پناهگاه اند آنها را محافظت میکنند. بهمین منظور و جهات دیگر باغات چای را بوسیله برخی درختها محصور میدارند و آنها را از تشعشع آفتاب سوزان مصون نگهمیدارند. تجربه و آزمایش نشان داده که بوته چای از گیاهان سایه دوستی است که در زیر نباتات بلند قد به خوبی رشد و نما میکند.

بهمین لحاظ کشورهای چای خیز دنیا مانند سیلان و غیره برای نگهداری نهالها از بادهای شدید و جلوگیری از تابش آفتاب سوزان چای را توام با درختان مرکبات و درخت "نوبه" یا "اوکالیپتوس"، انواع اقاقیا و غیره بفواصل ده متر از یکدیگر میکارند و یا باغ چای را بوسیله کشت این درختان در حاشیه آنها از باد و سایر آسیب ها مصون میدارند

 

زمین چایکاری

زمین و بذر و آب از ارکان اساسی زراعت اند.

برای احداث باغ چای قبل از هر چیز تعیین و انتخاب محل زمین و بذر خوب ضررریست و برای آنکه از زراعت چای بتوان بهره کافی برد همانطور که یادآوری شد باید آنرا در آب و هوای گرم ملایمی که بارندگی های متناوب دارد و کمترین حد آن در سال 1500 میلیمتر است کاشت. زمینی که برای کاشت انتخاب میشود باید از اراضی رسی قرمز مخلوط با خاک سیاه (خاک برگ دار) باشد.

انتخاب زمین هایی که دارای شیب ملائم و دارای مواد آلی و خاکهای هوموسی فرش میباشند به استحصال بعدی این زراعت کمک فراوانی میکنند. زیرا از خواص اراضی اخیر اینست که از حرارت آفتاب بیشتر استفاده کرده و زودتر گرم میشوند و در نتیجه نباتات در آنها پیش رس میشوند و عمل تبخیر زودتر انجام میگیرد. چون این نوع خاک شامل ازت و کربن زیاد است و این دو عنصر باعث ازدیاد شاخ و برگ نبات میشوند باین مناسبت است که اینگونه خاکها را "عصب زراعت" مینامند.

وجود چنین زمین هائی در ایران بزراعت بسیار کمک میکند. مخصوصا زمین های سواحل بحر خزر که زراعت چای در آن مرسوم است از محال جنگلی بسیار قدیمی است که دارای رسوب و خاک برگ کافی بوده و در نتیجه محتاج بکود نیست. آهک یا کربنات دوسود که در تمام زمین ها به نسبت های مختلف وجود دارد و جهت تغذیه اغلب نباتات لازم میباشد برای بوته چای نامناسب و زیان آور است. در عوض بوته ی چای طالب زمین های شنی رسی اکسید دار (اکسید دوفر) ازتی میباشد.

هر قدر بوته چای در زمین های رسی و آهکی پر خرج و کم نمو و کم محصول است در عوض در زمینهای ازت دار، قوی و دارای رشد کافی و چای زیاد و در نتیجه کم خرج میباشد. برای تأمین چنین منظوری و نیز تقویت زمین میتوان در مواقع آبیاری خزانه چای از فضولات حیوانات که با آب مخلوط میشود بزمین داد. گرچه انواع مختلف چای هر یک در زمین های بخصوصی عمل میآیند ولی نوعا بوته ی چای احتیاج به کود داردامروزه از ایجاد باغهای چای در سراشیبی هایی که دارای شیب های تند است حتی المقدور احتراز میکنند چه اینگونه زمینها را نمیتوان بخوبی شخم زد و وجین کرد. بعلاوه بالا رفتن و پائین آمدن از سرازیری های تند برای چیدن برگ مشکل است و بهیچوجه مقرون بصرفه و صلاح نیست. 

باغهائی که باغداران سابقا روی این دامنه های تند در سواحل شمالی احداث می کردند دارای بوته های لاغر و ضعیف ولی برعکس آنهائیکه در پائین قرار داشت دارای بوته های بزرگ و قوی بود.  علت این تفاوت اینستکه خاک روی دامنه ها در اثر بارانهای بهار و پائیز (این خاک دارای مقدار زیادی مواد آلی است) شسته شده و بپائین ریخته است برای جلوگیری از ریزش خاک و عریان نماندن ریشه های نهال چای که در این قبیل زمین های با شیب تند درست کرده اند، برخلاف شیب زمین چپر بندی میکنند.

