مرتضي اسدي شوكي [شاعري از اشكور]
شاعر توانمند اشكوري مرتضي اسدي شوكي
مرتضي اسدي شوكي شاعری که سواد خواندن و نوشتن ندارد ولی ذوق شعر بسیار دارد میباشد،آقاي مهندس احسان ا... اسدي شوكي پسر عموي وي مي گويد آقا مرتضي 56 سال سن دارد و تا كلاس دوم يا سوم ابتدايي بيشتر تحصيل نكرده است اما استعداد وي در گفتن شعر بي نظير است و خدا در وي هوش و ذوقي قرار داده كه در هر زمينه اي شعر مي گويد . از شعرهاي مذهبي تا شعرهاي سياسي ....
کتاب این شاعر به زودی منتشر میشود. مرتضی اسدی شوکی ساکن استان گیلان رحیم آباد اشکور سفلی روستای شوک میباشد.بله هستند دراشكور مرداني در اشكور كه علي الرغم بي سوادي طبع شعر دارند كه آقاي مرتضي اسدي هم از قشر مي باشد . براي اين شاعر گرامي آرزوي موفقيت داريم .
اين هنرمند بزرگ خود را در شعر بهار آرزو؛ شاعري گمنام معرفي مي نمايد وي هنر را عالي ترين گنج مي داند همانند گنج قارون . چون گنج قارون ها در دل زمين فرو مي رود اين هر و شعر هست كه هميشه مي ماند بعد از 700 سال غزل هاي حافظ هنوز هم تازگي و طراوت دارد . شعر جناب اسدي هم دلنشين هست و هم زيبا .
لازم به توضيح است كه روستاي شوك يكي از آباد ترين روستاهاي اشكور است و سابقه تاريخي دارد مي گويند قديم شاه نشين بوده . هم اكنون سدي كه در روستاي شوك احداث شده باعث زيبايي و رونق دوچندان اين روستا شده است .
*************************************************************
در وصف جاده اشکور
بشنو سوز دل این نغمه گر را
گذر کن تا ببینید اشکور را
نگو جاده بگو دیوار مرگ است
که تا احساس کند جانت خطررا
شب تاریک و ره باریک گذر کن
که خود سر میدهی راه دیگررا
به حب سرزمین گیل و دیلم
فقط اندک نمودم این خبر را
کشاورزان و دامداران محروم
چرا ترک میکنند ملک پدررا
دریغ از کوشش مسئول دلسوز
بگیرد تا جلوی این ضرر را
بگفتارم اگر پیگیر شوی تو
به کامت میدهم شیرو شکر را
عقیم ماند اگر گفتار بنده
شراب تلخ بریزم من هنر را
نباشد قصد بلبل نغمه خوانی
اسدی درج نمود سوز جگر را
*****************************************************************************
در فراق مرحوم استاد پور رضا خواننده گيلاني
به گیلانم صدای آشنا بود
صدای دلنشین پوررضا بود
سرای عاشقان گیل و دیلم
طنین واژه های پوررضا بود
صدای پوررضا آوای گیلان
شگرفم عمر بلبل بر فنا بود
همه گلبن ز گیلان گشته غمگین
ز گلبانگ ناله هایی از غفا بود
سکوت است ارمغان پیک توسن
عجل اندر کمین ماجرا بود
صدای پوررضا آوای داوود
زمین لایق نبود اوجش سما بود
شنیدم بلبلم خاموش گشته
غمم سنگین به اشکم خون روا بود
بدانید عاشقان گیل و دیلم
نوای اسدی ساز عزا بود
***************************************************************************
عمر
عمر با وسعت کم گام بلندی دارد
تازد چو سمند قصد گزندی دارد
عمر اگر رشک ز جوانی نکند
نقض دوران جوانی است که قندی دارد
بگو ای پیله جان از چه گریزانی ز من
یا یواش رو یا بگیر جان چه گندی دارد
دست غیب می فکند سلسله اکثیر وفا
عبرت آموز نگویید اسدی نطق چرندی دارد
**************************************************************************
آن فاتح نقاش ازل بود
شهدگل و رنگ عسل بود
زیبایی گلهای بهاری
بیهوده مکن دیده خماری
دیده پاسبان نقد دوران
در کلبه چشم گمارده مژگان
گیتی بر این نقش و نگار است
این حجله بخت روزگار است
خوش کشید کریم نراک حکمت
آمیخته گل و کمال و غایت
آغشته گلاب رنگ با رنگ
خصلت چمن زچشم بزن چنگ
تعلیم و زبان و علم و دانش
مفلس همی بدون کوشش
در کلبه چشم حصول در هم
بنگر اسدی شگفته از دم
***************************************************************************
شعري در وصف پرفسور سميعي از اسدي شوكي
سمیعی ای طبیب مغز و اعصاب
حیات بخشی مثال چشمه آب
چو خورشید فروزانی در عالم
امیر ماه تو همتای مهتاب
تو پیشتازی برای علم و دانش
عقابان می ستانند گوهر ناب
تو را با علم و دانش می شناسند
ز گیلان فاخری با رسم آداب
الهی عمر تو افزون بماند
تنت سالم روانت شادوشاداب
درون سینه ام گلبانگ عشق است
اسدی است دعاگوی توپایاب
********************************************
خواهم نفسی تازه کنم سینه و دم را
تنها نتوانم تیشه کنم ریشه غم را
پروانه منم جمع شما شمع فروزان
پروانه رمق یافت چو دید فروغ جم را
در دل عطشی دارم ساقی کجاست می
ساقی نخشکم ز عطش چشمه زم را
با قول و غزل راز نیافتم که در این باغ
بیهوده چرا فزون کنم حجم شکم را
خواهی اسدی مرغ غزل خوان و ثنا خوان تو باشم
یا تنگ نکنم در دل خود جای صنم را
چون مرغ پریش در قفسم به کنج ازلت
آزاد بکن تا نگرم باغ ارم را
********************************************
نمونده رنگ به رخسارم بهای آرزو رنج است
شباب دل بهار من به از گلهای نارنج است
تجارت میکنم با دل ربایم گنج قارون را
اسدی شاعر گمنام هنر عالی تر از گنج است
*****************************************************
ثبات عمــــــــــــــر
ثبات بر عمر آدم برقرار نیست
کسی دائم به دنیا مندگار نیست
عجل چون سایه دنبال منو توست
وزین جلاد جان راه فرار نیست
الاج مرگ خویش پرسیدم از خضر
دم هستی کسی را سازگار نیست
ضمیره توسن دنیا که وحشیست
که با هر علم و تعضلی مهار نیست
زه کرنای عجل کوش کن کند هوش
که این آهنگ غم مثل ستار نیست
یک روز گویند اسدی رفت ز دنیا
نشان من بجز سنگ مزار نیست
*****************************************
منبع : سايت اسدي شوكي
با تشكر از آقاي اسماعيل زاده كه اين وبلاگ خوب را راه اندازي نموده اند
گردآوري و ويرايش اسماعيل اشكور كيايي م1348سپارده