مختصري از موقعيت تاريخي و اهميت سوق الجيشي اشكور در مقابل حمله اعراب كه از راه اشكورات به گيلان حمله كردند:

با توجه به اطلاعات به دست آمده پس از سال 142 ه.ق که گرگان فتح شد اعراب برای حمله به گیلان از راه جلگه استفاده کردند و با عبور از مازندران و رویان در مناطق هموار جلگه ای گیلان به پیشروی ادامه دادند .اما از آنجا که زیستگاه اصلی دیلمیان نقاط کوهستانی با راه های غیر قابل دسترسی بود این حملات چندین سودمند نبود.
راه دیگر برای فتح گیلان استفاده از راه آذر بایجان و مغان بود .که از آن نیز توفیق چندانی حاصل نشد
اصلی ترین راهی که عربها برای فتح گیلان به آن امید بسته بودند راه قزوین با گذر از منطقه اشكور به گیلان بود.
ماجرای دیدار حجاج ابن یوسف حاکم سفاک عراق با نمایندگان دیالمه و تهدید آنها به قبول اسلام یا پرداخت جزیه بسیار معروف است . نمایندگان دیلمیان پس از دیدن نقشه ای  که در آن راه های ورود به گیلان ترسیم شده بود و در مقابل تهدید به حمله حجاج ابن یوسف در پاسخ می گویند که گرچه این نقشه درست کشیده شده اما در آن چهره سواران و جنگجویانی که از گردنه ها و کوه ها نگهبانی می کنند رسم نشده است و فقط در طول جنگ آنها را خواهی شناخت.

کوهستانهای اَشکِوَر در بر گیرنده بخش کوهستانی شمال ایران از کوهستانهای املش ، رحیم آباد ، واجارگاه ، چابکسر ، رامسر است.دیلم در قدیم به سرزمینهای شمالی ایران از گرگان تا ابتدای آذربایجان و از طرفی به قومس (دامغان) و ری ختم می شد.در گذر تاریخ به دو بخش کوهستانی و جلگه ای تقسیم گردید، قوم اشکور که بعدها دیلمیان نامیده شدند به دو قوم گیل و دیلم تقسیم گردید. در زمان ما به تمامی این سرزمینها گیلان گویند. دیلمان که تا چندی قبل روستایی بیش نبود اکنون به بخشی تبدیل شده و منطقه کوچکی می‌باشد که نام قدیم دیلمان را تداعی می‌کند و اکثر روستاهای آن در قدیم جزئی از منطقه باستانی اشکور می‌باشد بطوری که اشکور با سابقه تاریخی چند هزار ساله مقدم بر دیلمان بوده در صورتیکه دیلمان پس از روی کار آمدن سلسله آل بویه شهرت یافت.

قتل و عام اشکوریان،برگی خونین از تاریخ اشکور

مطالبی که در ادامه بیان خواهد شد رویداد خونینی است که شاید  در تاریخ اشکور بی سابقه باشد. قبل از اینکه به این واقعه بپردازیم به طور خلاصه مطالبی در باب دلاوریها و جنگ آوریهای مردمان اشکور و دیلمان بیان خواهد شد

درمنابع تاریخی ذکز شده است که جنگجویان دیلمی بخشی از سپاهیان کورش کبیر را تشکیل می دادند.در زمان حمله اعراب به ایران با اینکه تمام ایران به دست آنها افتاده بود اما خطه دیلمان و اشکور ده ها  سال در برابر آنها مقاومت کردند

اعراب با فتح قزوین خود را تا پشت کوهای اشکور رساندند اما تا سالها از نفوذ به این منطقه ناتوان بودند. بارها شهر قزوین مورد حمله و غارت دیلمیان قرار گرفت به طوریکه مسلمانان، شهر قزوین را باب الجنت یا همان مینو دشت نام نهادند یعنی شهریکه درهای بهشت را به سوی مسلمانان باز می کند.در واقع آنها با این نامگذاری سعی داشتند، مسلمانان را ترغیب نمایند در شهر قزوین ماندگار شوند و در برابر حملات دیلیمیان مقاومت نمایند.