فاصله این چپرها برحسب شیب زمین فرق میکند باینمعنی که هرچه شیب زمین تندتر باشد فاصله آنها را از هم کمتر میگیرند. این چپرها در مواقع بارندگی از ریزش خاک دامنه ها رو بپایین جلوگیری میکنند. خوشبختانه باغداران پی بمعایب باغ چای در دامنه های تند برده و از زیانهای آن با خبر شده اند بهمین جهت مدتهاست که احداث باغ چای منحصر بزمین های جلگه و یا سرازیری های ملایمی است که آب راکد نزدیک سطح آنها وجود ندارد.

 

تکثیر بوته و تهیه تخم چای

تکثیر بوته چای بوسایل بذر،  شاخه خواباندن، قلمه زدن و یا جوش، میباشد ولی بهترین طرز که در ازدیاد چای عملی است، کاشتن دانه در محل اصلی و مخصوصا در خزانه است و بکار بردن سایر طرق تقریبا مقرون بصرفه نیست. در انتخاب تخم چای نیز مانند زمین باید بسیار دقت کرد، چون تخم مرغوب در داشتن نهال خوب تاثیر بسزائی دارد. از تخم ضعیف و بد بوته های بیمار و کم قوت می روید و ظاهرا قسمتی از خرابی باغهای چای سواحل شمال در اثر همین بی دقتی در انتخاب تخم میباشد. برای تهیه تخم خوب بوته های مخصوص باید تربیت کرد و برگ آنها را نچید زیرا از یک بوته، هم برگ و هم دانه نمیشود برداشت کرد و در صورتیکه بخواهند تخم گیری بکنند، باید از برگ آن صرفنظر کنند و در صورتیکه بخواهند برگ بچینند باید از تخم نیز صرفنظر کرد.

با رعایت این شیوه ها هم چای و هم دانه ای که بدست می آید هر دو خوب و بی عیب خواهد بود. برای تهیه تخم خوب همان کاری را باید کرد که امروزه در کشورهای جهان متداول است. بدین طریق که تخم چای را بدون اینکه قبلا در خزانه بکارند و یا آنها را جابجا کنند، مستقیما در جای اصلی بفاصله دو متر از همدیگر کاشته و بعد آنها را تنک میکنند بطوریکه فاصله بوته ها از یکدیگر 4-6 متر شود و معمولا به درخت هائی که به منظور تهیه تخم میکارند کود نمی¬دهند و آنها را هرس نمی کنند.

فقط هرچند مدت یکمرتبه زمین را سیخک زده وجین میکنند تا بوته ها قوی شده و موسم گل و میوه دادن آنها در سن 8 سالگی فرا رسد. گل آنها نوعا زیاد است و درخت ها در سن 15-20 سالگی حداکثر تخم را که برابر با 185 کیلو میباشد خواهند داد. باید دانست تخم درختها از این سن ببعد ناسالم و غیر مرغوب است و از انتخاب آنها باید صرفنظر کرد.

بنا بر آزمایش و امتحاناتی که بعمل آمده تخم هائی که از درختان 10-12 ساله جهت بذر کاری انتخاب کنند بهتر است و برای اینکه تخم خوب از بد شناخته شود، بهترین راه اینستکه تخم ها در آب نمک ده درصد ریخت. در اینصورت تخمهای خوب سالم و سنگین و مغز دار ته نشین شده و آنهایی که پوک و سبک است در سطح آب میماند که باید آنها را دور ریخت و از کاشتن آن صرفنظر کرد. موقع تخم گیری بر حسب درجه حرارت و آب و هوای مناطق مختلف میباشد.

چنانچه در کشور چین از اوایل دی و در آسام آذر و در سیلان فروردین ماه است. اما در ایران معمولا هنگام تخمگیری از پایان مهر تا اواسط آذر میباشد. بوته چای برخلاف بیشتر درختها سالی دو مرتبه گل میکند یکی در بهار که میوه گلهای آن در اواسط پائیز رسیده و تخم چای تولید میکنند دیگر در پائیز که گلهایش بدون ثمر میریزدمیوه چای ابتدا سبز روشن بوده و پس از آنکه رسید سبز مخلوط بقرمز میشود و در این موقع باید آنرا چیده و در جای مناسبی پهن کرد تا پوست میوه بپوسد و تخم از آن جدا شود. دانه ها را روی هم توده نمیکنند چون در این صورت تخمیر و فاسد شده و روغنی میگردد و اگر بموقع خود (مهر-آذر-دی) از بوته چیده نشود بزمین میریزد و بواسطه جذب رطوبت زمین فاسد میگردد. بذر چای را که مدتی در درون میوه است پیش از کاشت مدتی در مکانی ذخیره می نمایند تا خوب برسد.

