پند درويش براي زندگي همراه با عشق [ گر عشق نباشد زندگي معنا ندارد حتي اگه بهشت بري]

يكي بود يكي نبود .مردی بود که زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود،وقتی که مرد همه گفتن به بهشت رفته.آدم مهربانی مثل اون حتما به بهشت میره...

در آن زمان بهشت هنوز به مرحله کیفیت فراگیرش نرسیده بود و استقبال ازش با تشریفات مناسب انجام نشد.

فرشته نگهبانی که باید اون رو راه میداد سریع یه نگاه به فهرستی که دستش بود انداخت تا اسم اون رو پیدا کنه ولی وقتی اسم اون رو پیدا نکرد اون رو به جهنم فرستاد.در جهنم هیچکس از آدم دعوت نامه یا کارت شناسایی نمیخواد و هرکس میتونه به اونجا بره،مرد وارد شد و اونجا موند...چند روز بعد شیطان با خشم به دروازه بهشت رفت و یقه ی فرشته نگهبان رو گرفت و گفت: این کار شما تروریسم خالصه..نگهبان که نمیدونست جریان چیه پرسید مگه چی شده؟

شیطان که از خشم قرمز شده بود گفت اون مردی که به جهنم فرستادید اومده کار و زندگیمون رو بهم ریخته..از وقتی که رسیده نشسته و به حرفهای دیگران گوش میده و به درد دلشون میرسه.حالا همه دارند تو جهنم باهم گفتگو میکنند و همدیگرو بغل میکنند و میبوسند.جهنم جای این کارها نیست لطفا این مرد رو پس بگیرید..

وقتی قصه به اینجا رسید درویش گفت: با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف در جهنم افتادی خود شیطان تورو به بهشت برگردونه...

منبع: وبلاگ آتشیز – سيد خليل شاكري

بله انسان ها سه گروهند: يك سري عاشق خدايند به عشق خدا عبادت مي كنند و بهشت و جهنم برايشان معني ندارد . مشمول داستان عاشق و معشوقند . گروهي ديگر مزدوند . بخاطر مزد و بهشت عبادت مي كنند و اعمال عبادي را به اين خاطر انجام مي دهند كه به بهشت بروند . گروه سوم هم گروهي هستند كه از ترس جهنم عبادت مي كنند و شايد اگر خدا جهنم را خلق نمي كرد و بهشت براي همه بود اصلاً عبادت نمي كردند .

خدا عاقبت ما را بخير كند و اميدواريم از گروه اولي باشيم .

                          تحقيق و گردآوري اسماعيل اشكور كيايي متولد 1348 روستاي سپارده ساكن تهران