اما واقعه خونینی که درباره آن صحبت خواهد شد بر می گردد به ششصدو بیست سال قبل یعنی زمانیکه سلطان محمد کیا بر گیلان حاکم بود.در آن دوره با توجه به اختلافاتی که وجود داشت منطقه گیلان بارها مورد حمله دلیران اشکور قرار گرفت به طوریکه حاکمین گیلان تاب مقاومت در برابر آنها را نداشتند.جنگاوران گیلان که در نبرد مستقیم خود را ناتوان می دیدند باطراحی نقشه ای ناجوان مردانه از سوی حاکمین گیلان دست به خدعه زدند. نقشه از این قرار بود که از جنگ آوران اشکور خواستند تا در فتح کوچصفهان با مردان گیل مشارکت نمایند و در غنایم آن سهیم باشند. مردمان اشکور  بی خبر از نقشه شومی که برای آنها طراحی شده بود با این خواسته آنها موافقت کردند.با هماهنگی های صورت گرفته قرار بر آن شد که سه هزار جنگاور اشکوری به همراه سه هزار نفر از مردان گیل در فتح کوچصفهان شرکت نمایند.بنابراین لشکری شش هزار نفره متشکل از دو گروه به سمت کوچصفهان حرکت کردند.وقتی لشکر در مسیر حرکت خود به روستای گوکه در کنار سفیدرود  رسید. دستور  داده شد که گیل جدا و اشکوری جدا به صف بایستند سپس به مردان اشکور امر شد که در میان صفوف مردان گیل درایندو صف های سی نفره تشکیل دهندیعنی پانزده مرد گیل در کنار پانزده اشکوری به طوریکه  هر اشکوری در پهلوی یک گیل باشد.شب حادثه سرداران گیل را از نقشه آگاه کردند..به مردان گیل دستور داده شده بود که در یک زمان خاص هر مرد گیل بایستی اشکوری کنار خود را با شمشیر به قتل رساند.با توجه به کینه و نفرتی که از اشکوریها در آنها وحود داشت این کار انجام گرفت ودر طرفه العینی سه هزار جنگاور اشکوری را از پای در اوردند و سپس جنازه آنها را به رودخانه سفید رود انداختند و طعمه ماهیان ساختند.

منبع: كتاب خونینه های تاریخ دارالمرز اثر محمود پاینده

اسطورها و قلعه هاي اشكور:

 آثار زیادی از اسطوره‌ها و قلعه‌ها در اشکور بجا مانده است که نشانه هایی از تاریخ کهن این مرز و بوم می باشد. مانند بخش اشکبوس و کاموس کشانی از پهلوانان نامی ایران که در شاهنامه فردوسی بدان اشاره می نماید از شهر قدیمی کشان در روستای کلکامیس کنونی بوده و شهر درویشان در کنار کشان زادگاه منصوب به این دو پهلوان نامی ایران است. آثار قلعه کاموس بوسیله قبرگیران تقریبا از بین رفته و پیتر ولی فرانسوی چند دهه قبل از آن دیدن کرده است و می نویسد جز آثاری سفالهای رنگی در آن پیدا نکردم چون قبل از من حفاریهای زیادی در آن بعمل آمده بود. آثار لوله کشی بوسیله پوشینه‌های سفالی در شهر کشان دیده میشود.اکنون به غلط روستاییان آن را به کیکاووس نسبت میدهند(که درست نیست). اسطوره دیگری در باره حکومت پادشاهی بنام لیون در روستای باستانی لیما اشکور علیا دارد و نیز وجود قلعه فریدون در این سرزمین نیز اسطورها و داستانهای بسیار کهن و بطور کلی فرهنگ غنی سرزمین اشکور حکایت می کند.
هم اکنون روستایی بنام اشکور در ده کیلومتری شرق شهرستان شهربابک در استان کرمان وجود دارد که مردمان ان اسماعیلیه یا همان پیروان حسن صباح هستند که روزگاری در الموت و البته دیلمان و دژهای بیشمار ان دیار بر سرزمینهای دوردست حکم میراندند. بعید نیست که پیروان ان نیکمرد پس از حمله وحشیانه هولاکو خان مغول انهایئ که از حمله مغول جان سالم بدر بردند بعدها در هوالی شهربابک سر برون اوردند و بیاد سرزمینهای مادریاشان نام اشکور را بر محل سکونت جدیدشان انتخاب نمودند.

                         نويسنده : اسماعيل اشكور كيايي 1348 / سپارده ساكن تهران