قوه نامیه تخم چای چندان زیاد نیست و مانند قوه نامیه دانه های خرما، قهوه، کاکائو خیلی کم و در اندک مدتی بادخور و تنک می¬شود بطوری که دیگر قابل جوانه زدن نخواهد بود. تخم چای بلافاصله پس از چیدن از درخت قابل کشت نیست و مدتی باید آنرا درمحل مناسبی با دقت نگهداری کرد و چون قوه حیاتی تخم چای در جای نسبتا مرطوب محفوظ میماند، باینجهت برای جلوگیری از اتلاف قوه نامیه تخم ها را در جعبه های مخصوصی میریزند و باینطریق ممکن است تخم چای را تا ششماه محافظت کرد. بذر چای کاشتنی باید سالم، قوی و عاری از هرگونه بیماری بوده و از بوته های سالم قوی ویژه تخم انتخاب شده باشد زیرا در نتیجه  انتخاب تخم خوب و سالم و بنا بر آزمایشهای زیادی که بعمل آمده از یک باغ چای تا مدت 30 الی 50 سال بخوبی میتوان بهره برداری کرد.

 

تهیه زمین خزانه و کشت بذر

چای را برای تقویت بوته های آن مثل ساید درختها باید در دو زمین کاشت، یکی کشت دانه در خزانه و دیگری غرس نهال در جای اصلی. خاک زمین خزانه باید نرم، عمیق، قابل نفوذ و پر قوت باشد. جهت آن معمولا سمت جنوب، جائیکه از باد محفوظ و بآب نزدیک است تعیین میگردد. بنا بر این پیش از کشت بذر و یا غرس نهال لازم است که در پائیز یا اول بهار زمین خزانه را با بیل و یا گاوآهن خوب زیر و رو کرد و سنگ و کلوخ و ریشه علف های هرز زمین را ازغربال در کرد و دور ریخت پس از آنکه زمین هموار و به کرت های کم عرض (یک متر) و طول اختیاری تقسیم شد مقداری کود پوسیده مخلوط با خاک برگ به قطر 7-8 سانتیمتر در سطح زمین پخش میکنند تا خاک خزانه پر رشوه و با قوت گردد.

موقع کاشت دانه چای در خزانه، پائیز یا بهار است ولی طبعا پائیز مرجح است و اگر بخواهند در بهار بکارند، پیش از وقت تخمها را جهت تسریع در جوانه زدن باید زیر توده ای از کود خوابانید و در اول بهار دانه های جوانه زده و آماده کشت را در زمین خزانه بعمق 2-3 سانتیمتر و بفاصله 10-15 سانتیمتر در روی ردیفهائی که از یکدیگر 10 سانتیمتر فاصله دارند کاشت.
پس از آن، روی کرت های خزانه را بقطر 2-3 سانتیمتر از پهن پوشانید و معمولا در صورت عدم بارندگی در طول بهار و تابستان یا کمیابی باران، با آبیاری دستی جبران این نقص را میکنند و هر ده روز یک بار زمین خزانه را طوری آب میدهند که تا عمق زمین فرو رود. در این صورت پس از 20 الی 30 روز دانه ها سبز شده و نهال از زمین سر بر میآورند پرستاری و مراقبت زمین از همین موقع شروع میشود. در این مواقع زارعین پیش از آنکه علف هرز سطح کرت ها را بگیرد آنرا وجین کرده و تا موقع جابجا کردن نهال ها لا اقل 3 الی چهار مرتبه زمین را سیخک میزنند و علف های زائد را دور میریزند. نهال های فوق العاده جوان حساس چای را باید بوسایلی از گرما محفوظ داشت و برای آنها سایه بانهای یکمتری ترتیب داد. یعنی بوته های جوان را بوسیله حصیر و پوشاکی مانند شاخه  و برگ از اشعه مستقیم آفتاب مصون و محفوظ داشت.

نهال های خزانه  باین ترتیب پس از 6 الی 7 ماه رشد کافی کرده و به طول 30-35 سانتیمتر میرسند که در اواسط پائیز همان سال در مواقع بارانی میتوان آنها را بزمین اصلی انتقال داد مدت گذاردن نهال در زمین خزانه در کشورهای مختلف متفاوت و از 6 الی 12 ماه طول میکشد. حتی در زمین های بسیار مرتفع موقعی برای انتقال نهال به زمین اقدام میکنند که نهالها کاملا قوی و دو سه ساله شده باشند. مقدار بذری که در هر هکتار زمین خزانه میکارند در نقاط مختلف متفاوت استصرف نظر از تمام این مسائل چای بر خلاف درختان میوه باید پر قوه باشد تا بجای محصول، شاخ و برگ تولید کند. برای قوی کردن درخت چای کود کافی لازم است و مابین کود های گوناگون کودی که برای باغ چای بهتر از همه است، کودهای ازته میباشد چه در اثر آن بوته چای شاخ و برگ زیادی خواهد داد. کودهای دیگر که بالنسبه ازت زیاد دارند عبارتند از کود انسان و کود سبز. و چون کودهای نامبرده به تنهائی کفاف باغ چای را نمیدهد باینجهت برای ترمیم آن کودهای کنجاله، مخصولا تفاله کرچک 7% ازت و 22% سولفات دامونیاک دارد) و یا خاکستر چوب را که شامل 13% پتاس است به همراهی آنها و یا کودهای ازت دار دیگر مانند فضولات حیوان و غیره بمقادیر متناسب میتوان بکار برد.


برداشت محصول چاي

برداشت محصول در پایان سال سوم غرس نهال یعنی موقعیکه سن نهالها سه سال و نیم است شروع میشود ولی باز هم نشو و نمای درخت در اینموقع ناقص بوده و در هفت سالگی بوته آن کامل میشود. موقع شروع چیدن برگهای یک باغ چای، بسته بآب و هوای مناطق مختلف متفاوت میباشد و  سه چین آن معمولا از اواسط اسفند تا اوایل مرداد به طول می انجامد. برگهای بوته چای از حیث مرغوبیت و جنس یکسان نیستند و لطیف و زمخت میباشند بطوریکه از بوته های یک باغ چای، سه جور برگ میتوان برداشت کرد. بهمین جهت در موقع برگ چینی می کوشند که برگهای لطیف و جوان با برگهای ضخیم و خشن مخلوط نشده و جداگانه چیده شوند. طرق سه گانه ی برگ چینی به قرار زیر است:

1-از برگهای ریز جوان انتهای ساقه و شاخه های جوان 5-6 برگه جوانه انتهائی و یک الی دو برگ مجاور آن را می چینند و این برگها و جوانه انتهائی که فوق العاده لطیف و ظریف اند بهترین چای را میدهند و این نوع چای مرغوب و معطر که از چین اولیه برگها بدست میآید، بر خلاف چین های دیگر مقدار آن خیلی کم است و در مقابل کیفیت بسیار دارد. برگهای چین یکم کوچک، چسبنده، نازک و بسیار لطیف هستند که برای تهیه چای معطر بسیار مرغوب به کار میروند. این چای چین اول را <<پکو>> مینامند. از چایهای بسیار عالی است که دارای3.5 درصد کافئین است. شروع چین یکم بنا بآب و هوای مناطق مختلف و موقع آن از اوایل اسفند تا اواسط فروردین میباشد.

2- برگهای متوسط که همان جوانه های ثانوی درخت یعنی 2-3 برگ زیر جوانه های انتهائی درخت اند. مقدار آنها نسبت بچین یکم زیادتر است و از نظر کیفیت و مرغوبیت جنس متوسط میباشد. این چای متوسط که دارای 2.8 درصد کافئین است از چین دوم که اصطلاحا << شوشنگ>>  مینامند بدست میآید.

3- شروع برگ چینی سوم که چای معمولی از آن بدست می آید و چای آنرا <<کنگو>> مینامند مابین چایها چای نسبتا پستی است. چه کافئین آن کم و 2.7 درصد است و نوبت آن معمولا یک ماه پس از چین دوم و در موقعی است که تقریبا برگها به نحو کامل خود رسیده اند. برگهای بزرگ چای، پست بوده و مقدار آنها برخلاف چین یکم خیلی زیاد است.

بنابراین طرز چیدن برگها باین نحو انجام میگیرد که در چین اول جوانه و یک الی دو برگ نزدیک بآن و در چین دوم 2-3 [2 تا 3]برگ مجاور به جوانه و در چین های بعد تقریبا تمام برگها را می چینند و یا اینکه برگ های بوته ها را هرقدر بیشتر بچینند محصول زیادتر خواهد شد. معهذا بوته ها را از برگهای جوان یک مرتبه نباید عریان کرد؛ زیرا به نشو و نمای طبیعی درخت صدمه وارد آمده و در نتیجه درختان ضعیف و کم محصول خواهند شد. در باغها عموما چیدن برگ چای توسط زنها و در سه فصل یعنی بهار، تابستان و پائیز در مواقع غیر بارانی انجام میگیرد.

طرز عمل باین طریق است که زنان زارع روی بوته ها خم شده و بوسیله انگشتان خود برگهای سبز را می چینند و در سبدهای چوبی و یا ترکه ای که در پشت دارند میریزند و مزد آنها معمولا بسته بمقدار وزن برگی است که در روز می چینند. یک نفر زارع قابل بطور متوسط در روز میتواند 7 الی 25 کیلو گرم برگ از بوته ها بچیند. به تجربه ثابت شده اگر در ایجاد و احداث مزارع چای کلیه موازین و اصول علمی و فنی رعایت شود و نیز اگر روشهای نوین هرس، برگ چینی و کود دادن که نخستین اقدامات چایکاران است و طبعا باستحصال و عوائد محصول کمک خواهد کرد مورد توجه قرار گیرد نه تنها کشور ما از لحاظ اقتصاد چای از چایهای خارجی بی نیاز خواهد شد بلکه چای ایران را از آنچه که هست عالیتر و مرغوب تر به دنیا خواهد شناساند.

تحقيق و گردآوري اسماعيل اشكور كيايي م 1348 سپارده

نام آوران اشكور - دكتر فنايي اشكوري [ توابع رحيم آباد رودسر] قسمت دهم

نام آوران اشكور - دكتر فنايي اشكوري [ رحيم آباد رودسر] قسمت دهم

فيلسوف و محقق بزرگ دكتر فنايي اشكوري

 

 

 


محمد فنائي اشکوري در سال 1340 در اشکور رودسر متولد شد. پس از پايان دوره ابتدائي، مقدمات علوم اسلامي را در چالوس وقزوين آموخت.وي در سال 1359 وارد حوزه علميه قم گرديدو تا سال 1370 دروس سطح و خارج فقه و اصول و همچنين متون سنتی فلسفه و عرفان اسلامي را نزد اساتيد برجسته آموخت.

 اين فيلسوف و محقق بزرگ  در کنار دروس يادشده، دوره چهارساله مؤسسه در راه حق در زمينه مقدمات علوم انساني را نيزبه پايان رساند. از اساتید او در خارج فقه و اصول آیت الله سید محمود هاشمی شاهرودی است. اساتید فلسفه و عرفان او عبارتند از حضرات آیات: انصاری شیرازی، حسن زاده آملی، جوادی آملی و مصباح یزدی. وی با شرکت در درس های مختلف فلسفه غرب دانشگاه تهران و دیگر مراکز آموزش عالی با فلسفه غرب آشنا گردید. پژوهش‌های او بیشتر معطوف به حوزه فلسفه، دین، فلسفه دین، عرفان و علوم دینی می‌باشد.
 
فنائی در سال 1371 وارد دانشگاه مک گيل کانادا شد و در مؤسسه مطالعات اسلامي آن دانشگاه  به تحصیل پرداخت و با ارائه پایان نامه با عنوان Secondary Intelligibles مدرککارشناسي ارشد در فلسفه تطبيقي را دريافت کرد و در سال 1380 ازدانشکده مطالعات اديان همان دانشگاه در رشته فلسفه دين به اخذ مدرک دکتري نايل گرديد. موضوع پایان نامه دکتری او معرفت شناسی تجارب عرفانی (Epistemology of Mystical Experience) است. وي سپس به ايران بازگشت و در مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره در حوزه هايي همچون فلسفه تطبيقي، عرفان اسلامي و فلسفه دین به تدريس و پژوهش پرداخت که تاکنون ادامه دارد.

 فنائي اشکوری تاکنون بیش از 50 کتاب و مقاله در نشريات داخلي و خارجي منتشر نموده و در کنفرانس هاي بين المللي مختلفي (از جمله در دانشگاه های آمریکا، کانادا، انگلستان، ایتالیا، اتریش، سوئد، یونان، اسلونی، لبنان، اندونزی و ...) در زمينه هاي فلسفه، عرفان و دين به ارائه مقاله و سخنرانی پرداخته است.

وی همچنین در بسیاری از دانشگاه ها و مراکز علمی ایران سخنرانی کرده است و با رسانه های مختلف داخلی و خارجی (صدا و سیما و نشریات و خبرگزاری ها و سایت های مختلف) در مسائل گوناگون علمی، دینی ، اجتماعی و سیاسی گفت و گو داشته است   . وي پس از  بازگشت به ايران  در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره در حوزه‌هایی همچون فلسفه تطبیقی، عرفان اسلامی و فلسفه دین به تدریس و پژوهش پرداخت که تاکنون ادامه دارد..
 
كتاب هايي كه از نامبرده به چا پ رسيده :

 1-معرفت شناسي ديني       
  2-علم حضوري
 3 -معقول ثاني
4-دانش اسلامي و دانشگاه اسلامي

5-منزلت زن در انديشه اسلامي
6- تعهد به حقيقت
.7- بحران معرفت، نقد عقلانیت و معنیوت تجددگرا
.8 - نيايش عارفان، شرح حکمت و معنويت شيعي در دعاي کميل
.9 - فيلسوفان معاصر اسلامي در حوزه علميه
.10 -مقدمه ای بر فلسفه اسلامی معاصر
.11- درآمدی برتاریخ فلسفه اسلامی
.12 - درآمدی بر تاریخ فلسفه غرب
.13 -شاخصه های عرفان ناب شیعی
14 - فلسفه و عرفان اسلامی در رویاروئی با چالشهای معاصر.

15 - عرفان اسلامی در متون عالمان شیعی [زير چاپ].

بيش چهل مقاله  به زبان فارسي در روزنامه و ماهنامه هاي مختلف به   منتشر شده  و تاكنون 11 فقره از مقالات به زبان انگليسي در كنفرانس هاي خارجي در كشورهاي مختلف ارائه گرديده و  سپس در مجموعه هاي هاي هر كنفرانس به انتشار يافته است .

از ديگر فعاليتها مشاوره و راهنمائي ده ها فقره پايان نامه كارشناسي ارشد و دكتري دانشجويان گرامي مي باشد .

منبع :

وبگاه موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني  [ ره ] .

وبگاه دكتر محمد فنائي اشكوري :

http://fanaei.ir/

 

 تحقيق و گرد آوري اسماعيل اشكور كيايي م 1348 سپارده ساكن تهران

نام آوران اشكور -  آخوند ملا علي تملي اشكوري  [ توابع رامسر ] قسمت هفتم

نام آوران اشكور -  آخوند ملا علي تملي اشكوري  [ توابع رامسر ] قسمت هفتم

آخوند ملا علي اشكوري تُملي

آخوند ملاعلي اشكوري تُملي فرزند ميرزا احمد ؛ در تمل اشكور متولد گرديد مقدمات و قسمتي از سطوح را در مدارس علميه تنكابن فرا گرفت سپس به قزوين رفت و مدتي در آنجا تحصيل نمود و بعداً  به نجف اشرف عزيمت نمود و مدارج عاليه را در نزد بزرگان عصر طي و به تنكابن بازگشت به افاضه و ترويج احكام اشتغال ورزيد و خدمات شاياني نمود  .

حدود سال 1345هـ ق در تنكابن وفات كرد .

داراي فرزنداني بنام هاي يوسف و مسيح و اسحق و ابراهيم و حسن و  ابوالفضل و غيره بوده كه اكنون بازماندگانش داراي نام خانوادگي شريعتي و در شهسوار و نواحي آن سكونت دارند  .

در رمضان 1313 هـ ق نائب الصدور مولف طرائق الحقائق با او ملاقات نموده و اين ه بملاقات كه در قريه خوبان رزگاوده در طرائق الحقائق:3/629 ذكر گرديده است .

(منبع طرائق3/629 و بزرگان تنكابن 153)

لازم به توضيح است تمل مركز روستاهاي بالا اشكور از توابع شهرستان رامسر مي باشد . دهستاني بسيار زيبا كه در همسايگي روستاي من سپارده قرار دارد . ديدن مناظر اطراف اين روستا و گردش در آن خالي از لطف نيست .

تحقيق و گردآوري اسماعيل اشكور كيايي م 1348 سپارده ساكن تهران